روزی یه زن حامله بود
به شوهرش گفت بریم کربلا
شوهر گفت زن حامله ای خدایی نکرده
برا بچه اتفاقی میفته گفت طوری نیست
بریم کربلا.
اومدن حالش خراب شد بردنش
بیمارستان ازمایش گرفتن
گفتند بچه مرده
شوهرش گفت بهت نگفتم
زن گفت فدا سر ارباب
فقط منو ببر کنار ضریح اقا
گریه کرد بعد از چند لحظه ای بیدار شد، خندان،
گفتم چرا میخندی؟!
گفت بچم طوری نیست!
خواب دیدم حضرت اومدن
بچه ای رو تو دامنم گذاشتند و رفتند
باورش نشد رفتن آزمايش دیدن بچه زنده شده.
اسم اون بچه رو گذاشتن #محمدابراهیم_همت
که بعدها فرمانده شهید [بیسر] شد.
روای: #حاج_حسین_یکتا
@mohabbatkhoda