بعدشم تلوزیونی بسازم که بشه از توس هر چی نشون داد و دلت کشید برداری
هدایت شده از ماتیلدا در دشت توت فرنگی۲🌈🍓
منم به عنوان کارمند استخدام کن بلکه یه پولی در بیارم
عشق پرسه زد..
از کنار کوچه تنگ و ترشی گذر کرد؛
نورش بر چهره کسی نتابید ،دردش آمد، از کوچه صدای سوزش دل و زخم بیگناهی شنید.
دردش آمد.
پارک.خانه.دکان.خیابان...کوچه.
نورش سوی نداشت.
کسی جریانس را حس نکرد.
تحویل نگرفت.
بیشتر دردش آمد.
عشق جریان نداشت.
عشق دیگر پرسه نزد.