یکی دیگر از درسهایی که در عرصهی عرفان و اخلاق از #مکتب_عاشورا میتوان آموخت، درس #رضامندی و #خرسندی است.
جلوهی #روح_رضامند اباعبدالله علیهالسّلام را هنگام شهادت فرزند بزرگوارشان #علی_اصغر علیهالسّلام میبینیم. آنگاه که تیر سه شعبه، سر مطهّر این فرزند بزرگوار حضرت اباعبدالله علیهالسّلام را ذبح کرد، در حالی که خون فوّاره میزد،امام حسین علیهالسّلام دست خویش را زیر گلوی #حضرت_علی_اصغر عليه السّلام گرفتند و خونها را به آسمان پاشیدند؛به طوری که قطرهای از آن خونها به زمین نیامد.
آنگاه به خدا عرضه داشتند:
هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بِعَینِ اللهِ:
تحمّل این حادثه با همهی سهمگینی آن برای من آسان است؛ چرا که این ایثار در برابر دیدگان محبوب و معشوقم اتّفاق میافتد.
شخص محبّ و عاشق، سلیقهی مستقلّ و علیحدّهای در برابر محبوب خویش ندارد، آنچه را که محبوب میپسندد و روا میدارد، او هم میپسندد و دوست میدارد.
به تعبیر باباطاهر عریان:
یکـی درد و یکـی درمـان پسنــدد
یکـی وصـل و یکـی هجـران پسنـدد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسنــدم آنـچـه را جـانــان پسنـدد
#كرشمه_حسن(مهدی طيب)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
روز عاشورا که روز داغ بود
باغبان تنها میان باغ بود
باغ او گلهای رنگا رنگ داشت
با خزان بی مروت جنگ داشت
یورش باغ خزان بیداد کرد
کربلایش را حسین(علیه السلام) آبادکرد
یوسف زهراء که از روز الست
با خدایش رشته میثاق بست
از برای حفظ دین وعدل وداد
هر چه بودش درکف اخلاص داد
جمله گلهایش ز کین پرپرشدند
میهمان حضرت داور شدند
شد چو تنها آن امیر ارجمند
بانگ هل من ناصرش گشتی بلند
سینه پرسوز و ،دلی صد پاره داشت
کودک شش ماهه در گواهره داشت
شیر خوارش از عطش بی تاب بود
خشک لب در انتظار آب بود
در کنار آب از جور یزید
از #عطش انگشت خود را می مکید
باغبان تا بانک غربت ساز کرد
نرگس شهلای خود را باز کرد
ناله اش روحی به سوز ساز داد
با زبان کودکی آواز داد
ای پدر از بی سپاهی دم مزن
زین سخن آتش برین عالم مزن
ای پدر آغوش خود را باز کن
سوی میدان عزم رفتن ساز کن
ای یگانه غافله سالار عشق
اصغرت را برسر بازار عشق
چون مرا بردی بگو باصد خروش
گل فروشم،گل فروشم،گل فروش
حبیب الله چایچیان (حسان)
#حضرت_علی_اصغر