eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●رسول خدا حبیب الله است و در زیارت نامه ها هم بعد از این که به آدم صفوة الله، به نوح نبیّ الله، به ابراهیم خلیل الله، به موسی کلیم الله ، به عیسی روح الله علیهم صلوات الله سلام می دهیم، وقتی به اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می رسیم خطاب می کنیم: ■«السّلام علیک یا رسول الله، السّلام علیک یا حبیب الله»■ ■●پیغمبر اکرم حبیب الله است. حبیب از نظر ادبی به معنای است. کما اینکه قتیل به معنای مقتول است. قتیل یعنی کشته، لذا در روایات به امام حسین علیه السّلام قتیل العبرات گفته شده است. حبیب به معنای محبوب است، پس حبیب الله یعنی محبوب خدا، معشوق خدا. ■●در سلسلۀ انبیاء می بینید که کار از صفوت آغاز می شود، یعنی وقتی کسی در سیر و سلوک کمالات انسانی به حقیقت آدمیت نائل می شود، همین که در سلوک از حیوانیت نجات پیدا می کند و آدم می شود، به مقام صفوت می رسد. از مقام صفوت که مقام آدم صفیّ الله علیه السّلام است تا مقام خلّت که مقام ابراهیم خلیل الله علیه السّلام است فاصلۀ بسیاری است. ■●مقام خلّت مقام دوستی خالصانه و بی شائبه است. ابراهیم خلیل دوستدار خالص و راستین خدای متعال بود. از مقام صفوت تا مقام خلّت راهی طولانی است که الی الله باید طی کند تا به مقام خلّت برسد و دوستدار راستین خدای متعال، نه مدّعی دروغین دوستی شود و خدا را دوست بدارد. در کانون قلب او خدا حضور داشته باشد و همه چیز را در راه خدا ترک کند و خدای متعال تنها مقصود و محبوب او در زندگی شود. رسیدن به مقام خلّت مرحلۀ بسیار عظیمی است. منتها از خلیل الله تا پیغمبر اکرم که حبیب الله هستند راه راه بسیار عظیم تری است. یعنی از مرتبۀ محب و دوستدار بودن تا مرتبۀ محبوب و معشوق بودن خدای متعال راه بسیار عظیمی است و سیر کمالی انسان وقتی به مرتبۀ محبوبی، یعنی مرتبۀ حبیب اللهی برسد، سیر به غایت و نهایت خود منجر شده است. ■●در مسیر این گونه است و همین حقیقت که در عالم سلوک مطرح است در عالم ظاهر هم در قالب سلسلۀ انبیاء الهی این را مشاهده می کنید. لذا ختم رسالت به حبیب الله می شود. همین جا می شود فهمید که چرا پیغمبر اکرم خاتم رسل است. چون وقتی که صفیّ الله خلیل الله شد و خلیل الله حبیب الله شد این راه و مسیر به انتهای خود رسیده است. ■●وقتی کسی به مرتبۀ محبوبی و معشوقی خدای متعال رسید، او دیگر به اوج قلّۀ کمال رسیده است و دیگر چیزی باقی نمانده که او طی کند، لذاست که پیغمبر چون حبیب الله است، خاتم رسل است و ختم کنندۀ سلسلۀ انبیاء است. همان طور که کسی که در سیر به مرتبۀ حبیب اللّهی و محبوب خدا شدن برسد، به انتها و ختم مسیر سلوک نائل شده است. لذا بسیار زیباست که می بینیم خدای متعال در ادبیات گفتگویی که با پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دارد به گونه ای متفاوت با سایر انبیاء سخن می گوید. در آیۀ ۷۲ سورۀ حجر می بینید خدای متعال به جان پیغمبر قسم می خورد و می گوید: «لعمرک» قسم به جان تو ای پیامبر... این خوب نشان می دهد که پیغمبر محبوب خدای متعال است و خدای متعال دارد به گرانبهاترین چیز که جان محبوب و معشوقش است سوگند می خورد. در قران کریم چنین تعبیری را راجع به سایر نمی بینیم. ■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٢٠ بهمن ٩٠ ١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی: «قرآن» تمام ادیان آسمانی را در زمین تثبیت کرد●■ ■●دیدگاه درباره کتب آسمانی و صحف انبیای دیگر، در همین حد است که ﴿مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ﴾[۱]؛ و نسبت به یکدیگر مصدّق‌ هم‌اند و این طور نیست که مثلاً یکی حرف دیگری را تخطئه بکند لکن درباره قرآن کریم گذشته از اینکه دارد ﴿مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ﴾، تعبیر ﴿مُهَیمِناً﴾[۲] را نیز دارد که این مخصوص قرآن کریم است، یعنی این قرآن کریم نسبت به کتب دیگر، هیمنه، سلطنت و سیطره دارد. ■●خدا غریق رحمت کند مرحوم کاشف الغطای بزرگ را! ایشان در کتاب شریف این فرمایش را دارد که اگر قرآن نبود، دینی در روی زمین باقی نمی‌ماند! برای اینکه این تورات و انجیل فعلی، با این قصصی که دارد مثلا معاذالله خدا با فلان پیغمبر کشتی گرفته، یا فلان پیغمبر معاذالله فلان شراب را نوشیده، این کتاب ها ماندنی نیست، وقتی مطالب علمی رخت بربست و قصه‌های آلوده در آنها راه پیدا کرد، دیگر این کتابها ماندنی نخواهند بود، ■●فرمایش مرحوم کاشف الغطاء در در بحث عظمت قرآن این است که قرآن تمام ادیان آسمانی را در زمین تثبیت کرد؛ برای اینکه قرآن، را معرفی کرده، را معرفی کرده، تورات را معرفی کرده، انجیل را معرفی کرده، این کتاب ماندنی است و این تورات و انجیل موجود محرَّف نه خودش می‌تواند بماند، نه آورنده‌های خودشان را می‌توانند حفظ کنند، این از بیانات لطیف مرحوم کاشف الغطاء است. ■● ۱۳۹۷/۰۷/۲۲●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عبودیت مطلقه○□ □در سیر الی الله اوج سیر سائر الی الله به مطلقه ختم می شود. در مراحل پایین تر می تواند نسبت به هر اسمی از اسماء الله محقق شود. یعنی یکی بشود عبدالرّحمن، یکی بشود عبد الرّحیم، یکی بشود عبد الودود، یکی بشود عبد الغفّار، یکی بشود عبد الجبّار، یکی بشود عبد القهّار، یکی بشود عبد الکریم، یعنی عبودیت به اسماء مختلف می تواند تعلق بگیرد. اما بالاتر از آن وقتی است که به «الله» برسد، یعنی فرد بشود عبدالله. «الله» اسمی است که همۀ اسماء در آن جمع هستند. «الله» اسم اعظم حق متعال است. این عبودیتی است که نسبت به اسم «الله» واقع شد. قبل از این که ذات مقدّس حقّ متعال تجلّی اسمائی بکند و اسماء و صفات حقّ متعال تعیّن پیدا کنند، قبل از آن هم خدا در مرتبه ای فوق مرتبۀ اسماء و صفات هست! حال اگر عبودیت به او متوجه شود، او دیگر عبدالله هم نیست، آن حقیقت حقیقتی است که اسم ندارد. «لا اسم له و لا رسم له» آنجاست که فقط به او می شود به «آن» اشاره کرد، بدون هیچ اسمی. لذا می شود «عبده». «عبده» بالاتر از عبدالله است. این عبودیت مطلقه قلّه ای است که در بین تمامی انبیاء عظام رسول خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم به آن نائل شده است. این قلّۀ عبودیت مطلقه را فقط پیغمبر خاتم فتح کرد. لذا در قران کریم در مورد پیغمبر اکرم به «عبده» بدون این که کنارش اسم به کار رود یاد شده است. اینها نکته های ظریفی در آیات است. □۱- آیۀ اول سورۀ : «سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً» منزه است خدایی که بندۀ خود را به سفری شبانه برد. اینجا اسمی نیست، معلوم نیست این «بعبده» کیست، اما کاملا معلوم است؛ تنها کسی که «عبده» است رسول الله خاتم است. □۲- آیۀ یکم سورۀ : «الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب» حمد و سپاس سزاوار خدایی است که قران را بر عبد خود فرو فرستاد. اینجا هیچ توضیحی کنارش نیست که نشان دهد«عبده» کیست، اما کاملا مشخص است که رسول الله است. □۳- آیۀ اول سورۀ : «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده» مبارک و سرشار از برکت است خدایی که فرقان را بر خود فرو فرستاد. آیۀ دهم سورۀ نجم: «فأوحی الی عبده ما اوحی» پس وحی کرد به بندۀ خود آنچه را که وحی کرد. در همۀ این آیات مقصود از «عبده» رسول الله است. □۴- آیۀ نهم سورۀ : «هو الّذی ینزّل علی عبده آیاتٍ بیّنات» او خدایی است که بر عبد خودش آیات روشن و بیّن الهی را فرو می فرستد. □تعبیر «عبده» در مورد یکی از انبیای دیگر هم آمده است، اما کنار «عبده» بلافاصله اسم او آمده است. آیۀ دوم سورۀ مریم در مورد زکریای پیغمبر است: «ذکر رحمة ربّک عبده زکریّا» اینجا کنار «عبده» بلافاصله اسم «زکریا» آمده است. اما تنها کسی که با تعبیر «عبدَه» یا «عبدُه» یا «عبدِه» در آیات از او یاد شده بدون این که اسمی از او برده شود و کاملا هم متعیّن است که راجع به که است، پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. این مقام مطلق حقّ متعال، اوج سیر و عبد در مسیر سلوک الی الله است. لذا از همین جا هم باز خاتمیت پیغمبر روشن می شود، چون پیغمبر به انتهای راه رسیده است و راهی باقی نمانده است که پیامبر دیگری طی کند!" □استاد مهدی طيب _ جلسه ٢٠ بهمن ٩٠□ @mohamad_hosein_tabatabaei