هدایت شده از بحث تفسیر، فقه و اصول
971117 درباره فطم الخلق عن معرفتها + تببین هجوم به خانه حضرت زهرا در اهل سنت.mp3
4.29M
قبل از شروع بحث توحید صدوق، یکی از حضار سوالی کرد که آیا وقتی گفتهاند سمی فاطمه لانه فطم الخلق عن معرفتها، این شامل بقیه ائمه نمیشود؟ سپس سوالی شد که با چه شواهدی میتوان بحث تهاجم به بیت حضرت زهرا س را برای اهل سنت اثبات کرد.
هدایت شده از بحث تفسیر، فقه و اصول
14031013_ توصیه به والدین در تربیت کودک و نوجوان (۲).mp3
3.01M
چندروز قبل، یکی از حضار سوالی پرسید درباره چگونگی تربیت در این زمانه که رسانههای جذاب فراوانی در کار است (اینجا)
محور پاسخ این بود که والدین باید با فرزندشان رفیق باشند و ...
امروز پرسید اگر به هر دلیلی والدین آن رابطه صمیمی را با فرزند نوجوانشان نداشتهاند چه باید کرد؟
نقدی بر قاعدهی «بسیط الحقیقة کل الاشیاء»
خُب، در اینجا اگر به آنجا رفتیم، اگر محدود است، میگوییم یک و دو. در آنجا دو ندارد. حالا شما میگویید پس کل الاشیاء. در اینجا داریم گام بر میداریم. یعنی ما الآن در مقامی در بسیط الحقیقة، اشیایی را فرض گرفتهایم. اتفاقا سیر ما هم، از اشیاء است؛ اشیاء و بستر آنها و …، در اینجا میگوییم این، کل آنها است. یعنی داریم، به او ارفاق میکنیم. در حالی که بر عکس است. یعنی هر چه بخواهیم برای اشیاء موضوعیت طرح بدهیم، وقتی بسیط الحقیقة مطرح است، آنها قابل طرح نیستند تا بگوییم او کل اینها است. بنابراین، همان جملهای است که حضرت علیه السلام برای مؤمن فرمودند؛ وقتی هویت غیبیهی الهیه را میگویید. وقتی غیر او را میبینید، نمیتوانید بگویید این او نیست. اما نمیتوانید، بگویید هست. خیلی میان اینها تفاوت است. «من حدّه فقد عده»؛ چون او حد ندارد، در بیرون او نمیتوانید بگویید ذات او، آن نیست. چون نمیتوانید بگویید نیست، پس او بیرونی هم هست! ملازمهای نیست. الآن دارید یک گام منطقی بر میدارید که باید بحث کنیم. لذا با این بیانی که بنده عرض کردم، این کنار میرود. چون وقتی میگوییم بیرون او، نیست، یعنی جای طرح ندارد. وقتی جای طرح ندارد، بعد میگویید او هست؟! او که جای طرح نداشت که بگویید هست. جای طرح ندارد. لذا با این بیانات اگر این سر برسد، فضای جدیدی باز میشود.
https://amafhhjm.ir/wp/almobin/Amafhhjm/q-tfs-050-000-bahth/q-tfs-050-000-bahth-02-hadith-115-1397-tawhid-015.html
هدایت شده از بحث تفسیر، فقه و اصول
1403-11-04 توصیه به والدین در تربیت کودک و نوجوان (۳).mp3
3.87M
یکی از حضار قبلا در دو نوبت سوالی پرسید درباره چگونگی تربیت در این زمانه که رسانههای جذاب فراوانی در کار است (قسمت اول و قسمت دوم)
محور پاسخ این بود که والدین باید با فرزندشان رفیق باشند و ...
امروز پرسید اگر فرزندان به هر حال تاکنون به خاطر داشتن گوشی یا زندگی در خارج از کشور ویا ... در معرض دیدن فیلمها و محتواهای نامناسب بودهاند برای آنها چه باید کرد؟
230215_017_١.mp3
5.7M
👤 #استاد_مفیدی
▪️ صَلّی الله علیک یا باب الحوائج
شهادت مظلومانه حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام تسلیت باد.
💥نکاتی درباره جایگاه امام کاظم علیه السلام نزد عامه که متاسفانه مورد غفلت شیعیان است
▪️به مناسبت شهادت امام موسی بن جعفر علیهما السلام▪️(۱۴۰۱/۱۱/۲۶)
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
🌐 کانال "مباحثه فقاهت"
🆔 @mobahathah_ir
هدایت شده از مباحثه فقاهت
🔰#فقه
💠 معلوم شدن موارد تقیه در بین شیعیان تا قرن ۴
👤#استاد_مفیدی
در قرن اول و دوم و سوم روایات در فضای #تقیه صادر می شده و شیعه هم بین خودشان میفهمیدند که ائمه از چه چیزی تقیه کردهاند. تقیه ها و مهمّات در فقه اهل البیت علیهمالسلام تا شروع قرن چهارم بین خود شیعه معلوم شده بود. بعد در حدود سال سیصد و پنجاه، دیگر رسمی شد. #آل_بویه که بغداد را گرفتند و خلیفه هم تابع آنها بود، شیعه قدرت حکومتی پیدا کردند. وقتی شیعه قدرت حکومتی داشتند، دیگر تقیه بهمعنای قرون قبلی محو موضوع شد. لذا در زمان شیخ مفید.....
📚درس خارج فقه ، ۲۱ مهر ۱۴۰۳
ادامه مطلب و مباحثه👇👇
http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=3718
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
🌐 کانال "مباحثه فقاهت"
🆔@mobahathah_ir
هدایت شده از مباحثه فقاهت
🔰 #فقه
💠 در تقیهها آیا ائمه القاء در خلاف شرع کردهاند؟
👤 #استاد_مفیدی
بعضاً در روایات صحیحالسند نیز اختلاف میبینیم، بعضی بزرگان این اختلاف را حمل بر #تقیه کرده برخلاف حکمالله واقعی دانستهاند؛ خصوصاً بعضی بزرگان مثل صاحب #حدائق که در حمل بر تقیه، موافقت با #عامه را لازم ندانستهاند و فرمودهاند بعضاً #ائمه خواستهاند بین شیعیان اختلاف بیندازند تا مذهبشان سخیف به نظر برسد.
به نظر ما نباید به صرف حمل بر تقیه، از کنار یک روایت گذشت و مدلولش را برخلاف حکمالله واقعی دانست؛ ممکن است حضرت حکمالله واقعی را از جهتی نگاه کرده باشند که آن جهت، در نگاه اولی بر ما مخفی باشد. ما برای این ادعای خودمان، چند شاهد داریم: ...
📚 درس خارج فقه ۳۰ بهمن و ۷ اسفند ۱۴۰۲
✅ ادامهی این مطلب، و شواهد مد نظر استاد👇👇👇👇👇
http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=3520
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
🌐 کانال "مباحثه فقاهت"
https://eitaa.com/joinchat/3251961862Cb591c8b8aa
مرحوم آیت الله خویی ذیل ترجمه ی خیر بن عبدالله فرمودند:اومجهول الحال است توقیعی را از محمد بن عثمان عمری نقل کرده که از اعمال ماه رجب است و این گونه شروع می شود اللهم انی اسئلک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاه امرک.این توقیع غریب از اذهان متشرعه است و نمی توان اذعان کرد که این روایت از معصوم صادر شده باشد.[1]
در نقد کلام ایشان می توان گفت:شیخ طوسی در مصباح المتهجد فرموده اخبرنی جماعه عن ابن عیاش.[2] مضامین غریب را جماعتی از اصحاب نقل نمی کنند.
مرجع ضمیر ها در عبارت لا فرق بینک و بینها به مقامات بر می گردد که ناظر به مقام ثبوتی امامت برای معصومین در دستگاه تکوین است بلافاصله حضرت فرمودند الا انهم عبادک و به جای ها از ضمیر هم استفاده کردند که ناظر به تجسد خارجی آن مقام الهی است که وجود مقدس اهل بیت هستند.
عبارت لا فرق هم می تواند دو معنا داشته باشد یکی به معنای تفاوت و دیگری به معنای جدایی.
۲۷/۱۱/۱۴۰۰
سایت مباحثه
استاد استعمال لفظ در اکثر از معنا را جایز دانسته و آن را در اکثر موارد مطابق ظاهر کلام می دانند البته خصوصیت گوینده (مقام عصمت)و سایر قرائن در این جهت مهم است ایشان در ذیل روایت اقوام متعمقون فرمودند برخی این روایت را مدح می دانند و برخی ذم اما به نظر می رسد هر دو جهت اراده شده است مدح برای کسانی که توان فهم معارف عالی را دارند و ذم برای کسانی که توان فکری بالایی ندارند به گونه ای که ممکن است در این وادی به گمراهی بیفتند همان طور که وقتی شخصی از امیرالمومنین از قضا و قدر سوال کرد حضرت شدیدا او را نهی کردند که تفکر در این وادی نکن طریق مظلم است اما بعد خود ایشان مفصل توضیح دادند یا نمونه ی دیگر آن راجع به واژه ی راسخون فی العلم که ظاهر آن مربوط به کسی است که علم را عمیقا می داند اما خود حضرات در جایی که شخصی مطلبی را نمی داند بگوید خدا بهتر می داند چنین شخصی را مصداق راسخ در علم مطرح نمودند
سایت مباحثه
تذکّر این نکته مفید است که صاحب بحار در عداد منابع کتاب خود، کتب اربعه را نام نبرده اند و در ضمن کتب کثیره ی صدوق و شیخ قدس سرهما فقیه و تهذیبین را ذکر نکرده اند و ظاهراً وجه آن این است که غرض از تألیف بحار یک نحو استدراکی برای کتب اربعه بوده است.در قبال وافی و وسائل که اوّلی تنها جمع کتب اربعه و دوّمی در صدر منابع کتاب خود، کتب اربعه را به ترتیب : الکافی ، من لایحضره الفقیه ، التهذیب ، الاستبصار ذکر نموده و پس از آن عیون الاخبار و غیر آن را آورده اند.
سایت مباحثه
باسمه تعالي
در تقیهها آیا ائمه القاء در خلاف شرع کردهاند؟
بعضاً در روایات صحیحالسند نیز اختلاف میبینیم، بعضی بزرگان این اختلاف را حمل بر تقیه کرده برخلاف حکمالله واقعی دانستهاند؛ خصوصاً بعضی بزرگان مثل صاحب حدائق که در حمل بر تقیه، موافقت با عامه را لازم ندانستهاند و فرمودهاند بعضاً ائمه خواستهاند بین شیعیان اختلاف بیندازند تا مذهبشان سخیف به نظر برسد[1].
به نظر ما نباید به صرف حمل بر تقیه، از کنار یک روایت گذشت و مدلولش را برخلاف حکمالله واقعی دانست؛ ممکن است حضرت حکمالله واقعی را از جهتی نگاه کردهباشند که آن جهت، در نگاه اولی بر ما مخفی باشد. ما برای این ادعای خودمان، چند شاهد داریم:
اولین شاهد، این روایت است که حضرت در روایت بصائر الدرجات فرمودند: گاهی مسألهای هفتاد وجه دارد[2] و جوابهای بهظاهر متهافتِ حضرت، هر کدام از وجوه مختلفی به مسأله نگاه کردهاست. گاهی حکم افضل را میگویند، گاهی حکم ندب را میگویند، گاهی حکم واجب را میگویند؛ کما این که تعدد قرائات در قرآن، دو حکم را میگوید، نه یک حکم متعارض در دو قرائت را؛ مثلاً «لاتقربوهن حتی یطهُرن» میگوید: «وقتی طُهر آمد، حرمت میرود.»، و «لاتقربوهن حتی یطَّهَّرن» میگوید: «ولی مستحب است قبل از غسل مباشرت نکنند». لذا امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ وَ أَدْنَى مَا لِلْإِمَامِ أَنْ يُفْتِيَ عَلَى سَبْعَةِ وُجُوهٍ»[3]. وقتی این نحوه القاء اختلاف، معقول است، چرا این اختلافات در روایات را به القاء در خلاف شرع تفسیر کنیم؟!
شاهد دوم، این روایت است که دربارهی مباشرت قبل از طواف نساء امام صادق علیهالسلام به سلمةبنمُحرِز فرمودند «کفاره بر او واجب نیست»، وقتی سلمه این کلام حضرت را برای اصحاب نقل کرد، اصحاب این کلام حضرت را حمل بر تقیه کردند. وقتی سلمه نزد حضرت برگشت و نظر اصحاب را گفت، حضرت فرمودند: این عدم وجوب کفاره، به خاطر عدم علم به مسأله بودهاست[4]. اگر سلمه از نزد اصحاب به نزد حضرت برنگشتهبود و سؤالش و حمل اصحاب بر تقیه را خدمت حضرت عرضه نکردهبود، ما هم مثل اصحاب، کلام حضرت را حمل بر تقیه میکردیم و گمان میکردیم حضرت به خاطر تقیه، القاء در خلاف شرع کردهاست.
شاهد سوم، این مسأله است که شخصی وفات کردهبود درحالیکه یک دختر داشت، طبق فقه شیعه تمام مال را باید به او بدهند؛ نصف ما را فریضةً میبَرد، نصف دیگر را قرابةً. ولی حضرت فرمود: «نصف مال را به او بده.»! وقتی آن شخص نزد زراره رفت و پاسخ حضرت را به او عرضه کرد، زراره گفت: حضرت تقیه کرده، کل مال را به آن دختر بده. آن شخص به نزد حضرت برگشت و نظر اصحاب را نقل کرد، حضرت قسم خورد که از آن شخص تقیه نکردهاست، بلکه بر او تقیه کردهاست: «فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا اتَّقَيْتُكَ وَ لَكِنِ اتَّقَيْتُ عَلَيْكَ أَنْ تُضَمَّنَ»؛ یعنی اگر کل مال را به آن دختر میدادی، عصبهی او (اقوام پدری) که طبق فقه اهل سنت نصف دیگر به آنها میرسیده، تو را متهم میکردهاند که نصف دیگر مال را خودت برداشتهای و به آن مقدار از خودت میگرفتند. الآن که نصف ما را به دخترش دادهای و نصف دیگر نزد تو است، آیا کسی خبردار شده؟ گفت: نه. حضرت فرموده: پس بقیه را هم به او بده[5]. روایت نهم این باب نیز قریب به همین مضمون است[6].
در روایت هفتم همین باب، شبیه همین سؤال را کسی از امام صادق میپرسد؛ که میت، یک دختر دارد و عصبهاش در شام هستند. حضرت (طبق فقه اهل سنت) میفرماید: نصف مال را به دختر بده و نصف دیگر را به عصبه. وقتی آن شخص نظر حضرت را به اصحاب عرضه میکند، اصحاب میگویند: حضرت تقیه کردهاست و باید همهی مال را به دختر بدهی. او هم به نظر اصحاب اعتماد میکند و تمام مال را به آن دختر میدهد. وقتی در ایام حج مجدداً حضرت را میبیند و نظر اصحاب را به حضرت عرضه میکند، حضرت نظر اصحاب را تأیید کرده میفرماید: من از ترس عصبه گفتم نصف مال را به آنها بدهی[7]. این روایت، بسیار مهم است؛ یعنی اصحاب تقیه را هم پالایش کردهبودند؛ طوری که آن شخص با این که از خود حضرت شنیدهبود، ولی برخلاف نظر حضرت، به نظر اصحاب عمل کرد. و در اینجا حضرت حکم مسأله به عنوان ثانوی را بیان کردند، نه این که القاء در خلاف کردند؛ خوف از عصبه باعث شد دادن نصف مال به عصبه که به عنوان اولی جایز نبود، به عنوان ثانوی جایز بشود؛ کما این که افطار در ماه رمضان، برای شیخ و شیخه، جایز میشود.
در روایت بصائر الدرجات حضرت فرمودند: «موارد مضیق و موسع داریم»[8]، در موارد مضیق، طبیعی است که اگر حضرت بخواهند تقیه کنند، نمیتوانیم آنجا بگوییم: «وجوه مختلفی دارد» و طبیعتاً حضرت پاسخی میدهند که مطابق حکم اولیِ شرع نبوده و لذا مخاطب در خلافِ واقع میافتد.
ما با این بحثهای علمی، نباید ذهنمان را از واقعیات قیچی کنیم و فکرکنیم: «در هیچ تقیهای حضرت القاء در خلاف نمیکنند.».
بنابراین ادعای ما که «در موارد تقیه، حضرات معصومین، القاء در خلاف شرع نمیکنند.»، به نحو موجبهی جزئیه است؛ مقصود ما این است که وقتی حمل بر تقیه کردیم، نباید مطمئن باشیم: «پس مدلول این روایت، برخلاف شرع است.» و آن روایت را کنار بگذاریم؛ ممکن است وجهی را مد نظر داشتهاند که اگر راوی به نظر حضرت برمیگشت و حمل بر تقیه را بر حضرت عرضه میکرد، حضرت نمیپذیرفت و توضیح دیگری میدادند.
این مطلب، برگرفته از درس خارج فقه استاد مفیدی در تاریخ دوشنبه۳۰بهمن۱۴۰۲ و دوشنبه۷اسفند۱۴۰۲ است.
سایت مباحثه