eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
شب ولادتت ای یار می‌کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات لب نگار که باشد رطب حرام بود زمان واجبمان مستحب حرام بود فقيه نيستم اما به تجربه ديدم بدون عشق مناجات شب حرام بود اگر که هست طبيبم طبيب دوّاری به من معالجه‌ی در مطب حرام بود برآنکه دشمن اولاد توست، نيست عجب که نطفه‌اش نسب اندر نسب حرام بود تو را در کمال نوشتند يا رسول الله بزرگ آل نوشتند يا رسول الله تو آفريده شدی و سرآمدت گفتند هزار مرتبه اَحسن به ايزدت گفتند تورا به سمت زمين با نسيم آوردند تو آمدی و ملائک خوش‌آمدت گفتند نشان دهنده‌ی معصومیِ قبيله توست اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود تو عين نوری و در رفت و آمدت گفتند اگر چه يک نفری، جمع چهارده نفری تو را محمّد و آل محمّدت گفتند شب ولادتت ای يار می کنم خيرات نثار مقدم خير تو چهارده صلوات برای خُلق تو بايد کنند تحسينت نشد مشاهده شصت و سه سال نفرينت از آن طرف تو اگر نور آخرين هستی نوشته‌اند از اين سو تو را نخستينت هزار و سيصد و هشتادوچندمين سال است شديم کوچه نشينت، شديم مسکينت شديم ريزه خور سفره‌های سيّدی‌ات گدای سفره‌ی هر سال چهارده سينت تو آمدی که علی را فقط ببينی و بس نداده‌اند به جز ديده‌ی خدا بينت يتيم مکّه‌ای اما بزرگ دنيايی اگر چه خاک نشينی، هميشه بالايی مرا اويس شدن در هوای تو کافی است اگر چه باز نديدم، دعای تو کافی است همين‌که بوی تو را در مدينه حس کردم لبم رسيد به خاک سرای تو کافی است چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قريش همين‌که فاطمه داری برای تو کافی است همين‌که اوّل هر صبح پيش زهرايی برای روشنی لحظه‌های تو کافی است تو آن پيمبر دنباله داری و بعدت اگر علی تو باشد به جای تو کافی است قسم به اشهد ان لااله الا الله تو آمدی که بگويی علی ولی الله تو آمدی و ترحّم شدند دخترها چقدر صاحب دختر شدند مادرها تو آمدی و رعيّت شکوه عبد گرفت بدين طريق چه آقا شدند نوکرها خدای خوب به جای خدای چوب نشست و با اذان تو بالا گرفت باورها بگو مدينه‌ی علمی، علی درِ آن است بگو که واجب عينی است حرمت درها بريز شيره‌ی پيغمبری به کام حسين که از حسين بيايد علی اکبرها زمان گذشت زمان ظهور ديگر شد حسين منی انا من حسين اکبر شد هزار حضرت مريم کنيز مادر توست تورا بس است همين‌که بتول، دختر توست به دختران فلان و فلان نيازی نيست اگر خديجه‌ی والامقام همسر توست علی و فاطمه دو رحمت خداوندی برای عالم دنيا و صبح محشر توست به يک عروج تو جبرئيل از نفس افتاد خبر نداشت که اين تازه اوج يک پَر توست به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض خدا برابر تو، يا علی برابر توست تو با علی جريان ساز شيعه‌ايد، اما شناسنامه‌ی شيعه به نام جعفر توست هميشه شکر چنين نعمتی روی لب ماست که جعفر بن محمّد رئيس مذهب ماست.
■●زنبوردارها شبهای جمعه کنار کندو، کُندر دود میکنند تا زنبورها قوّت بگیرند و روز جمعه به نقاط دوردست پرواز کنند و شهد گل بیشتری همراه بیاورند. ■●مؤمنین مثل زنبور عسلند و صلوات در سیر آنها مثل دود کندر است که به آنها قوّت میدهد. ■●مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
@mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت اول بخش ششم2⃣ ● دفع يك توهم در باره جمله ((خدا به او (نمورد) ملك و دولت داد)) از آن جمله : از مؤمن آل فرعون حكايت مى كند كه گفت : ((يا قوم لكم الملك اليوم ظاهرين فى الارض )) و از خود فرعون حكايت كرده كه گفت : ((يا قوم اليس لى ملك مصر)) و حكايت اين دو خود امضائى است از طرف خداى تعالى ، چون در جاى ديگر همه ملكها را از آن خود دانسته و فرموده : ((له الملك )) كه به حكم اين جمله ملك منحصر در خدا است ، هيچ ملكى نيست مگر آنكه از ناحيه خدا است ، و به حكم آيه : ((ربنا انك اتيت فرعون و ملاه زينة )) و آيه : ((واتيناه من الكنوز ما ان مفاتحه لتنوا بالعصبه اولى القوة )) و آيه زير كه خطاب به پيامبر است ((ذرنى و من خلقت وحيدا و جعلت له مالا ممدودا)) و همچنين به حكم آياتى ديگر ملك نامشروع فرعون و قومش و گنج قارون و اموال وليد بن مغيره همه از خداى تعالى بوده است . و ثانيا اين تفسير با ظاهر آيه نمى سازد، براى اينكه ظاهر آيه اينست كه نمرود با ابراهيم بر سر مساله توحيد و ايمان نزاع و مجادله داشت ، نه بر سر ملك و دولت ، چون ملك و دولت ظاهرى در دست نمرود بود، و او براى ابراهيم ملكى قائل نبود تا بر سر آن با وى مشاجره كند. و ثالثا هر چيزى با خداى سبحان نسبتى دارد، ملك هم از جمله همين اشياء است ، و نسبت دادن آن به خداى تعالى هيچ محذورى ندارد كه تفصيلش گذشت . قَالَ إِبْرَهِيمُ رَبىَ الَّذِى يُحْىِ وَ يُمِيت مساله ((حيات )) و ((موت )) هر چند در غير جنس جانداران نيز هست ، و نباتات هم براى خود زندگى دارند، و قرآن نيز به بيانى كه در تفسير آيه الكرسى گذشت آن را تصديق كرده ، ليكن مراد ابراهيم (عليه السلام ) از مرگ و حيات خصوص حيات و موت حيوانى ، و يا اعم از آن و شامل آن است ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 541 براى اينكه اين دو كلمه وقتى مطلق و بدون توضيح استعمال مى شود (منصرف به اينگونه مرگ و زندگى است ، و اگر منصرف هم نباشد اطلاق ) شامل آن مى شود، دليل بر اين معنا، كلام نمرود است كه گفت :((من نيز زنده مى كنم و مى ميرانم ))، چون آنچه كه او براى خود ادعا كرد اززنده كردن گياهان با زراعت ، و نهال كارى نبود، و نيز مثل زنده كردن حيوانات از راه جوجه كشى و توليد نسل نبوده ، براى اينكه اينگونه كارها اختصاص به نمرود نداشت ، ديگران هم مى توانستند حيوانات و گياهانى را زنده كنند، و اين خود مؤيد رواياتى است كه مى گويد: نمرود دستور داد دو نفر از زندانيانش را حاضر كردند، يكى را بكشت و ديگرى را رها كرد، و در اين موقع گفت : ((من نيز زنده مى كنم و می میرانم ))!. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □… آیا می‌شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخلیه و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره‌ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست، مگر خدایی بودن و با خدا بودن و با خدایی‌ها معیت داشتن و تبعیت داشتن. □ما اگر از انبیا و اوصیا دور شدیم، گرگ‌های داخل و خارج، بلافاصله ما را می‌خورند. □ما اگر خدا ترس بودیم، از ما می‌ترسیدند کسانی که اصلاً نمی‌شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم، می‌ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم؛ چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم. □●به‌سوی محبوب، ص۶٢●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● ... استاد علی صفایی حائری●■ ■●در یک مرحله آدمی با نیازهایش حرکت می‌کند و از کمترین امکان برای تأمین نیازهایش بهره می‌گیرد. ■●در یک مرحله حاجت و نیاز جای خود را با شهوت و خواهش عوض می‌کند ولی انسان به خود حق نمی‌دهد گر‌چه به خواهش تن داده است. ■●در مرحله دیگر شهوات محبوبیت می‌یابد و در دل می‌نشیند. و در مرحله‌ای دیگر این محبوب همچون فریضه‌ای توجیه می‌شود و زینت می‌یابد و آن‌جاست که تو به خاطر منافع خودت می‌توانی میلیون‌ها نفر را بکشی و با هر کس هر گونه برخورد نمایی و از آن‌طرف دنیا مسافران این سوی خلیج را در آب‌ها غرقه کنی. ■●وارثان عاشورا، ص۵۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
١- اللَّهُمَّ إِنِّی أُثْنِی عَلَیْکَ بِمَعُونَتِکَ عَلَى مَا نِلْتُ بِهِ الثَّنَاءَ عَلَیْکَ وَ أُقِرُّ لَکَ عَلَى نَفْسِی بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ الْمُسْتَوْجِبُ لَهُ فِی قَدْرِ فَسَادِ نِیَّتِی وَ ضَعْفِ یَقِینِی اللَّهُمَّ نِعْمَ الْإِلَهُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الرَّبُّ أَنْتَ وَ بِئْسَ الْمَرْبُوبُ أَنَا وَ نِعْمَ الْمَوْلَى أَنْتَ وَبِئْسَ الْعَبْدُ أَنَا وَنِعْمَ الْمَالِکُ أَنْتَ وَبِئْسَ الْمَمْلُوکُ أَنَافَکَمْ قَدْ أَذْنَبْتُ فَعَفَوْتَ عَنْ ذَنْبِی وَ کَمْ قَدْ تَعَمَّدْتُ فَتَجَاوَزْتَ وَ کَمْ قَدْ عَثَرْتُ فَأَقَلْتَنِی عَثْرَتِی وَ لَمْ تَأْخُذْنِی عَلَى غِرَّتِی فَأَنَا ظَالِمٌ لِنَفْسِی الْمُقِرُّ لِذَنْبِی الْمُعْتَرِفُ بِخَطِیئَتِی فَیَا غَافِرَالذُّنُوبِ أَسْتَغْفِرُکَ لِذَنْبِی وَ أَسْتَقِیلُکَ لِعَثْرَتِی فَأَحْسِنْ إِجَابَتِی فَإِنَّکَ أَهْلُ الْإِجَابَهِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ. □○بند ۱: بار خدایا ! تو را حمد میگویم که به یاری تو موفق به ثناگوئیت شدم، و به سبب فساد نیت و ضعف یقینم، اقرار میکنم که ناتوانم که تو را آنطور که مستحق و سزاوار هستی مدح کنم، بار الها، تو خوب معبود و خوب پروردگاری هستی و من بد پرورش یافته ای هستم! تو خوب مولایی هستی و من بد بنده ای! تو خوب مالکی هستی و من بد مملوکی! چه بسیار گناهی که مرتکب شدم و تو عفو نمودی و چه بسیار جرم هایی که از من سر زد و تو از آن گذشتی! چه بسیار خطاها کردم، ولی مرا مؤاخذه نکردی و چه بسیار بدی ها که عمداً مرتکب شدم و تو از آن درگذشتی! و چه بسیار لغزش ها که از من سر زد و از آن چشم پوشی نمودی، و مرا بر غفلتم مأخذه نکردی! اینک این منم که به خود ظلم کرده ام و به گناهم اقرار و به خطاهایم اعتراف دارم. پس ای آمرزنده گناهان! از تو میخواهم که گناهانم را ببخشی و از لغزش هایم درگذری، پس به نیکی اجابت کن که تو سزاوار اجابت و اهل تقوا و آمرزشی! @mohamad_hosein_tabatabaei
■●نزدیکترین راه کسب معرفت نفس انسانی است که راه مستقیمِ حق است و نزدیکترین راه به ماوراء طبیعت است در نماز اگر سخن از «اهدناالصراط المستقیم» داریم. ■●در حقیقت معنای این آیۀ شریفۀ سورۀ حمد این است که خدایا ما را به خودمان هدایت کن خودمان را بفهمیم بیابیم، که هستیم چه هستیم؟ و می بینید در نهایتِ راه به این حقیقت می رسیم که:  ●مرا به هیچ کتابی مکن حواله دگر ●که من حقیقتِ خود را کتاب می بینم @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□ □●پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی هر که تو را دوست بدارد، دچار دشمن میشود. هر که مرا دوست بدارد، دچار فقر می‌شود و هر که خدا را دوست بدارد، دچار بلا میشود. (بلا یعنی بدون اینکه عبد نقشی و تقصیری داشته باشد، او را زیر و رو میکند. همانطور که در حدیث داریم که دل مؤمن بین دو انگشت (جلال و جمال) خداست و هر طور که بخواهد آن را زیر و رو میکند. یا داریم که عبد در دست خدا مثل جنازهی مرده است بین دو دست مردهشوی که به هر طرف بخواهد، آن را میچرخاند.) □●از حضرت امیر و حضرت زهرا علیهما السّلام است که: فِعلُهُ قَولٌ: خداوند با کارهایش با ما حرف میزند. هر وقت غصّه دارمان کرد، یعنی با ما کاری دارد. غم پیغام دوست است. غم پیغام اوست. وقتی غم آمد، با او خلوت کن ببین با تو چه کار دارد. ●هر در که به هر کجاست شب بر بندند ●الاّ در دوست را که شب باز کنند . □●مقصود از شب، اوقات گرفتاری است. □●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○امام خمینی (ره): اگر خمینی تنها هم بماند به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگان را سلب خواهد کرد. □○صحیفه نور؛ج۲۰؛ص۱۱۴○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■●دعاهای دوران غیبت●■ ■دو دعایی که خواندن آنها در دوران غیبت به شیعیان سفارش شده است‌: ■ائمه علیهم السّلام به شیعیان تأکید فرموده‌اند در دوران غیبت این دعا را بعد از نمازهای واجب خود ترک نکنید: ■يٰا اللّٰهُ يٰا رَحْمنُ يٰا رَحِيمُ يٰا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلىٰ دِينِكَ ■ای خدا‌وند، ای بخشنده‌، ای مهربان‌ و ای گرداننده‌ی قلب‌ها‌‌! قلب مرا بر دين خود ثابت گردان. ■مداومت بر خواندن این دعا در دوران غیبت به شیعیان سفارش شده است: ■الْلّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيّكَ، ■الْلّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَك فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ، ■الْلّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِی ■بار‌الها! خود را به من بشناسان‌؛ زيرا اگر تو خود را به من نشناسانى‌، پیامبرت را نخواهم شناخت. ■بار‌الها! رسولت را به من بشناسان‌؛ زيرا اگر رسولت را به من نشناسانى‌، حجّت تو را نخواهم شناخت. ■بار‌خدايا! حجّت خود را به من بشناسان‌؛ زيرا اگر حجّتت را به من نشناسانى‌، از دين خود گمراه می‌شوم. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●" حقیقت ذات آدمی "●■ ●حجاب چهرۀ جان می شود غبار تنم ●خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم ■●در فلسفه های روحانی و قدسی جهان، هیچ دانشی برتر از این نیست که آدمی دریابد هستی او این بدن نیست، و حقیقت ذات او یک روح الهی است، که غبار تن بر دامنش نشسته است. همۀ قراین نشان می دهد که این مرغ خوش الحان روح از گلشن بهشت بدین وادی آمده است و این ترانه ها که می خواند هیچ گاه از دل این غبار تیره بر نمی خیزد. هرچند بر کس عیان نیست که ارواح از کجا می آیند و به کجا می روند، اما معلوم است که شوق پرواز به عالم معانی، یعنی عالم خوبی و زیبایی و عشق به مهربانی و جوانمردی و عدل و احسان در همۀ انسانها هست و این شوق ها که در انسانهای فرهیخته به کمال ظاهر می شود، هرگز محصول ترکیبات ذرات بی هویت عالم خاک نیست. ■●برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●فدک سند فساد کودتاچیان سقیفه●■ ■●فدک ماجراهای بسیار عجیبی دارد؛ بعد از آنکه کودتای سقیفه شکل گرفت، با دستور ابوبکر، فدک مصادره شد. کارگزاران و کارمندانِ فاطمه سلام الله علیها را از فدک بیرون انداختند و فدک را مصادره کردند. ■●حضرت زهرا علیها السّلام با همان حال رنجور که در اثر صدماتی که در هجوم به منزلشان وارد شده بود، آمدند و اعتراض کردند و فرمودند: فدک ملک شخصی من است. شما به چه مجوّزی این ملک را مصادره کردید؟ ■●ابوبکر و عمر گفتند: چه کسی گفته است که ملک شخصی تو است؟ این فیء و متعلّق به شخص پیغمبر بوده است و متعلّق به تو نیست. ■●حضرت فرمودند پیغمبر به امر خدا فدک را به من بخشید. مدّت‌ها در زمان حیات آن حضرت، فدک و درآمد آن در اختیار من بود و من در مصارفی که مدّنظرم بود، هزینه می‌کردم. ■●گفتند نخیر ما این حرف را قبول نداریم؛ برو شاهد بیاور..... ■●قاعده‌ی ید یا قاعده‌ی تسلیط که در تمام قوانین حقوقی دنیا پذیرفته شده، در فقه اسلامی هم هست، شیعه و سنّی هم آن را قبول دارند، حکم می‌کند که وقتی چیزی در تصرّف شخصی بود، فرد متصرّف برای اثبات مالکیت آن چیز نیازی به دلیل ندارد.... ■●استاد مهدی طیب۸۸/۰۴/۲۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
#پنجشـــنبه‌اســـت ■ثانـــیه‌هایــمان بوی دلگرفتگی میـدهد چه مهـــــمانان ساکتی هستند رفـــتگان!! ■نہ بدستی ظرفی آلودہ میڪنند نه به حـــــرفی دلی را تــــنها به #فاتــــحه‌ای قانعـــند. #شادی‌روح‌اموات‌فاتحه‌وصلوات @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت دوم بخش اول ● توضيح احتجاجات ابراهيم (علیه السلام ) و تناسب آنها با عوام فريبى هاى نمرود و انحطاط فكرى مردم آن زمان و اگر ابراهيم (عليه السلام ) مساله احيا و ميراندن را در استدلال خود مورد استفاده قرار داد، براى اين بود كه اين دو چيز از طبيعت بى جان بر نمى آيد، مخصوصا احيا و زنده كردن موجود جان دار كه حياتش مستلزم شعور و اراده است ، چون شعور و اراده بطور قطع مادى نيستند، و همچنين مرگى كه در مقابل چنين حياتى است . وليكن اين حجت با همه روشنى و قاطعيتى كه داشت ، در حق آن مردم هيچ فائده اى نكرد، چون انحطاط فكرى و خبط در تفكر و تعقلشان بيش از آن بوده كه ابراهيم (عليه السلام ) مى پنداشت ، بهمين جهت معناى حقيقى ميراندن ((اماتة )) و احياء را از معناى مجازى اينها تميز ندادند، و كشتن و رها كردن دو زندانى را ميراندن و احياى حقيقى پنداشتند، و ادعاى نمرود را (كه من نيز احياء و اماته دارم ) پذيرفتند. با كمى دقت در سياق اين احتجاج ، ممكن است حدس زد كه انحطاط فكرى مردم آن روز درباره معارف دينى و معنويات چقدر بوده ، و اين انحطاط در معنويات منافاتى با پيشرفت در تمدن ندارد. پس اگر آثار باستانى قوم بابل و مصر قديم از تمدن آنان خبر مى دهد، نبايد پنداشت كه در معارف معنوى نيز پيشرفتى داشته اند و تقدم و ترقى متمدنين عصر حاضر در امور مادى ، و همچنين انحطاطشان در اخلاق و معارف دينى ، بهترين دليل بر سقوط اين شبهه است . از اينجا روشن مى شود كه چرا ابراهيم (عليه السلام ) در احتجاج خود و اثبات توحيد به اين مطلب (كه سراسر عالم احتياج به صانعى دارد كه آسمانها و زمين را پديد آورده باشد) استدلال نكرد، با اينكه در آنجا كه براى بصيرت و روشن كردن خودش در كودكى استدلال مى كرد، چنين كرد، و بنا به حكايت قرآن با خود گفت : ((انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين )) ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 542 علتش اين بود كه نمروديان هر چند به سبب فطرت خود بطور اجمال اعتراف به اين معنا داشتند، و ليكن به خاطر كوتاه فكرى و ضعف بيش از حد، در تعقل ، نمى توانستند آن را بطور تفصيل درك كنند، تا احتجاج آن جناب سودى به حالشان داشته باشد، و مقصدش را بفهمند، همچنان كه ديديم از كلام ابراهيم (عليه السلام ) كه گفت : ((ربى الذى يحيى و يميت )) چيزى نفهميدند. قَالَ أَنَا أُحْىِ وَ أُمِيت يعنى نمرود گفت من هم چنين مى كنم ، و اگر ملاك ربوبيت اين است پس من پروردگار تو هستم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○تفاوت و مشابهت ما با علمای گذشته «به‌مناسبت روز بزرگداشت شیخ مفید رحمه‌الله‌»○□ : □○به معلومات و واضحات خود، عمل نمی‌کنیم، مع‌ذلک مقامات و علمیات و معارف بالاتر را طالبیم. □○به یاد دارم در کربلا آقا شیخِ نابینایی در بالاسر سیدالشهدا علیه‌السلام و درحالی‌که مرا نمی‌دید، به پسرش که کوچک بود و هنوز بالغ نشده بود، می‌گفت: پسرم! نماز بخوان. وقتی پسر به نماز ایستاد، در وقت نیت، وقتی که می‌خواست به او یاد دهد که چگونه نیت کند، می‌گفت: پسرم! در نماز دلت را به خدا ببند! یک کلمه است، گوش کردن و نکردن، گفتن و نگفتن، ولی فرقش از زمین تا آسمان است. اگر میل داری به جایی برسی که سید رضی، سید مرتضی، و رحمهم‌الله‌ رسیدند، کاری بکن که آنها می‌کردند، تا به مقامات آنها برسی. □○آری، با حرف تنها نمی‌توان به جایی که آنها رسیده‌اند، رسید. علمیات آنان شرق و غرب را فرا گرفته، و عملیات آنها هم قابل انکار نیست، و کرامات عجیب و غریب هم از آنها نقل شده که قابل انکار نیست. □○بنابراین، فرق ما و آنها این است که آنها اهل علم و عمل و صاحب مقامات و کرامات بوده‌اند و ما نیستیم. به نظر بنده تفاوت میان ما و آنها فقط در این است که آنها به آنچه می‌دانستند، عمل می‌کردند، ولی ما حتی آنچه را که می‌بینیم، عمل نمی‌کنیم! و حتی أَلأهَم فَالأهَم و أَلأوْجَب فَالأوْجَب را رعایت نمی‌کنیم! □○آنها در مقام عمل حتی در عمل به مستحبات، منتظر حالی بودند که آن را خوب انجام دهند! تنها مشابهت ما با آنها این است که آنها در ایمان و یقین قوی بودند و صلابت داشتند، و ایمان و یقین ما ضعیف است! □○در محضر بهجت، ج٣، ص ٢۴٢○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■از حضرت رسالت پناه روایت است که امت مرا روز قیامت در موقف حساب بدارند و عملهای ایشان در ترازوی عمل نهند حسنات ایشان بر سیئات بیفزاید امتان پیغمبران گذشته گویند امت محمد را با وجود کمی عمل چرا کفه حسنات ایشان افزون شد؟ ■پیغمبران ایشان گویند به جهت انکه ابتدای کلام ایشان سه نام بود از نامهای الهی که اگر همان سه نام در کفه نهند و همه حسنات و سیئات همه فرزندان ادم را در کفه دیگر نهند ان بر همه به چربد،((بسم الله الرحمن الرحیم)) است. ■●استاد صمدی املی شرح دفتر دل جلد اول●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استغفار_هفتاد_بندی_امیرالمومنین_علیه_السلام ١- اللَّهُمَّ إِنِّی أُثْنِی عَلَیْکَ بِمَعُونَتِکَ عَ
□○بند دوم: ٢- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ قَوِیَ بَدَنِی عَلَیْهِ بِعَافِیَتِکَ أَوْ نَالَتْهُ قُدْرَتِی بِفَضْلِ نِعْمَتِکَ أَوْ بَسَطْتُ إِلَیْهِ یَدِی بِتَوْسِعَهِ رِزْقِکَ وَ احْتَجَبْتُ فِیهِ مِنَ النَّاسِ بِسِتْرِکَ وَ اتَّکَلْتُ فِیهِ عِنْدَ خَوْفِی مِنْهُ عَلَى أَنَاتِکَ وَ وَثِقْتُ مِنْ سَطْوَتِکَ عَلَیَّ فِیهِ بِحِلْمِکَ وَ عَوَّلْتُ فِیهِ عَلَى کَرَمِ عَفْوِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ. □○خدایا! از تو مسألت آمرزش دارم، از هر گناهی که به واسطه ی عافیت بخشی تو، بدنم بر آن توانا شد؛ یا به واسطه نعمت فراوان تو به آن قدرت پیدا کردم؛ یا به واسطه ی رزق واسع تو به آن دست یافتم؛ و یا با پرده پوشی تو، در آن گناه از مردم پنهان ماندم؛ یا هنگام هراسم از گناه، در آن معصیت بر صبر و درنگ تو تکیه کردم و در آن گناه، ازخشم بر من، به حلمت اعتماد کردم و آن را بر عفو کریمانه ات واگذار نمودم، پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزدندگان. @mohamad_hosein_tabatabaei
■یکى از روحیّات دیگر که در پى ثبات در توحید و نیل به مرتبه‌ى اطمینان و یقین در سالک پدید مى‌آید، صبر است. ■در برخوردارى از ایمان و طى مراحل سلوک، صبر نقش کلیدى دارد. امام سجّاد علیه السّلام مى‌فرمایند: اَلصَّبرُ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا ایمانَ لِمَن لا صَبرَ لَهُ: صبر در رابطه با ایمان به منزله‌ى سر در رابطه با پیکر است و کسى که صبر ندارد، ایمان ندارد. ■صبر یعنى با وجود احساس تلخى و کراهت از امرى در درون خویش، به خاطر نتایج و ثمرات مثبت و مطلوبى که دارد، از آن اظهار شکایت و اعتراض ننمودن و جزع و بى‌تابى نکردن. بنا به ضرب المثل مشهور، «صبر تلخ است و لکن برِ شیرین دارد.» ■با توجّه به اینکه صبر بر آنچه خدا مى‌کند و آنچه فرمان مى‌دهد، از مقامات متوسّطین است، کاربرد واژه‌ى صبر درمورد پیامبر اکرم و ائمّه‌ى اطهار علیهم السّلام، به احتمال قوى به معناى صبر بر فراق محبوب ازلى و صبر عَنِ الله است. ■●شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب●■ - ۱ @mohamad_hosein_tabatabaei