نیمه پنهان ماه🌙
ویروس منحوس ماههاست ماه را پشت ابر برده و از انظار عمومی دور کرده اما نیمه پنهان ماه را میتوان پنجشنبهها در یک اتاق کوچک خودمانی در بیت رهبری رؤیت کرد. ستاد استهلال تلسکوپ نمیخواهد؛ ماه را باید به چشم غیرمسلح و بدون تشریفات دید. جعبه جادو اگر چشم بصیرت داشته باشد و دوربین را سمت غیررسمیهای حضرت ماه بچرخاند و از دیالوگ مردم عادی با او پردهبرداری کند، باید به شکرانهاش نماز عید خواند!
#غیر_رسمی یعنی امام جامعه که روی سجاده سپید سادهاش، پشت به قبله رو به خلق مینشیند و نافله بعد از فریضهاش، چاقسلامتی با میهمانان و خوشامدگویی به اهل مجلس میشود. غیررسمی یعنی آن آقای سینی به دستی که وسط صحبتهای آقا، بیتوجه به کائنات، چای بین میهمانان تقسیم میکند. یعنی همان حبه قندی که بین انگشت شست و اشاره، مدتی جا خوش میکند و با حرکت دست میرود و میآید تا حرفهای مهم و جدی آقا تمام شود و قند در دل قند آب شود. غیررسمی یعنی همان مستندساز سبیل نعلاسبی که رودرروی رهبر محاسن سفید به علمای اعلام تیکه میاندازد و همه جمع به اتفاق فخر علمای زمانشناس، میخندند. غیررسمی یعنی رهبر روشنفکری که برخلاف نظر آقایان کفنپوش و سجاده بهدوش، فیلم مارمولک تبریزی را شایسته استقبال میداند، نه اعتراض و اینگونه مجوز شوخی با همه اصناف را به کارگردانان سینما و تلویزیون میدهد، تا اهل کسوت جنبه خود را بالا ببرند. غیررسمی یعنی صدای ماچهای رگباری رهبری بر گونه پیشکسوت هنرمند که چکچک فلش دوربینها را همزمان با ضربان قلب بینندگان، به شماره میاندازد. غیررسمی یعنی آن آقایی که ساکن وادی محبت ناب است، با شعبده بوسهای، یکتیر و سهنشان میزند؛ هم آرزوی بچگی جوان المپیادی منتقد و جسور را برآورده میکند، هم معمای پیچیده نارضایتی او را حل میکند و هم موتور انگیزه و امیدش را روشن میکند. غیررسمی یعنی یاد ایام کردن حضرت آقا با آن پیرمرد مأخوذ به حیا و زنده کردن خاطره مشترک سالهای دور وقتی که موقع مصافحه و بغل کردن، نزدیک بود با هم بیفتند! غیررسمی یعنی نگین انگشتری امت اسلامی که خودش انگشترهای پیشکش را بر انگشت پیشکسوت صداپیشه، عوض به در میکند تا بگیرد و یکی از آنها فیت انگشت او شود. غیررسمی یعنی دست محبت حضرت آقا که روی شانه هنرمند رادیو مینشیند و عکس دستهجمعی خانمها و آقایان با آقای دوستداشتنی، پنجشنبههای بیت را کارتپستالی میکند.
صد مُلک دل به نیمنظر میتوان خرید و خوبِ خوبان در معاملهای که بخوبی جوش نخورده، بیتقصیر است. بالای سردر بیت رهبری باید برای رسانههای اندرونی و بیرونی بنویسند: «لطفا در معامله محبت آقا با مردم دخالت نکنید». سالهاست که کانالهای خبری و بیخبری، شناخت آقای زمانهشناس را از اوضاع و احوال جامعه، کانالیزه و گلوبلبلی نشان میدهند، تا همیشه این سوال برای مردم کوچه و بازار بیپاسخ بماند که آیا میتوان با رهبری درددل و از او انتقاد کرد. بله، غیررسمی میتوان چشم در چشمان پرمحبت آقا دوخت و او را بیمحبت خطاب کرد و صورت ماه از این کملطفی نهتنها مکدر نشود، بلکه از شدت محبت به گوینده منتقد، گل بیندازد. بعضی رجال سیاسی بلندپایه که موقع شنیدن انتقاد، وجناتشان داد میزند عصبیاند و نمیتوان آنها را با یک من عسل هم خورد، بروند سعه صدر یاد بگیرند. یک جوان جهادی میتواند رهبر جامعه را نقد کند که چرا با توصیه و دستور به صاحبمنصبان برای جوانگرایی در انتصابات فشار نمیآورید و پاسخ بشنود که کلید جوانگرایی در انتصابات، جوانگرایی در انتخابات است.
پنجشنبههای غیررسمی باید به زیارت آقای شهدا رفت تا معلوم شود سلیمانیها چگونه به آب حیات زنده شدند و بر ما اهل قبور، چرا باید فاتحه خواند. نیمه پنهان ماه را هرکه به چشم دل ببیند، از جزر و مد عشق گریزی ندارد.
روزنامه وطن امروز/ ۶ دی ماه ۹۹
✍#زهرا_محسنی_فر
🔻وقتی ژاپن در هیروشیما به آمریکا تعظیم کرد، امپراتوری توکیو در کرانهی اقیانوس آرام از تکوتا افتاد و زانو زد. سختکوشی، اقتصاد چشمبادامیها را خیلی زود ساخت اما زندگی ماشینی، زنان را در کورس رقابت برای قدرت جا انداخت. در سرزمین آفتاب تابان، تبعیض جنسیتی بر مناصب مدیریتی سایه گسترانده است. خاستگاه انیمیشن جهان، تصویری فانتزی از زن به نمایش میگذارد.
در اقتصاد گرانسنگ ژاپن، نیروی کار زنانه ارزان است، چون بارداری و فرزندآوری زنها را از کوشش رباتیکوار برای افزایش تولید ناخالص ملی باز میدارد. در مهد شیلات جهان، زنان زیاد عمر میکنند اما سقط جنین قانونی است تا نرخ رشد جمعیت در آن منفی باشد. در سرزمین مادری فوکویاما، مردسالاری وصلهای ناجور بر پیکرهی لیبرالدموکراسی است.
🔺وقتی قانون در پایتخت صنعت آرایش دنیا مهر خاموشی بر لب زنان میزند، آنها را زینتالمجالس میخواهد. این راز مگو، سربهمهر نمیماند که مدرنیته هویت زن را در چرخدهندههای اقتصاد تعریف و له میکند. برابری جنسیتی پوششی برای بهرهکشی اقتصادی است. تمایز جنسیتی برای برجسته کردن زنانگی و بیمایه کردن مردانگی است که دود آن به چشم زنان و سود آن در سبد اقتصاد لیبرالی میرود. هیس! در سرزمین ساموراییها زنان فریاد نمیزنند...
✍#زهرا_محسنی_فر
«آنها لباس شمایند و شما لباس ایشان».
کسوت مردانگی در سرد و گرم روزگار هویدا میشود. اصالت با مرام است، نه با لباس. آنها که در بند قبایند، کجا پابند خدایند و آنها که هوادار عیالاند، کی اهل ملالاند؟
بار زندگی به دوش کشیدن، شرافت مرد است، نه سجاده به دوش کشیدن. یکلاقبا شدن بهتر از خرقه به رهن دادن است. #مرد که قوام باشد، زن در محبت ثابتالاقدام است. زوجیت به انتخاب نیست، به ساختن است.
✍#زهرا_محسنی_فر
🌷آخرین پنجشنبه سال به یاد فرزندان روحالله🌷
مادر موسی او را درون صندوقچهای گذاشت و به آب داد و تاب نیاورد. دیری نپایید که دوباره آغوش گشود و آرام گرفت و چشم روشن داشت. بنیاسرائیل، یوسفجمالی را به چاه افکندند و کار پیر کنعان آه شد. عزیز مصر به رغم برادران غیور، ز قعر چاه درآمد، به اوج ماه رسید. یعقوب عمری گریست و چشم سپید کرد و از دور بوسه بر رخ مهتاب زد تا به بوی پیرهن عزیز، شامه بنوازد و دیده به یوسف باز کند...
این، دو دو تا چهار تای عشق است؛ بچههای کربلای چهار تا یکییکی از خط برگردند، قد مادرهاشان دوتا دوتا شد. تا سر از سجدهی زخم بردارند، کمر پدرهاشان شکست. گرد داغ جوانان جنگ، گیس مادرها را زودتر از ریش پدرها سپید کرد. چین و چروک پیشانی مادرها در غم پسرها شیارشیار شد. مادران جوان دههی شصت، به حادثهای پیر شدند ناگهان.
حال یونسدادهها را فقط الفتهای شیار ١۴٣ میفهمند. جوانان بیستساله را که استخوان ترکانده بودند، دادند و بیستسال بعد، چند تکه استخوان ترکخورده تحویل گرفتند. یونسهای گمگشته باز آمدند به کرمان؛ اما الفتها چه کردند؟ مفصل بدرقه کردند و به پیشواز مختصر رفتند. شناسنامه دادند و پلاک پس گرفتند. میوهی عمر دادند و انقلاب را بیمهی عمر کردند.
پریزادهها «شهید» شدند و پوریاهای ولی «شهید گمنام». مگر فرزند روحالله، پور ولیالله نیست؟ جز خدا در عالم مؤثر نیست و شهید، جاویدالاثر است. از دامن زن، مرد به معراجالشهدا میرود و پنجشنبهها بهشتزهرا زیر پای مادران شهدا است. راز «قطعهی شهدای گمنام» را فانوس عقل روشن نمیکند...
دنیا همان قمقمهی خالی رزمندگان بیتالمقدس هفت است که به آن دل نبستند و جنگیدند و جمجمهها را به خدا سپردند. میدان زندگی همان کشتزار مین عملیات رمضان است که کشتهمردههای لبخند خمینی از خود گذشتند تا از آن راحت بگذرند. در آن مزرع سبز فلک، کشتهی خویش درو کردند و برای ما گل کاشتند تا هنوز هم که هنوز است وجب به وجب تن این خاک مرده را بگردیم و هزار خاطرهی نیمهجان درآوریم. وقتی گلبوسهی زخمها تن جوانان وطن را دشت شقایق کرده بود، زمین کارزار از خون آنها لالهزار شد تا امامزادههای عشق، یکی در میان بیمزار شوند...
الهی! یا راد ما قد فات؛ کودکی را به سینهی مادر بازگرداندی تا اولوالعزم کنی. یا رازق الطفل الصغیر؛ صدیقی را به آغوش پیر کنعان رساندی تا عزیز کنی. یا راحم الشیخ الکبیر. ای آنکه دل شکسته بند میزنی؛ چقدر شهید رشید را به کفنی کوچک پیچیدی تا بزرگ کنی. یا جابر العظم الکسیر...
منتشر شده در نشریه مجازی حق دیلی
http://haghdaily.ir/?nid=12&pid=82&type=0
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴پوشش خبری یا خبرهای پوششی!
🔸ایران و چین سند قرارداد ٢۵ ساله امضا کردند. رسانهی استعماری روباه پیر، نگران استقلال ایران شد.
🔹کشتی غولپیکر، مثل استخوان همچنان در گلوی کانال سوئز گیر کرده.
🔸موشک غیبی پهلوی کشتی اسرائیلی را در دریای عرب شکافت.
🔹آزاده نامداری خودکشی کرد.
🔸قم قرنطینه شد.
🔹امید دانا عمار انتخابات در شبکههای مجازی اهل بصیرت شد.
🔸«عدالتخواری» در توییتر انقلابی ترند شد. فضای مجازی «ول»وله شد.
🔹مرغ صفی، از نوادگان جوجههای زنده بهگور شده، شناخته شد.
🔸گاندو ٢ هیأت دولت را برآشفت.
🔹 وزیر جوان تور گردشگری ایام کرونا راه انداخت.
🔸مریخنورد تصاویر جدیدی از سنگلاخهای مریخی مخابره کرد. کویر لوت ناراحت شد.
🔹اصلاحطلبان در حال تدارک وسیع برای انتخاب «تدارکاتچی» هستند.
🔸١۴۵ روز از باخت قمارباز مزاحم و انتخاب بايدن گذشت و ایران همچنان تنها پایبند به توافق جهانی برجام و دارندهی کاپ اخلاق باقی ماند.
🔹ساسی مانکن عقربهی قطبنمای زنگزدهی فرهنگ را بعد از سالها تکانی داد.
🔸یمن، ۶ سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشت.
🔹قرن جدید عرفی، گوی سبقت را از قرن جدید تقویمی ربود.
🔸سیلی نمایندهی مجلس به سرباز خط ویژه به خاطرهها پیوست.
🔹فائزه هاشمی به دنبال عبور از فیلتر «رجل سیاسی» شورای نگهبان است.
🔸کلاب هاوس فیلتر نمیشود.
🔹رؤسای دوقوه مشغول سفر استانی و «کادر در امان» در حال مدیریت مانیتوری و مینیاتوری کشور است.
🔸لبادهی فرماندهی جنگ اقتصادی، فرنگی از آب درآمد.
🔹پاپ از سفر عتبات عالیات به واتیکان بازگشت.
اینها پوشش خبری نیست، خبرهای پوششی است تا یادمان برود که فرزند «نبأ عظیم» از احوال ما غافل نیست. بیپرده بگویم که شبکههای مجازی در عصر انفجار اطلاعات، بی هیچ تأویل و تفسیری حجاب هرمنوتیک میآورند تا پردهی غیبتِ صاحب عصر ضخیمتر شود. غوطهور شدن در سطحیات و شطحیات، از عمق باور ما میکاهد. بدون تعارف بگویم در اصلاح امور مملکت، خود را بینیاز از «مصلح کل» میدانیم. یادمان میرود که گشایش امور در فرج اوست.
بارالها! رجب رفت و شعبان به نیمه رسید و ما در غفلتیم. حیات ما مملو از مرگ ثانیهها در غیبت صاحب زمان است. از آن یار سفر کرده چه ساده میگذریم و اهل عبوریم. ما را ببخش و بیامرز که در خلوتسرای منتظران آن حی قیوم، از اهل قبوریم.
#نیمه_شعبان
✍#زهرا_محسنی_فر
🔴«انتخابات پس از موعد» و «رفراندوم»، فرار رو به جلو برای لاپوشانی بازگشت به عقب
همین چند وقت پیش بود که آقای روحانی برای چندمین بار مسالهی «رفراندوم» را مطرح کرده و آن را نجاتبخش کشور در بنبستها دانست. حالا بحران کرونا را که نتیجهی مدیریت شلکن سفتکنی خودش است، بهانه کرده و پالس تعویق یکساله «انتخابات» را ارسال میکند، بلکه نتیجهی مذاکرات محرمانهی وین تا آن موقع، با لطایفالحیل و عبور احتمالی از خطوط قرمز نظام، موقتا بر سفرهی مردم آشکار شده و همحزبیهایش از کورس قدرت جا نمانند.
همین چند وقت پیش بود که تفاهمنامه همکاری ٢۵ سالهی ایران و چین امضا شد و غربگرایان داخلی به کمک ضدانقلاب خارجی و بوقچیهای فارسیزبان پارسستیز با کلیدواژهی «شفافیت» به محتوای محرمانهی آن تاختند و آن را مخل استقلال کشور و عامل تاراج منابع ایران برشمردند. حالا که مذاکرات «محرمانه» وین برای احیای برجام در حال انجام است و سیاست قطعی نظام برای رفع کل تحریمها، راستیآزمایی ایران و بازگشت به برجام در حال نقض شدن و دور خوردن است، غربگرایان هرگونه سوال از تیم مذاکره کننده در مورد محتوای جلسات و لایی کشیدن شروط صریح و قطعی رهبری را به مثابه خنجر زدن از پشت به سرباز وطن و شلیک به پای خود میدانند.
🔻هرچه عرصه بر مدیریت فرسودهی غربگرایان تنگتر میشود، تناقضات رفتاری و مبنایی آنها بیشتر آشکار میشود. تا #انتخابات زمان زیادی باقی نمانده و وعدههای زیادی بر زمین مانده است. دوقطبیسازیهای موهوم، بهانهتراشیهای واهی و رقیبهراسیهای وهمی در این فضا تشدید میشوند تا تناقضات مخفی بمانند و حافظهی تاریخی ملت سراغ وعدهها نرود. از این تردستیها بازی نخوریم.
✍#زهرا_محسنی_فر
🔴دکترین وحدت، عصای موسی در خدمت شمشیر مالک!
چماق وحدت، همان عصای موسی است. دمدستی باشد گوسپندان را به خط میکند و اگر از تردستی فراتر رود، نیل مشکلات را میشکافد. هیس! مگر صدای چکاچاک شمشیر مالک را از آن سوی خیمهی معاویه نمیشنوی؟! کمر تاریخ اسلام رگ به رگ میشود از این مقارنه! کجاست موریانهی عهدنامهی قریش که عقد اخوت ما را با اصحاب تردید بجود و جریان حق را از دایرهی تنگ شعب ابیطالب بیدولتی برهاند؟!
اینجا مُلک سلیمانی است و نگاه او به سکنات ما خیره مانده. مبادا خورهی شک، عصای باور ما را تا قبضهی مشت او از درون بخورد و جایگاه بلندش در ذهن ما فرو ریزد. شبکهی بهم تنیدهی جبههی انقلاب، چونان تار عنکبوت است. اگر بجا تنیده شود، در غار تنهایی هم جریان حق را حفظ میکند و اگر بیجا بافته شود، «اوهن البیوت» است. رعب از لشکریان ابلیس است. از اهل تدلیس، آری اما چه شده که از اهل تسبیح هم باید بترسیم؟!
پشت خیرخواهیها کدام منیّت سنگر گرفته که گاه و بیگاه دُم آن از کنار شوراها و ائتلافها بیرون میزند؟ باهوش نباشیم، درازگوش هم نیستیم. صدای چکاچاک شمشیر در مغز ما ولوله میکند. تاریخ به احترام سکوتمان خواهد ایستاد، اما در محکمهی وجدان و در معرکهی حملات نفس سرزنشگر، بیسپر به سکوتی مرگبار میرویم. انقلاب اما زنده است. جاری است. میرود و ما خود را به آن میرسانیم...
#انتخابات
✍#زهرا_محسنی_فر
روزی استالین و روزولت تصمیم گرفتند برای چرچیل جشن تولد مفصلی بگیرند. استالین برای مکان پارتی، تهران را انتخاب کرد. سران آمریکا، شوروی و انگلیس در بحبوحه جنگ دوم جهانی مثل بز سرشان را انداختند پایین و بدون اطلاع شاه مفلوک ایران به سفارت شوروی در تهران قدم گذاشتند. ایران، حیاطخلوت متفقین بود و جشن تولد چرچیل محل نقشه کشیدن برای کندن کلک هیتلر شد.
٨٠ سال بعد در حالی که آمریکا با اردنگی از ایران اخراج شده، کرک و پر بریتانیای کبیر ریخته و شوروی از هم پاشیده، جوجهسفرای انگلیس و روسیه در همان راهپله تاریخی و محل جلوس نیاکان خود یاد ایام میکنند و با ژست ابرقدرتی عکس یادگاری میگیرند. انقلاب ۵٧ دُم آمریکا را قیچی کرد اما حکما این دو سفیرصغیر به پشتوانه نفوذ مویرگی انگلیس در سیاست و روس در اقتصاد ایران باد به غبغب انداختهاند. دوران سیطرهها گذشته و ماجراجوییهای نظامی با مشت آهنین ایران روبرو میشود اما تا دامن برونگرایی جمهوری اسلامی به طهارت «نه شرقی، نه غربی» نرسد، اجانب به این سرزمین چشم طمع خواهند داشت.
✍#زهرا_محسنی_فر
علی اکبر که به میدان رفت، یک تنه میمنه را به میسره آورد و دریای سپاه دشمن را به پیچ و تاب درآورد. در آن بازار آهنگری در میان معرکهی فولاد، دست و بازوی یداللهیاش، صنعتگری میکرد. هر ضربت شمشیر علی که پایین می آمد طنین لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا باللَّه حسین(ع) بود که به آسمان می رفت. آنچنان برگریزانی به پا کرد که خلوتی و تُنُکی در شجرهی خبیثه پدیدار آمد.
تشنگی را بهانه کرد تا برای آخرین بار به دیدار آفتاب رود. سرمست از چشمهی خورشید به میدان آمد در حالی که رخساره برافروخته بود. تو گویی ابراهیم خلیلالرحمان (ع) بود که به منجنیق عذاب اندرافتاده و در آتش نمرودیان گرفتار آمده.
اشبهالناس به رسولالله (ص) به میدان رفته بود و گرد و خاک معرکه چون خوابید، دشت پر از پیمبر شده بود. چشم آفتاب از هزار تکّهی آینه مکدّر شد، آنگاه که نوهی حیدر کرّار، به سنگ و نعل و سنان، مکرّر شد. علی اکبر رفت تا بعد از او برای همیشه خاک بر سر دنیا شود.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
✍#زهرا_محسنی_فر
برای حاشیهنشینان کار میکرد، اما خدا او را به متن جامعه آورد. این سنت خداست. راه در رو ندارد. کجا فرار میکنی ای شیخ؟! بایست! خدا را با تو کاریست که خلق باید بدانند. چیزی بین تو و اوست که بین تو و او نمیماند.
اخلاص، شاید قایمباشکبازی نیتها با مردم باشد، اما کار خدای مردم افشاگری مخلصان است. اگر خدا برای عاصیان ستارالعیوب است، برای خالصان رازدار نیست. و برای انتخاب شهید، خدا گل یا پوچ بازی نمیکند. مرگ تصادفی در کار و بار او نیست و شهادت، پادشاه مرگهاست که از سلسلهی اولیای الهی به عزیز دردانههای خدا به ارث میرسد. و ماه صیام، اتوبان چهارباندهی بندگان زرنگ خداست که در آن میتازند و از روزه به روزی میرسند. و حرم امام معصوم، نسخهی اورجینالیست که بهشت را از روی آن کپی کردهاند. و زیارت، فرصت سر از آب برآوردن و نفسچاقکردن شناگریست که باید عرض دنیا را شنا کند و دامن به آب نیالاید.
بایست ای شیخ مخلصِ روزهدارِ زائرِ شهید! خدا را با تو کاری هست...
#شهید_اصلانی
✍#زهرا_محسنی_فر
@mohabbatkhoda
هنوز به تکلیف نرسیده بود اما آن شب تکلیف همه را مشخص کرد. هم سن و سالهایش در کوچههای مدینه مشغول بازی بودند و او در بیابان، حیثیت مرگ را به بازی گرفته بود. لباس رزم در قد و قوارهای نبود که او را سخت در آغوش گیرد. آن شب قاسم قرار نداشت، آخر با پدر قول و قرارهایی داشت.
قاسم، یک سر و گردن بالاتر از مرگ ایستاده بود وقتی که در تلخترین شب تاریخ از دولبش عسل میچکید. آنگاه که زمین کارزار از خون عاشقان لالهزار شده بود، قاسمبنالحسن (ع) از کُشته، پُشته میساخت.
قصهی قاسم هم به سر رسید و چه رازها در سردادگی عاشقان است. ماه روی قاسم که شکافت، خورشید حسین (ع) حادثه را بر نتافت و از گوشهی آسمان کربلا سراسیمه به وسط میدان شتافت. جمع کردن پارهی تن برادر کار راحتی نبود وقتی که پازدنهایش زمین کربلا را با دل حسین (ع) یکجا خراش میداد.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
✍#زهرا_محسنی_فر
http://eitaa.com/joinchat/2295201809C3afcb05b1f
لولیانِ شوخِ شیرینکار، شهر را به آشوب کشیدهاند. دیواری که جلوی سلف دانشگاه کشیدهاند، اجازه نمیدهد دختر و پسر در هم بلولند. تروریستهای مجازی با همکاری افتخاری سلبریتیهای وطنی به داعش پاس روی تور میدهند. #شاهچراغ، گوهرشاد میشود. جامعه جهانی به احترام شهدای حجاب در گوهرشاد، یک قرن سکوت میکند. لشکر رباتها از کشتههای فیک پشته میسازند. مردم شیراز در مرکز انتقال خون جمع میشوند تا خون کشتههای شاهچراغ روی زمین نماند. خون را باید با خون شست تا سنگفرشها تمیز شوند. هنوز هم سیاهی چادر از سرخی خون شهید کوبندهتر است، اما حفظ نظام، از اوجب واجبات است. همه میدانند که حجاب بهانه است و اصل نظام را نشانه رفتهاند.
ما به سندروم صبر استراتژیک بیقرار مبتلا شدهایم. مماشات را تا مرز وادادگی پیش بردهایم، مبادا بیبیسی ناراحت شود. جلوی سگ هار پا پس کشیدهایم و کلاهمان پس معرکه رفته است. جامعهی آرمانی با آنها که از جانوران آلبانی خط میگیرند، محقق نمیشود. دست یقهسفیدهای بحران #حجاب را که برایمان بحران امنیت ملی ساخته و امروز پشت ون گشت ارشاد قایم شدهاند، باید از مرفق برید تا جامعه پاکسازی شود؛ سورهی توحید بیجهت در پی «تبت یدا» نیامده. سلبریتیهای «حمالة الحطب» را که هیزم این آشوب شدهاند، باید نقرهداغ کرد. بر پیشانی سیاسیونی که هشتگهای اغتشاش را داغ کردهاند، باید داغ بیشرفی زد. مسئولینی که فضای مجازی را ول کردهاند، باید در بیابانهای قم ول کرد. جام جم را باید کوبید و از نو ساخت.
بله بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود. همان ملتی که واردات سیمخاردار را به صادرات پهپاد تبدیل کرد. همان جوانانی که دیروز توپ سرخ و سفید و آبی را زمین میزدند، امروز ماهوارهای ساختهاند که در آسمانها نمیدانی تا کجا میرود و مثل توپ صدا میکند. دل اتم را شکاف میدهند تا داروی هستهای بسازند و آب در دل بیماران سرطانی تکان نخورد. احمقهای درجه یک نمیدانند با چه ملتی طرفاند. ترور کور میکنند و نمیدانند که خون شهید بصیرتزاست. بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود...
#ایران_تسلیت
✍#زهرا_محسنی_فر