انما الشیطان یخوف اولیائه
قطعا شیطان دوستانش را میترساند .
ترس از لولو ، ترس از دکتر ، ترس از پدر و کتک خوردن ....
انگیزه کار رو در بچه ها ترس قرار میدهیم 😈
مادر حوصله وقت گذاشتن برای تربیت بچه ندارد آخرین راه را که ترساندن است اول استفاده میکند .
کسی که از ترس درس بخواند هیچ بازدهی ندارد .
کسی که سرکار میرود بخاطر ترس از فقر
خیلی کارها ممکنه انجام بده
بعضی از ترس اخراج چشم بروی حقائقی میبندند .
جامعه را از ترس جنگ وادار به مذاکره میکنند .
مردم را از فقر میترسانند تا تن به هر ذلتی بدهند
هر کاری که به نیت ترس دنیایی بود آثار منفی روانشناسی دارد.
(البته دقت کنید که ترس از دنیا با آینده نگری تفاوت دارد)
معاویه اطرافیانش را از شمشیر میترساند
جنایتکار بی چشم و رو را باید ترساند ولی عموم مردم را باید با شیوه ای غیر از ترس تربیت کرد.
ما با ترس زندگی کردن را به بچه ها یاد میدهیم لذا آنها هم از روی ترس شغل انتخاب میکنند و این باعث میشه با اعتدال واعتماد کار نکنند
در پایان راهکاری برای جلوگیری از ترسهای واهی دنیا ⏪
ذکر لاحول ولا قوة الا بالله را به بچه ها یاد بدید .
تا بفهمند که غیر از خدا هیچ چیزی موثر در عالم نیست
دختران شعیب گفتند : انه لقوی امین
یعنی دختر دوست داره پدرش قوی باشه
کسی که خدا رو محور تمام عالم بدونه از دنیا و ترسهای دنیا بیمی ندارد .
دسترسی به قسمت اول
اخلاق در خانواده ،کلام اول
دسترسی به قسمت اول
ادب نامی برای همه خوبیها
#مسیر_بندگی
ما از بدو تولد مث یه راننده میمونیم که توی جاده ای در حال حرکته ...
تا زمانی که به مقصد برسیم این حرکت ادامه داره
تو این جاده و مسیر ما ،، هم بیابان های بی آب و علف و کویر خشک هست
و هم جاده ی سرسبز و گل و بلبل و ....
خدا که خالق ما و برنامه ریز و مربی ما برای رشدمونه ، تشخیص میده که کیلومترهای بیشتری رو در مسیر سرسبز حرکت کنیم یا مسیری کویری ...
https://eitaa.com/mohabbatkhoda/8263
با ما در کانال محبت خدا همراه باشید برای بهترین انتخاب ✅به همراه داستان عاشقانه مذهبی شبانه
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1
امام رضا علیه السلام:
مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل #محمد (ص) رها کنید
مبادا دوستى آل #محمد (ص) را به اتکاى اعمال صالح از دست بدهید✔️
👌زیرا هیچ کدام از ایـن دو ، به تنهایى پذیرفته نمى شود.
📚فقه الرضا ص۳۳۹
🌹 @hareemeeshgh97
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بزرگوارترین امام ...
#تصویری
@mohabbatkhoda
#قسمت ۹۵
سایه آفتاب کوتاه شده و در حال غروب بود که محمد و عطیه رفتند. مادر را تا
اتاق همراهی کردم و گفتم :»مامان! اگه کاری نداری من برم که الان یواش یواش
مجید میاد.« و مادر همچنانکه آستین هایش را برای وضو بالا میزد، جواب داد:
»نه مادرجون! کاری ندارم! برو به کارت برس!« و من با دلی که پیش غصه های
مادر جا مانده بود، به خانه خودمان بازگشتم.
برنج را دم کرده بودم که در
ِ اتاق با صدای کوتاهی باز شد. از آشپزخانه سرک
کشیدم و مجید را مقابل چشمانم دیدم، با جعبه شیرینی که در دستانش جا خوش
کرده و چشمانی که همچون همیشه به من میخندید. حالا این همان فرصتی
بود که از صبح خیالش را در سر پرورانده و برای رسیدنش لحظه شماری کرده
بودم. از آشپزخانه خارج شدم و جواب سلامش را با روی خوش دادم. میدانستم
به مناسبت امشب شیرینی میخرد و خودم را برایش آماده کرده بودم که جعبه را
از دستش گرفتم و با لبخندی شیرین شروع کردم: »عید شما هم مبارک باشه!«
نگاهش از تعجب به صورتم خیره ماند و گفت: »من که حرفی نزدم!« به آرامی
خندیدم و همچنانکه جعبه را روی اُپن میگذاشتم، گفتم: »ولی من میدونم
ِ امشب شب تولد امام علی »!از حرفی که از دهان من شنیده بود، تعجبش
بیشتر شد. کیفش را کنار چوب لباسی روی زمین گذاشت و من در برابر سکوت
ُ پر از شک و تردیدش، ادامه دادم: »مگه تو برای همین شیرینی نگرفتی؟ خُب منم
از شادی تو شادم! تازه امام علی خلیفه همه مسلمونهاست!« از دیدن نگاه
مات و مبهوتش خنده ام گرفت و پرسیدم: »مجید جان! چرا منو اینجوری نگاه
میکنی؟« و با این سؤال من، مثل اینکه تازه به خودش آمده باشد، لبخندی زد و
پاسخ داد: »همینجوری...« درنگ نکردم و جملهای را که از صبح چندین بار با
خودم زمزمه کرده بودم، به زبان آوردم: »مجید جان! من به امام
ِ تو علاقه دارم، چون
معتقدم ایشون یکی از خلفای پیامبر^+ هستن! پس چرا تو به بقیه خلفا علاقهای
نداری؟« سؤالم آنقدر بیمقدمه و غیر منتظره بود که برای چند لحظه فقط نگاهم
کرد. از رنگ چشمانش فهمیدم که گرچه معنای حرفم را خوب فهمیده، ولی
@mohabbatkhoda