eitaa logo
نکته های منتخب
170 دنبال‌کننده
5 عکس
1 ویدیو
3 فایل
نکات و مطالب منتخب از بیانات از آقای یزدی دامت برکاته در سامانه المباحث https://eitaa.com/mofidiyazdi
مشاهده در ایتا
دانلود
شبهات آتئیست ها در زمان ما می‌بینیم که در محدودۀ بحث‌های اسلامی و شیعه و سنّی، فعّال هستند ،چندین برابر این فعّالیّت­ها در فضاهای عقیدتی و آتئیستی در دنیا است. ما اگر صبر بکنیم و بگذاریم تا برسد، آن وقت می‌بینیم که دیگر دیر شده است. کسانی هستند که بسیار فعال­اند. اصلاً انسان تعجّب می‌کند . این تعبیر را حاج آقا زیاد به کار می‌بردند و می‌فرمودند: «ما دلمان خوش است که برحق هستیم، دیگر تمام[۲۲]». شما اگر بدانید که آن ها چقدر کار می‌کنند[۲۳]! Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
هر طلبه‌ای که مشغول درس خواندن است، در مسیر زندگی خود که طی می‌کند یک تجربیاتی دارد. تجربیاتی که در برخورد با ادله، مباحث و مناظراتی که پیش می‌آید، به دست می‌آورد. خوب است آن چه را که تجربه کرده را منتقل کنند. اگر کسی با صحنه‌ای برخورد که دیگری در آن تجربه داشته، دوباره آن تجربه را از نو تکرار نمی‌کنند و از آن چیزی که دیگری به آن برخورد کرده بقیه هم استفاده می‌کنند. ما که الآن در آخر کار هستیم. کسانی که ایام جوانیشان است و می‌توانند روی این‌ها بیشتر کار بکنند، کار کنند. ان شالله نهایه دیگران بدایه جدیدی ها باشد؛ نه این‌که دوباره نهایت را رها کنند و دوباره از بدایه همان ها شروع کنند. Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
١. خاطره استاد درس اصول بودیم، بعد از درس یک آقایی تشریف آوردند و گفتند می‌خواهم چند سی دی برای تو بیاورم که آن وهابی با علماء شیعه بحث می‌کند. ایشان خیلی ناراحت بود. گفت این ملعونِ کذا به شیعه فحش می‌دهد! شاید سال‌های ٧٨-٧٩ بود. آن سال‌ها مناظره المستقله در لندن تازه شروع شده بود. من هم ندیده بودم. ایشان گفت این سه سی دی هست. من هم خیلی راحت گفتم که من درس دارم، حوصله ندارم. فحش داده؟! فحش از دهانش بیرون می‌آید و از بینیش بالا می‌رود! این چیزی بود که من به آن آقا عرض کردم. خیلی مهم نیست، فحش می‌دهد اما به خودش بر می‌گردد. نمی‌دانم یک سال یا دو سال بعد به حج مشرف شدم. خب ما طلبه بودیم و سر و کارمان با مطالب بود. دیدم در بقیع، در مسجد، در جاهای دیگر مطالبی که مثل خورشید در آسمان واضح البطلان است را چنان بَزَک کرده‌اند که هزاران نفر تابع آن می‌شوند و دست به سینه می‌شوند! آدم باید از نزدیک ببیند که چطور این مطالبی که ما می‌گفتیم واضح البطلان است را بَزَک می‌کنند! کار علمی، رسانه‌ای، خطابی روی آن انجام می‌دهند و به تعبیر ما، می‌بینیم که مار خوش‌خط و خال می‌شود! چرا می‌گویند مار خوش‌خط و خال؟ یعنی با این‌که مار کشنده است اما ظاهر آن فریبنده است. هیچ کسی نمی فهمد که قرار است او را بِکُشد و جذب آن می‌شود. وقتی این‌ها را دیدم برگشتم و سراغ همان آقا رفتم. گفتم سی دی ها را بدهید. یعنی احساس نیاز کردم چون آن‌ها واقعاً روی باطل خودشان کار کردند. ما همین‌طور می‌گوییم حوصله نداریم. عجب! چرا حوصله نداریم؟! چون خبر نداریم. به او گفتم که بده. آن وقت آماده نداشت. سریع به گذرخان رفتم. مغازه‌ای بود که نوار می‌فروخت. از آن جا خریدم. سال ٨٣-٨۴ در بهار بود. عده‌ای بودیم که این مناظره را گوش می‌دادیم و آن‌ها را مباحثه می‌کردیم. جلسات خوبی بود. تقریباً تا آخر خرداد بود. آن‌ها مباحثات خوبی بود. آن وقت وسیله ضبط نبود که ضبط شود. منظور این‌که آن‌ها در این فضا به‌شدت مشغول غنی کردن این مطالب بودند. Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
شاید سه-چهار سال پیش بود. در اخبار آمد -نمی‌دانم شما شنیدید یا نه- رئیس لجنه عربستان سعودی به دولت اعلام رسمی کرد که ما حاضر هستیم با علماء شیعه بحث کنیم[۲۵]. این حرف برای من به‌عنوان طلبه‌ای که زمینه ذهنی داشتم خیلی معنا داشت. معنای آن چه بود؟ اندازه‌ای که من می‌دانم، آن‌ها سال‌ها مشغول بودند. بعد از پیروزی علماء شیعه و رسمیت سیاسی در ایران، از روز اول آن‌ها شروع کردند؛ یک کارهایی که اگر کسی ببیند، می‌فهمد که چه کار کردند. من هم می‌دانستم که به شدت مشغول هستند[۲۶]. اما این‌که چه اندازه و به کجا رساندند را نمی‌دانستم. همین اندازه در ذهن من بود. وقتی آن را اعلام کردند من کامل متوجه شدم که چه می‌گوید. اعلام رسمی آن‌ها چه معنایی داشت؟ به این معنا بود که آن سی و چند سالی که مشغول بودند کارشان تمام شده است. ببینید ما کجاییم و آن‌ها کجا! حاج آقا زیاد می‌گفتند که ما دل خوش به این هستیم که بر حقیم، بعدش هم می‌رویم و می‌خوابیم، تا وقتی که به تعبیر ایشان سر نیزه به پهلوی ما بیاید آن جور مشغول بودند که حالا رئیس اصلی می‌گوید حالا ما برای مناظره حاضر هستیم! خب ما هم که خبر نداریم که آن‌ها چه کار کرده‌اند. می‌گوییم خب بسم الله، بیایید مناظره. درست است که این طرف بر حق است اما خبر ندارد که آن طرف چه کار کرده است. مشکل کار همین بی خبری است. این‌که می‌گوید ما حاضریم، خب ما هم باید بدانیم که چه کار کرده‌اند[۲۷]. من برخی از لوازم آن را بگویم یا نگویم؟! نمونه کارهای وهابیت مثلاً یک چیز ساده آن این است: ارائه احادیث مغفول در کتب شیعه آن‌ها می‌دانند نوع کسانی که در کار علم و تحصیل هستند –حتی حوزوی هستند؛ چه برسد به عموم- چه بخش‌هایی از کافی را نمی‌دانند و کدام بخش‌های آن را می‌دانند. دقیق کار کرده‌اند. اول کار از آن بخش‌هایی از کافی که اهل علم هم آن را ندیده اند یا فراموش کرده‌اند، شروع می‌کنند. چیزهایی را می‌گویند که اصلاً باور نمی‌شود. چرا؟ چون رفته‌اند سطر به سطر کافی را خوانده‌اند. همین خلأهایی که می‌گوییم! چیزهایی را می‌گویند که منی که پنجاه سال، شصت سال طلبه بودم کَانَّه به چشمم نیامده. این‌ها را نشانم می‌دهند[۲۸]. این یعنی ما حاضریم! یعنی چیزهایی را می‌گویند که شما می‌بینید با پشتوانه ٣۵-٣۶ سال کار شبانه‌روزی در دانشگاه و با پول انجام شده، اما بااین‌حال ما می‌گوییم حاضریم! البته بَزَک هایی که آن‌ها کرده‌اند به‌راحتی جواب داده می‌شود اما به شرطی که بفهمیم آن‌ها چه کار کرده‌اند. Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
اهل‌سنت سند محور هستند. چرا سند محور شدند؟ بر خلاف فطرت کل بشر، چاره‌ای نداشتند که سند محور شوند. چون تنها راهی که مطاعن منافقین صدر اسلام مخفی می‌شود، این است که در هر روایت دیواری کوتاه‌تر از سند نیست؛ یعنی در سند می‌گردند و می‌گویند متّهم به وضع روایت، فلانی است. به‌راحتی می‌گویند که متّهم وضع در سند فلانی است. کارشان این است. اصلاً نزد کسی که تحقیق می‌کند معلوم می‌شود که آن‌ها به سند محوری نیاز داشتند. و متأسفانه به ما هم سرایت کرده. اصلاً سند محوری خلاف فطرت ذهن بشر است. وقتی ذهن بشر فکر می‌کند یا تحقیق می‌کند موضوع محور است. یعنی چه کار می‌کند؟ یعنی برای یک موضوع در ذهنش به‌دنبال شواهد می‌گردد. یک مطلب را می‌گیرد و می‌گوید این‌ها شواهد آن است. Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
خداوند از آن جهاتی که حکمت الهیه بوده، جلوی کار را نگرفته است. در روایت معراج آمده است که «فأبی عَلیّ[۵۱]». حاج آقا مکرّر می‌گفتند. از ناحیه خداوند متعال جواب آمده که این فتنه در امت اسلامی هست. اماخب حالا که هست، خدا دست بسته است؟! نه، «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين[۵۲]»‏. چطور اتمام حجت می‌کند؟ یکی از آقایانی که مباحثه می‌آمد می‌گفت من با غالب آخوندها و مولوی های سیستان که شیعه شدند، آشنا هستم. می‌گفتند تنها چیزی که ما را لرزاند، همین قضیه رزیه یوم الخمیس بود. شوخی نیست. کسی که یک مقدار عقل دارد نمی‌تواند از آن رد شود.] Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
خدا رحمت کند آقای دکتر پاک نژاد را[۵۳]! ایشان پزشک بود، به مدرسه تشریف می‌آوردند و برای بچه‌ها حرف می‌زدند. می‌گفت اهل‌سنت به حرف‌های من خیلی اعتنا دارند. به‌عنوان پزشک کتاب می‌نوشت[۵۴]،‌مثلاً کتاب «مظلومی گمشده در سقیفه[۵۵]». ایشان می‌گفت من دکتر هستم -ببینید چه حرف‌های قشنگی!- سید هم بود، با آن حال سیادت می‌فرمودند: من یک عمر پزشکی کردم. تجربه دارم- پزشک بسیار خوبی هم بود-وقتی بالاسر مریض می‌روم و نبض او را می‌گیرم، می‌فهمم تب دارد اما نمی فهمم چند درجه تب دارد. می‌گفت این‌ها را در کتاب هایم نوشته ام. کسی که تب دارد –نستجیر بالله- برای این‌که به هذیان بیاید یک درجه خاصی از تب نیاز است، بالای چهل و یک درجه. می‌گفت من می‌فهمم که مریض تب دارد اما نمی‌دانم به آن درجه از تب رسیده که هذیان بگوید یا نه. می‌فرمودند با نبضِ نگرفته چطور دومی آن جمله را گفت؟! ببینید چه جمله‌ای! «نبض نگرفته»؛ و حتی اگر هم نبض بگیرد، من که پزشک هستم نمی فهمم به آن درجه رسیده یا نه! آن هم چه جمله‌ای بگوید! کسی که در بستر بیماری است بگوید چیزی را بیاورید تا «لن تضلوا ابداً» Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
مقبولیت صحیحین؛ خلاف فطرت بشر چطور در عالم اهل‌سنت میخ صحت دو کتاب کوبیده می‌شود؟ اگر ابن تیمیه از صحیح بخاری و مسلم بیاورد تمام است[۸۶]. بگویید در صحیح مسلم و بخاری آمده، تمام است. یعنی به‌هیچ‌وجه حاضر نیست پیرامون روایاتی که در صحیحین است حرف بزند. خب چرا این‌طور است که کسی کتاب بنویسد و به این شکل شود؟ عقیده من این است که کار خدا است. خلاف فطرت بشر است که کار دو متخصص، میخش کوبیده شود. فطرت همه بشر این است که حرف یک متخصص نباید تالی تلو کتاب الله بشود[۸۷]. کتاب او تالی تلو کتاب خداوند بشود. خود شیعه، کافی را می‌گویند؛ اما نمی‌گویند تالی تلو کتاب خدا است. می‌گویند ضعیف دارد، صحیح دارد لذا باید آن‌ها را ببینیم. سرّ مقبولیت صحیحین خدا میخ آن‌ها را برای چه بکوبد؟ چون منافقین در صدر اسلام کارهایی را کرده‌اند که سعی کرده‌اند آن‌ها را محو کنند. خداوند متعال با فاصله دویست و خورده‌ای سال کاری کرده که بخاری و مسلم دو کتاب بنویسند که چیزهایی که باور کردنی نیست در این دو کتاب بیاید. همین مهندسی که من عرض کردم همین‌جا است. خدا می‌گوید این‌ها صحیح هستند و نمی‌شود به این‌ها دست زد، این‌ها تالی تلو کتاب من هستند! می‌گویند ای امت اسلامی –همیشه اکثریت با آن‌ها بوده- نمی‌توان به این کتاب‌ها دست زد! چرا؟ چون در این کتاب‌ها مطالبی است که من آن‌ها را برای وقت خودش گذاشته‌ام. برای اتمام حجت. برای این‌که همه شما بگویید این‌ها تالی تلو کتاب الله هستند و بعد ببینید که این مطالب در آن‌ها هست. این عقیده من است که خداوند کاری کرده که این دو کتاب باشند، حالا هر کسی چه اندازه‌ای آن را بفهمد و قدر آن را بداند.[۸۸]] Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
من مکرر می‌گویم که در فضای طلبگی اگر ما علوم انسانی را از طریق اطّلاع خوب، بر علوم پایه جلو نرویم، در فضای علوم انسانی هم هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. خیال ما راحت باشد که این‌گونه است. یعنی کسی که به سراغ علوم انسانی می‌رود، با ریخت علوم انسانی، نمی‌تواند زیاد پیش برود. البته به اندازه‌ای که من می‌فهمم دارم خدمت شما عرض می‌کنم و فهم خودم را دارم خدمت شما عرضه می‌دارم. امّا کسی که در علوم پایه پیشرفت بکند، خوب بخواند و خوب بداند، وقتی که وارد علوم انسانی می‌شود، یک دست پُری دارد و از کسانی که بدون اطّلاع و قوّت در علوم پایه، در علوم انسانی وارد شده‌اند، یک سر و گردن بالاتر است. ولذا هر گونه خلأی که مربوط باشد به آنچه که معارف یک انسان صاحب معرفت است، در اعتقادیّات و عملیّات، همه این ها شامل خلأها می‌شود Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
راهکار: تبدیل جهل مرکّب به جهل بسیط خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای علاقه بند را. چند بار دیگر هم عرض کردم. از جملات خیلی قشنگ و خوب حاج آقا بود: می‌فرمودند که جاهل مرکّب این است که نمی‌داند، اصلاً هم متوجه نیست که نمی‌داند. خیال می‌کند که خیلی می‌داند. این‌چنین شخصی خیلی مشکل است که با او مقابله کرد. “آن کسی که نداند و نداند که نداند”. لذا به خیال خام خودش بر روی کرسی علم نشسته است. حاج آقا می‌فرمودند وقتی چنین فضایی شد، ما نباید ابتدا به سراغ او برویم و به او بگوییم که این مطلب شما درست نیست و این مطلب شما را قبول ندارم. اوّل باید جهل مرکّب او را تبدیل به جهل بسیط بکنید. جهل مرکّب یعنی نمی‌داند که نمی‌داند. شما با سؤال و رفت‌وبرگشت بر روی مبنای خود او و آن چیزهایی که او می‌داند، کاری می‌کنید که یک دفعه متوجه می‌شود که چیزهایی را نمی‌داند. بحث‌هایی را نمی‌داند. یعنی از آن کرسی علمی که می‌گفت «أنا أعلم»، می‌آید می‌گوید که «أنا لا أعلم». وقتی که جهل مرکّب او به تعبیر حاج آقا بسیط شد، حاضر است که گوش بدهد. و لذا درست می‌فرمایید. یعنی یکی از مهم‌ترین گام­هایی که ما باید برداریم، در مسیر همین است که چه ترفندی را پیاده کنیم که شخصی که فقط بناهای خودش را قبول دارد، بر مبانی ای که ارسال مسلّم می‌گیرد، چطور این ها را بسیط بکنیم؟ به ‌نحوی‌که متوجه بشوند که نه، این چیزها را دارد. Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
یک مناظره‌ای بود با یک شخصی که بحث‌های آتئیستی داشت. برای جواب او، من یک عبارتی را که متن اصلی هم بود، از یکی از بزرگان علم منطق جدید آوردم به نام آقای “گودل[۱۸۸]“. [گودل، منطقی‌دان معروف قرن بیستم بود. شاید می‌گویند از سرآمد منطقیّون تمام تاریخ باشد، بعضی‌ها این قدر به او عقیده دارند. در قرن بیستم خیلی کارهای مهمی انجام داد[۱۸۹].] اینجا مجبور شد که بگوید این “گودل” نبوغ داشته است، امّا این هایی که نبوغ دارند، معمولاً یک رگ دیوانگی هم در آنها هست[۱۹۰]. سخن گودل این جواب چه معنایی می‌دهد؟ شما بگویید که این جواب یعنی چه؟! این جواب یعنی این که وقتی می‌بیند برای او این حرف را از یک نابغه‌ای به‌عنوان سند آوردید، دیگر به پرت و پلاگویی زده است. آیا این حرف او از دیوانگی است؟! حرفی درست است ولی چون او دیگر نتوانست چیزی بگوید، نیامد بگوید که این شخص، آخوندی است که من کجا مثل او را قبول داشته باشم و دارم! چون نتوانست چیزی بگوید، آن جهت را بیان کرد. ولی دیگر نوع کسانی که آن طرفی هستند و گودل­شناس هستند، این حرف او را قبول نمی‌کنند. می‌بینند که دیگر به هوچی بازی روی آورد. خیلی حرف بزرگی است. می‌گوید: «چطور ما در این دنیا هستیم، چشم باز می‌کنیم، الآن با دیوار و در و هوا و خورشید مشکل نداریم. بابا عقل ما چشم باز می‌کند، دارد عناصر ریاضی را می‌بیند[۱۹۱]». چون تخصص او در این چیزها بوده است، درست هم می‌گوید. می‌گوید: «دیدن با دیدن چه فرقی می‌کند؟». ببینید چه حرف قشنگی می‌زند! می‌گوید: «من دارم موجودات مثالی ریاضی را می‌بینم. دارم می‌بینم. وقتی که دارم می‌بینم، خُب، اینجا خورشید می‌بینم، آنجا هم دارم آنها را می‌بینم. دیدن با دیدن چه فرقی دارد؟» [شما چشم باز می‌کنید، محسوسات را می‌بینید، در آزمایشگاه فیزیک می‌روید. همان‌طور شروع به فکر کردن می‌کنید و با چشم عقلتان مسائل ریاضی را کشف می‌کنید. آخر دیدن با دیدن چه فرقی می‌کند؟ یعنی آن هم یک موطنی است. می‌گوید من تعجب می‌کنم این ها وقتی چیزی را در آزمایشگاه می‌بینند، قبول دارند. چه کسی این حرف را می‌زند؟ کسی که دیده است. دارد می‌بیند که این عناصر ریاضی وجود مثالی دارند و بند به من نیستند. من می‌روم و آن ها را کشفشان می‌کنم. چطور می‌روم در آزمایشگاه به مشاهدات فیزیکی دست پیدا می‌کنم؟ در تمرکزات ریاضی هم می‌روم و در شهودهای ریاضی، آن عناصر مثالی ریاضی را می‌بینم[۱۹۲].] خیلی جملۀ خوبی است. خیلی عالی و درست است. واقعاً چشم عقل می‌بیند. حالا به‌خصوص این مطلب در فضای ریاضیّات، بیشتر قابل توضیح است. در علوم دیگر سخت است. در علوم انسانی و در علومی مثل فلسفه سخت است، امّا در علوم ریاضی این‌گونه نیست که سخت باشد. این حرف او، خیلی بیان روشنی دارد[۱۹۳].[یعنی واقعاً کسی هم که در ریاضیات از سر ذوق الهی جلو برود، چشمش می‌بیند. نمی‌شود ریاضیدانی ذوق ریاضی داشته باشد، جلو برود و بعد برگردد و نگاهی به فلسفه ریاضی و مبادی‌اش بکند و برایش واضح نباشد که موجودات ریاضی افلاطونی‌ و مثالی‌اند و به وجود ریاضی موجودند. اصلاً نمی‌شود این را نفهمد. به راحتی این ها را می‌فهمد[۱۹۴]. لذا خود همین گودل صریحاً می‌گوید: ما این موجودات مثالی را می‌بینیم، چطور من اینجا این کتاب را می‌بینم قبول می‌کنیم، شما می‌گویید تجربه است، چشم من هم دارد آن قاعده فیثاغورث را به عنوان یک چیزی که واقعیت دارد می‌بیند. به عنوان این‌که همه ریاضیدان‌ها با زحمت دنبالش می‌رویم و کشفش می‌کنیم. چطور ده تا کوهنورد می‌روند قله کوه را فتح می‌کنند، نمی‌گویید که خیالات است، می‌گویید تجربه است؛ رفتند و به آن رسیدند. آن هم ده‌ها ریاضیدان می‌روند و یک فرمول را کشف می‌کنند و خوشحال می‌شوند. شما می‌گویید که هیچی؟! خب چشم اینها دارد یک چیزی را می‌بیند. و حال آن که نه جایی رفتند، نه کهکشانی سیر کردند. در عالم جرم و انرژی که نرفتند. کدام ریاضیدان است که احساس کند وقتی برای حل مسائل ریاضی می‌کند بی‌نهایت‌ها را دارد سیر می‌کند، بگوید که من دارم انرژی و ماده سیْر می‌کنم. ابداً اینچنین نیست. پشتوانه تفکرش و معدّش می‌تواند این باشد، اما آنچه را که او می‌یابد، اثبات می‌کند، درک می‌کند که اصلاً سنخ ماده و انرژی نیست. این یک چیز واضحی است[۱۹۵].] خُب، ناظری که دارد این حرف او را می‌شنود که بگوید یک رگی از جنون دارد، دیگر متوجه می‌شود که دارد هوچی بازی در می‌آورد! Bayestegi ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ https://eitaa.com/mofidiyazdi
داستانی از رجوع به فطرت در شدائد.mp3
4.38M
خدا حفظ کند یکی از اساتید معقول می گفتند که بچه گوشش درد می کند گریه می کند مادر می آید یک چیزی درست می کند مثلاً قوطی برمی دارد ریگی داخل آن می اندازند تا با تق تق صدا درآوردن آن، بچه را آرام بکند، بچه هم توجّهش جلب این صدا می شود گریه یادش می رود، به محض اینکه دستِ مادر آمد پایین، دوباره یادش می آید که گوشش درد می کند گریه می کند. این مثال را استاد می زدند می گفتند: مادرِ طبیعت با این تق تق ما را مشغول می کند تخدیر می کند ذهنمان را، به محض اینکه اوضاع آرام شد می بینیم که چقدر سؤال داریم می خواهیم سر در بیاوریم از اینها؛ چرا خدا ما را آفریده؟ چرا آمدیم اینجا؟ این عمر برای چیست؟ خوب خیلی مثال خوبی است پ.ن :متن و صوت مربوط ب دو جلسه متفاوت اما مرتبط هستند