□●پردهبرداری علامه از معانی یکی از اشعارش●□
□اشعاری که مرحوم استاد (رضواناللهسبحانهوتعالیعلیه) در خصوص یاد خداوند متعال و عشق و محبت خدا و آزاد بودن و تعلق نداشتن به دنیا سرودهاند، با توضیحاتی که تماما از زبان مبارک خود ایشان است، نقل میکنیم:
●شبی پیر میخانه میگفت راز
●چنین گفت با من به آهستگی
●به مِهر رخِ مَهرُخان باده نوش
●مبادا که پیدا کنی خستگی
●بوَد مهر سرمایه زندگی
●بوَد باده ابزارِ وارستگی
●سپس گفت زینهار آزاد باش
●اگر پایبندی به شایستگی
□ #علامه: استاد همان قاضی بود، مراد [از پیر] استادمان بود، ایشان است. منظور این است آن بیت آخری (۱) گفته بشود؛ وضعیاتِ جهان گذران است، نباید خیلی دل داد بش [=به آن].
به مهر رخ مهرُخان باده نوش: باده _عرض کنم_ می است. به مهرِ رخِ مهرخان بخور: مقصود این است: زیبایان جهان را فراموش نکن!.
□زیبایان جهان کدامند؟
#حضرت_علامه: #اولیاء خدا دیگر.
بود مهر سرمایه زندگی_بود باده ابزار وارستگی: میگوید اگر زندگیِ حقیقی میخواهی باید سرمایه بگذاری، مصرف کنی، و سرمایه زندگی عبارت از مهر و عشق اوست که سرمایه زندگی است.
باده: کنایه از «ذکر» از «یاد خدا»ست، تقریبا ذکر است.
□«شبی پیر میخانه میگفت راز»، معنی #میخانه چیست؟
#حضرت_علامه:
«شبی پیر میخانه»: میخانهی #اهل_بیت است. با محبت و ولایتِ اهل بیت «مراقبه» داشته باشد، معنایش این است. معنای کاملتر این، عبارت از این است که: #مراقبه_را_توأم_با_حبّ_و_ولایت_اهل-بیتِ_عصمت قرار بدهد.
□یعنی هدف اصلی از این ابیات، بیت آخر است: «سپس گفت زینهار... الخ».
□●اقیانوس علم و معرفت، محمد کریم پارسا، ص ۷۶-۷۵●□
@mohamad_hosein_tabatabaei