eitaa logo
محبت خدا
305 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
14 فایل
در این کانال نزدیکترین راه های رسیدن به خدا از جمله محبت وادب را با هم بررسی میکنیم انتشار مطالب کانال بلامانع وصدقه جاریه هست کانال محبت خدا زیر مجموعه تشکیلات بزرگ تنها مسیر آرامش هست ارتباط باادمین @montazer_35
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 نزدیک ورودی سوله ها نگهبان ایست داد ,ناریه ایستاد. وای خدای من ,این که ابواسحاق بود,خداراشکرکردم که روبنده دارم ودر دل دعا میکردم تا هیچ کس مرا نشناسد. ابواسحاق:بفرما خواهرمجاهد،چه میخواهید؟ ناریه:برای ویزیت امدم,مثل اینکه خانمی اینجا حالش خوب نبود,زنگ زدند به من... ابواسحاق:اوه اوه,اون دخترک ایزدی...دیشب ,اخرشب تمام کرد....دیرامدی خانم دکتر وخنده ی زشتی کردوگفت:بفرمایید گلویی تازه کنید,چای عراقی,قهوه ترک ....نوشیدنی خنک...هرچه میلتان است ,فراهم میکنم. ناریه روبنده اش رابالا زدوباخشم نگاهی به ابواسحاق کرد وگفت:مجاهد به وظیفه ات برس,نگهبانی بده,مابرای میهمانی نیامده ایم ودور زد که برگردیم. نفسم راکه داخل سینه حبس کرده بودم ,بیرون دادم وگفتم:چه باتحکم برخورد کردی,نمیترسی برایت مزاحمتی ایجادکنند؟ ناریه:گفتم که با مجاهدان باید اینگونه برخوردکرد وگرنه صاحبت میشوند,درثانی,خیلی بیجا میکنند که بخواهند برای من مشکل ایجاد کنند,من وهمسرم جز اولین مجاهدینی بودیم که به دولت اسلامی پیوستیم,با ریختن خون امثال شوهرمن اینان جان گرفتند... باخودگفتم:باریختن خون مظلومان,باسربریدن بی پناهان وباجوانمرگ شدن لیلا وامثال لیلاها شما حیوانات خونخوار جان میگیرید ,نام مجاهد برای شما وامثالتان خیلی زیادی بزرگ است. ناریه بدون اینکه حرفی بزندماشین را نگه داشت...نگاهی به اطرافم کردم ودیدم همه جا بیابان است وتاورودی شهر فاصله,داریم,یک لحظه ترسیدم وگفتم,نکند افکارم رابرزبان اوردم وناریه میخواهد... که ناریه در بغل من رابازکرد وگفت:پاشو برو اونطرف بشین,میخوام ازت یه راننده بسازم. من:قبلا چندسری پشت ماشین نشستم. ناریه بالبخندی:نه میخوام ببینم دست فرمانت چطوره وقتی این حرکات ناریه رامیدیدم,باورم نمیشد که این زن داعشی,هست,اما همیشه یه چیزی ته قلبم میگفت ازاین مار خوش خط وخال بترس.. نشستم پشت رول وحرکت کردم,اخه طارق خیلی وقتا ماشینش را به دستم میداد وبه قول خودش مشق رانندگی میکردیم. آه طارق.....کجایی برادرم..... علی,علی.....توکجایی؟؟خدااااا من کجام؟؟من اینجا وسط این حرامیان چه میکنم؟؟خداااااا .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 قبل از اذان برگشیم اردوگاه ,اخه خیلی دلم شوربچه ها رامیزد وناریه هم ماشین رابرداشت تا به نماز وامربه معروفش برسد. بچه هابا دیدنم خوشحال شدند وعمادکه انگار گریه کرده بود از شادی بالا وپایین میپرید,به خودم قول دادم دیگه لحظه ای تنهاش نگذارم,با این سن کمش دردهای بزرگی تحمل کرده,من باید مرهمی باشم بردردهایش تا شایدزبان الکنش بازشود. هنگام خواب دوباره ناریه رابه حرف گرفتم تا ادامه ی داستان زندگی اش راتعریف کند,هنوز راز پاسپورتها را کشف نکرده بودم. ناریه بعدازاینکه مطمین شد بچه ها خوابند ادامه داد... چی بگم برات از زندگی پرمشقتم،وقتی که من وعدنان به خانواده هایمان اعلام کردیم که به داعش پیوستیم وامروز وفرداست که راهی شام شویم,پدر من باکمال افتخار موافقت کرد وپدر عدنان سختگیرانه مخالفت کرد ومعتقدبود من وعدنان باید تحصیلاتمان درطب را ادامه دهیم,باید یک توضیح کوچک هم بدهم ,درسته که هم عشیره ی ما وهم عدنان اهل سنت بودیم اما دراعتقادات کمی باهم متفاوت بودیم اعتقادات ما که ناشی از پیروی ازمحمدبن عبدالوهاب بود مثل حکومت سعودی ،وهابی بود یعنی مثلا ما به زیارت اهل قبوراعتقادنداشتیم اما عشیره ی عدنان که حنفی بودند معتقدبه این سنت بودند,ما زیارت رفتن ومقبره وضریح ساختن برای علما وبزرگان رابدعت دردین ومرده پرستی میدانستیم اما انها این اعمال را احترام به بزرگان مینامیدند,ما یاعلی ویامحمد و..گفتن را شرک به خدا وکمک ازغیرخدا میدانستیم اما انها یامحمد گفتن را کمک ازواسطه وحجت حق میدانستند ,هرچه که ما به علی ,خلیفه ی چهارم وفرزندانش بغض وکینه داشتیم انها برای علی وفرزندانش احترام وعزت قایل بودند,خلاصه اینکه اعتقادات ما مبنی براعتقادات دولت اسلامی داعش بود اما ازانها باما تفاوت داشت... اما بااین احوالات ومخالفتهای,ابوعدنان،من وعدنان راه خودرا رفتیم وابوعدنان محرمانه ودورازچشم عدنان به من اخطار داد که پیوستن عدنان به داعش را ازچشم من میداند واگر کوچکترین چشم زخمی به عدنان واردشود,من تقاص پس خواهم داد وکاش وای کاش همان موقع از تصمیمان برگشته بودیم ,اما... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 بالاخره دوراز چشم ابوعدنان وبا خداحافظی مفصل پدرم راهی شام شدیم.... برای ما دوره های فشرده اموزش نظامی وعقیدتی گذاشتند،دوره های نظامی راگذراندم اما برای دوره های عقیدتی ,حالم اصلا مساعدنبود ومتوجه شدم که باردارم,با مشورت عدنان ,تصمیم گرفتیم تا به دنیا امدن فیصل اموزش عقیدتی را ترک کنم واستراحت کنم،برای تولد فیصل,عدنان اصرار داشت که به عربستان مراجعت کنم وبعداز به دنیا امدن بچه,اورا به دایه ای تحت سرپرستی ابوعدنان بسپرم وخودم برگردم،اما درست است که ازابتدا با این ازدواج مخالف بودم اما باگذشت زمان به عدنان علاقه مند شده بودم وازطرفی هم به شدت تحت تاثیرشعارهای دولت اسلامی داعش قرارگرفته بودم ومیخواستم خودم فرزندم رابزرگ کنم ودوست نداشتم که ازعدنان ودولت اسلامی جداشوم.... طبق پیش بینی فرماندهان، ما ظرف مدت کوتاهی عراق وشام را تحت تصرف خودمان درمیاوردیم اما ما به همه چیز فکر کرده بودیم وهرچیزی راپیش بینی میکردیم جز شجاعت وشهادت طلبی شیعیان...اگر متخصصان وروانکاوان داعش به زور به مجاهدان میقبولاندن که کشته شدن در راه دولت اسلامی مساوی باورودبه بهشت است اما درمقابل ما رزمنده هایی بودند که بدون شستشوی مغزی,ازجان ودل ایمان داشتند که کشته شدن درجنگ با داعش برابر با بهشت برین است وهرکس درمیدان میخواست گوی شهادت را ازدیگری برباید وهمین ایمان رزمندگان مقابل داعش,باعث شد پیش بینیها غلط از اب دراید وداعش درخیلی جاها شکست بخورد.... فیصل درمیان جنگ وخون قدکشید وتازه وارد سه سالگی شده بود که ان اتفاق وحشتناک به وقوع پیوست. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 آقا بیا به خاطر یاران ظهور کن💫 ما را از این هوای سراسیمه دور کن🌧 وقتی برای بدرقه عشق میروی💖 از کوچه های خلوت ما هم عبور کن😍 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 @mohabbatkhoda
. ᪥•✨﷽✨•᪥ . 🌷 رسول خدا صلی‌الله علیه‌و‌آله فرمود: روز خم برترين عيدهاى امت من است ✨ ❣و آن روزى است كه خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم على بن ابى‏طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب كنم، تا بعد از من مردم توسط او هدايت شوند ❣و آن روزى است كه خداوند در آن روز دين را تكميل و نعمت را بر امت من تمام كرد و اسلام را به عنوان دين براى آنان پسنديد. 📚{امالی صدوق،ص125،ح8} @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار زیبا👌 میدونی ثمره محبت امیرالمومنین علی (ع)، چیه؟ ⏰ ۲۳ روز تا عید غدیر https://eitaa.com/mohabbatkhoda
دقیقا در زمانی که نقش آمریکا در منطقه ضعیف و ضعیف‌تر می شود ما در بیخ گوششان در جایی که روزی حیات خلوتشان بود درحال امضای سند همکاری هستیم... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔅 صلی الله علیک یا ابا عبدلله الحسین علیه‌السلام السلام علی الحسین.... و علی علی بن الحسین.... و علی اولاد الحسین.... و علی اصحاب الحسین.... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️خدا تو را دوست دارد استاد پناهیان https://eitaa.com/mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمانم 🔹«هذا يوم الجمعة و هو يومك المتوقّع فيه ظهورك،و الفرج فيه للمؤمنين على يدك» 🔸اين روز جمعه است، روزى‏ كه انتظار مى‏رود در آن ظهور كنى و به دست تو براى مومنان گشايش حاصل شود. 🔸زیارت‌ امام‌ زمان‌ در‌ روز‌ جمعه https://eitaa.com/mohabbatkhoda
◽️وَ انْهَوْا عَنْ الْمُنْکَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ، فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بالنَّهْي بَعْدَ التَّنَاهِي! 🟤مردم را از منکرات بازداريد، و خودتان نيز مرتکب نشويد، چرا که شما موظّف هستيد اوّل خودتان ترک گناه کنيد، و آنگاه مردم را از آن نهى نماييد! ✍خويشتن دارى از گناه، شرط کمال نهى از منکر است، نه شرط وجوب. زيرا، به يقين انسان وقتى خود مرتکب گناهى شود و بخواهد ديگران را از آن نهى کند، سخن او تأثير چندانى نخواهد داشت و اگر مردم جريان را بدانند او را مورد تمسخر قرار مى دهند و مى گويند:ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند، بانگ و فرياد برآرى که مسلمانى نيست! لذا پيشوايان اسلام بر اين معنا تأکيد داشتند که: ما شما را از هر کارى نهى مى کنيم، نخست خودمان از آن پرهيز داريم. 📘 https://eitaa.com/mohabbatkhoda
🌸مادر ها را ببین همین که بچه هایشان زمین می خورند،احساس درد می کنند و شیون و زاری به راه می اندازند،خیلی سریع شکلاتی کف دست آن ها می گذارند... 🌸و انگار نه انگار که زمین خورده اند، یا جایی شان درد می کند،آرامِ آرام می شوند.. هیچ فکر کرده اید چرا؟؟ 🌸چون اهل حساب و کتاب اند،و با خود می گویند:درست است زمین خوردم و درد دارم،ولی توی دستم یک شکلات است و آن به این در.. 🌸می خواهم بگویم منشأ آرامش آن ها این است که بلا و نعمت را با هم می بینند... و چون با هم می بینند آرام می شوند.و این ساده ترین راه برای رسیدن به آرامش است... 🌸هرکسی در زندگی خود اگر بلا و رنجی را احساس می کند، نعمت هایی هم در کف دارد که اگر هر دو را ببیند، بی تاب و بی قرار نخواهد شد.... 🌸این است که قرآن کریم از ما می خواهد که نعمت های خداوند را به یاد بیاوریم؛به یاد آورید نعمت هایی را که به شما داده ام. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
💫🔻💫🔻💫🔻 ⭐️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خطاب به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: 👈اگر ترس از این نبود که گروه‌هایى از امّتم درباره تو (علی) همان چیزی را بگویند که مسیحیان درباره عیسى ‏گفتند (تو را خدا بپندارند)، سخنانی درباره تو مى‌‏گفتم که هروقت از میان مردم عبور کنی خاک پایت را براى تبرّک بردارند. 📖الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۸، ص۵۷ 🌿✨🌿✨🌿 *اصلاح جهان بدست فرزند علیست* *با اعمال و رفتار و گفتار، زینب گونه زمینه ساز آمدنش باشیم* ☘️✨ بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب با دعای *الهی عظم البلا* دعاگوی آمدنش باشیم و از سه مرتبه تا هفتاد مرتبه *اللهم عجل لولیک الفرج* ☘️✨☘️✨ *در هر حالی* بیادشان و یاورشان باشیم. *اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب الکبری سلام الله علیها* 🌹 *انتشار همین پیام ها خدمت به امام است ان شاءالله* 🌹
❌سرچشمه ی فساد ✅امیرالمومنین امام علی علیه السلام: فساد توده ی مردم، ناشی از فساد خواصّ است. ✋خواصّ، به پنج گروه تقسیم می‌شوند: 📚عالمان که راهنمایانِ به سوی خدایند 📿پارسایان که راه رسیدن به خدایند، 💰بازرگانان که اُمنای خدایند، ⚔رزمندگان که یاوران دین خدایند 👤و حاکمان که سرپرستان خلق خدایند. ⚠️پس، اگر عالم، طمّاع و مال اندوز باشد، دیگر از چه کسی باید راهنمایی خواست ⚠️و اگر پارسا، به دنیا و آنچه مردم دارند راغب باشد، دیگر به چه کس اقتدا شود ⚠️و اگر بازرگان، خیانت پیشه باشد و زکات ندهد، به چه کسی می‌توان اطمینان و اعتماد کرد ⚠️و اگر رزمنده، خودنما باشد و چشم به کسب مال و ثروت داشته باشد، دیگر به وسیله چه کسی از مسلمانان دفاع شود ⚠️و اگر حاکم، ستمگر باشد و در احکام و فرامین خود، ستم و بی عدالتی روا دارد، دیگر به وسیله چه کسی دادِ ستمدیده از ستمگر گرفته شود؟ ‼️سوگند به خدا، که مردم را نابود نکرد مگر: ❌عالمان طمعکار ❌و پارسایان دنیا خواه ❌و بازرگانان خیانت پیشه ❌و رزمندگان ریاکار ❌و حاکمان ستمگر. 📚غرر الحکم(ترجمة الأنصاری) صفحه۵۴۲ 📚میزان الحکمه ، جلد ۹ ، صفحه ۱۲۸ روزشمار (۱۴ روز) https://eitaa.com/mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 حجت‌‌الاسلام کاشانی 🔸 امام زمان ما رو فراموش نمی‌کنه، این ما هستیم که فراموشش می‌کنیم... 👌کوتاه و شنیدنی 👈ببینید و نشردهید. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️️خاطرات باور نکردنی یک جانباز در محضر مقام معظم رهبری ✓ باورنکردنی است ولی حقیقت دارد... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
🔆 وقتی خانه «مسجد» می‌شود! 🔻 ما در روایت می‌خوانیم: «مسجدِ زن، خانۀ اوست.» یعنی اینکه هر کار و هر اقدامی که در منزل انجام می‌دهد، هر گامی از آن، «سجده» محسوب می‌شود. «شب‌بیداری» او برای مراقبت از فرزندش، تهجد و نماز و سجده محسوب می‌شود. هر کاری که برای کمک به شوهرش انجام می‌دهد، نماز و سجده است. بنابراین، زن می‌تواند زندگی خانوادگی خویش را به عبادت و نماز و سجده تبدیل کند. البته‌، تحقق این امر در صورتی است که زن بخواهد و نیت کند. 👤 📚 از کتاب #⃣ https://eitaa.com/mohabbatkhoda
💌 🌱 سخنان ‌ِمقام ‌معظم ‌رهبری‌ را گوش‌کنید؛ قلب‌ شما را بیدار می‌کند و راه‌ درست‌ را نشانتان ‌می‌دهد. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
💠 آیت الله مظاهری: 💛نماز شب انسان را به نور خداوند متّصل‌ می‌کند و‌ او را نزد پروردگار محبوب می‌نماید. وقتی چنین شد، چشم و گوش و زبان و دست وی خدائی می‌شود. افزون بر این، مستجاب‌الدّعوه می‌گردد و هرچه از خدای سبحان طلب نماید به او عطا می‌فرماید. 💛وقتی مؤمن در نيمه‌های شب، با صرف نظر كردن از لذّت و شيرينی خواب، از جای خود برمی خيزد و نماز شب می ‌خواند، عنايت خاصی از سوی پروردگار عالم شامل حال او می‌شود. نماز شب، برکت دنیا و نورانیت آخرت را برای اهل معرفت به ارمغان می آورد. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
حقیقت است که ما به یاد فرمایش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می اندازدکه فرمود: «به خدا قسم من روزی را می بینم که همین ایرانیان که شما برای اسلام با آنان می جنگید، با شما بجنگندتا شما را مسلمان کنند.» علاقه و گرایش تدریجی ایرانیان به اسلام اما در عین حال تنها به استقلال سیاسی قناعت کردند و نسبت به آیین مقدس اسلام سخت وفادار ماندند. اغلب ایرانیان در دوره استقلال سیاسی ایران مسلمان شده اند. استقلال سیاسی ایران از اوایل قرن سوم هجری شروع شد و تا آن وقت هنوز بسیاری از مردم ایران به کیش ها و آیین های قدیم از قبیل زرتشتی و مسیحی و صابی و حتی بودایی باقی بودند. سفرنامه هایی که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت می کند که تا آن زمان ها در ایران آتشکده ها و کلیساها ی فراوان وجود داشته است، بعدها کم کم از عدد آنها کاسته شده و جای آنها را مساجد گرفته است. تاریخ نویسان اسلامی خاندان های چندی را از ایرانیان نام می برند که تا قرن های دوم و سوم، بلکه تا قرن چهارم هجری همچنان به دین زرتشت باقی بوده اند و در اجتماع مسلمانان، محترم می زیسته اند و سپس آن دین را ترک کرده اند. می گویند: سامان جد اعلای سامانیان که از احفاد سلاطین ساسانی است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم ، و جد اعلای خاندان قابوس که انها نیز حکومت و فرمانروایی یافتند در قرن سوم، و مهیار دیلمی شاعر زبر دست و معروف ایرانی در اواخر قرن چهارم هجری به دین اسلام گرویدند.. مردم طبرستان و قسمت های شمالی ایران تا سیصد سال پس از هجرت هنوز دین جدید را نشناخته بودند و با دولت خلفا به دشمنی برمی خواستند. بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت اموی ها زردشتی ماندند و در روزگار اصطخری زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل می داده اند. اینها همه می رساند که چنان که گفتیم ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دوره های استقلال سیاسی ایران بر کیش زرتشتی غلبه کرده است. عجیب این است که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسی عرب است، آزادی و احترام بیشتری داشته اند از دوره های متاخر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفته اند، هر اندازه که ایرانیان مسلمان می شدند اقلیت زردشتی وضع نامناسب تری پیدا می کرد و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشتری علیه زردشتی گری ابراز می داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده ای از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند. ادامه دارد... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋ای دردام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 خدای من درست میدیدم؟؟!!نفس درسینه ام حبس شد وخم شدم واهسته درگوش عماد گفتم:برو داخل کانکس ممکنه ابواسحاق,تورا بشناسد...عماد وفیصل را هل دادم داخل کانکس به بهانه ی اوردن قفس خرگوشها به ابواسحاق که گویا سه اسیر اورده بود نزدیکترشدم ودرست خیره شدم،حقیقتا درست میدیدم بله این طارق بود,برادر بزرگم،انگار ابواسحاق وارد داعش شده بود که خانواده ی مرا بکشد وبه اسیری ببرد،تمام وجودم راهیجان گرفته بود,ابواسحاق داشت بایک مردداعشی دیگرصحبت میکرد گوشهایم راتیز کردم تا ببینم چه میگویند. مردداعشی:برادر ,اینجا جایی برای نگهداری این اسیران کافرنداریم,چه کسی گفته اینها رابه اینجا بیاوری؟ ابواسحاق که نیشش تابنا گوش بازشده بود گفت:میدانم...لازم نیست خیلی نگران باشی,این رافضی ها تا طلوع افتاب بیشتر میهمانت نیستند,قراراست به مناسبت این پیروزی اخیر فردا صبح اینها راقربانی کنیم وباسرشان فوتبال بازی کنیم. مردداعشی اشاره ای به طرف یکی از چادرها کردوگفت:دست وپاهایشان رامحکم ببندداخل ان چادر بیاندازشان,چون جای خالی نداریم دوتا مجاهد هم برای نگهبانی جلوی چادر بگذار,البته لازم نیست چون اینجا ازهمه طرف نگهبان دارد که اگرموفق به بازکردن خودشان بشوند باز موفق به فرار نخواهندشد..... دردی عمق قلبم رافراگرفت,خدای من,طارق، برادرم فردا قربانی میشود...باید کاری کنم....باید نجاتش دهم حتی اگر به قیمت ازدست دادن جانم تمام شود. امشب درشهرموصل اتش بازی دارند,احتمالا اردوگاه کمی خلوت ترمیشود. فکری به خاطرم رسید وبه سرعت خودم رابه کانکس رساندم. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط _حسینی 🎬 داخل کانکس دنبال یک چاقو بودم...اره دیدمش ,چاقوهای مجاهدان معمولا خیلی تیزوبرنده بود،باید تااذان مغرب صبر میکردم وقتی داعشیها به نماز میرفتند بهترین زمانش بود باید دست وپاهایشان رابازمیکردم وبه شکلی که توجه کسی راجلب نکند از اردوگاه خارجشان میکردم,اما چطور؟؟ اره درسته باچادر.......درسته که فرار با چادر خوشایندیک رزمنده ی شجاع نیست اما حفظ جان واجبتراست،چمدان بزرگ لباسی را دیده بودم که ناریه داخل ان چادرهایش رامیگذاشت... چمدان راباز کردم ,پنج,شش تا چادربود ,همینطور که میخواستم سه تاچادر انتخاب کنم ،دیدم زیرچادرها قاب عکسی بود که احتمالا متعلق به ابوفیصل است ..... خدایا شکررررت،زیر قاب عکس,لباسهای مردانه ای مرتب وتازده بود,لباسهای سیاهرنگی باشالهای سیاه که نشانه ی خونخواران داعشی بود... احتمالا این لباسها هم متعلق به ابوفیصل است حتما برای یادگاری نگهداشته ,مثل من که چادرلیلا وشال مادرم را باخودم اوردم. سه دست لباس کامل باسربندهایی که نشان میداد طرف داعشی است,برداشتم. چمدان رامرتب کردم ودرش رابستم وبه انتظار نشستم تا غروب شود... وای یادم رفت...ناریه دوتا اسلحه داشت یک اسلحه کوچک کمری که همیشه همراهش بود ویک اسلحه بزرگتر که نمیدانم اسمش چه بود اما بارها وبارها پشت رختخوابها دیده بودمش,نگاه کردم به بچه ها ببینم حواسشان به من هست یانه؟ فیصل مشغول بازی با خرگوشها وغذا دادنشان بود اما عماد کاملا معلوم بود که حواسش به من است ونگرانی ازصورتش میبارید,چشمکی بهش زدم ورفتم طرف رختخوابها,بااحتیاط اسلحه رابرداشتم وداخل لباسها پنهانش کردم وهمه را داخل شال عربی مادرم گذاشتم تا چیزی مشخص نشود. اینقدنگران طارق بودم که اصلا برایم اهمیت نداشت اگرناریه میفهمید که اسلحه گم وگورشده ویا لباسهای شوهر بیچاره,اش ناپدیدشده,چه چیزی باید جوابش میدادم صدای اذان بلند شد روبه بچه ها گفتم:من میرم بیرون,بچه های خوبی باشید تا امدم باهم میریم مراسم اتش بازی... چاقورا زیرلباسم پنهان کردم وبقچه ای راکه بسته بودم برداشتم وبااحتیاط بیرون امدم. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 درست حدس زده بودم,محوطه خاکی اردوگاه تقریبا خلوت بود همه به سمت چادربزرگ برای نماز رفته بودند،بدون اینکه جلب توجه کنم ودرحالی که زیرلب ایاتی ازقران را زمزمه میکردم به سمت چادری که طارق را برده بودند رفتم...جلوی چادر یک داعشی بود که داشت سیگارمیکشید ,راهم راکج کردم وپشت چادر رفتم,پشت این چادر ,عقب چادردیگری بود به قسمت وسط چادررسیدم چاقورا از زیرلباسم دراوردم ومشغول بریدن چادرشدم,خیلی محکم بود اما چاقوی من هم تیزبود,اندازه ای که بتوانم ردشوم چادرراشکافتم وخیلی آرام خودم را داخل چادرکشیدم،بااینکه چادرتاریک بود اما سنگینی نگاه طارق ودواسیر دیگر را روی خودم حس میکردم تا داخل شدم یکی از اسیرها گفت:یابسم الله...عباس,طارق,این دیگه کیه؟ محکم گفتم :هییییس ورفتم طرف طارق دستها وپاهاش راباز کردم,چاقورا دادم دستش تا دستهای ان دوتا همرزمش رابازکند. طارق:ممنون خواهر ,توکی هستی؟ درحالی که داشتم لباسها را بیرون میاوردم گفتم:هیس,چکارداری من کیم ,زودباش دست بقیه راباز کن... طارق که دست عباس رابازکردوچاقورا دادعباس وامد طرفم وگفت:صبرکن ببینم,صدات چقداشناست،کی هستی؟ روبنده ام رابالا زدم ولباس را دادم دستش.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈
خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست... ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست... قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت... که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست... https://eitaa.com/mohabbatkhoda