☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 242-228 بقره قسمت هشتم
بخش سوم
● نتايجى كه از آنچه گفته شد به دست مى آيد
همانطور كه در اول بحث وعده داده بوديم ، تمامى سعى خود را در اختصار گوئى بكار برديم ، و از همه آنچه كه گفتيم ، چند نتيجه به دست مى آيد:
اول اينكه : بشر در آن دوران درباره زن دو طرز تفكر داشت ، يكى اينكه زن را انسانى در سطح حيوانات بى زبان مى دانست ، و ديگر اينكه او را انسانى پست و ضعيف در انسانيت مى پنداشت ، انسانى كه مردان ، يعنى انسان هاى كامل در صورت آزادى او از شر و فسادش ايمن نيستند، و به همين جهت بايد هميشه در قيد تبعيت مردان بماند، و مردان اجازه ندهند كه زنان آزادى و حريتى در زندگى خود كسب كنند، نظريه اول با سيره اقوام وحشى و نظريه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسب تر است .
دوم اينكه : بشر قبل از اسلام نسبت به زن از نظر وضع اجتماعى نيز دو نوع طرز تفكر داشت ، بعضى از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانی مى دانستند، و معتقد بودند زن جزء اين هيكل تركيب يافته از افراد نيست ، بلكه از شرايط زندگى او است ، شرايطى كه بشر بى نياز از آن نمى باشد، مانند خانه كه از داشتن و پناه بردن در آن چاره اى ندارد، و بعضى ديگر معتقد بودند زن مانند اسيرى است كه به بردگى گرفته مى شود، و از پيروان اجتماع غالب است ، و اجتماعى كه او را اسير كرده ، از نيروى كار اومى كند، و از ضربه زدنش هم جلوگيرى مى نمايد.
سوم اينكه : محروميت زن در اين جوامع همه جانبه بود، و زن را از تمامى حقوقى كه ممكن بود از آن بهره مند شود، محروم مى دانستند، مگر به آن مقدارى كه بهره مندى زن در حقيقت به سود مردان بود، كه قيم زنان بودند.
چهارم اينكه : اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوى بر ضعيف و به عبارت ديگر هر معامله اى كه با زنان مى كردند بر اساس قريحه استخدام و بهره كشى بود، اين روش امت هاى غير متمدن بود، و اما امت هاى متمدن علاوه بر آنچه كه گفته شد اين طرز تفكر را هم داشتند كه زن انسانى است ضعيف الخلقه ، كه توانائى آن را ندارد كه در امور خود مستقل باشد، و نيز موجودى است خطرناك كه بشر از شر و فساد او ايمن نيست و چه بسا كه اين طرز تفكرها در اثر اختلاط امت ها و زمان ها در يكديگر اثر گذاشته باشند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 405
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□● #اینگونه_بود ...
آیتالله بهجت قدسسره●□
□یکسال و اندی از فوتش میگذشت
و هنوز نتوانسته بودیم سنگنشانی بر مزارش بگذاریم.
□ذهنم مشغول این بود که بر روی آن،
چه باید نوشت و چه کسی باید بنویسد؟
اما راه به جایی نبردم؛
با دوستان مشورت کردم. متنهایی را هم آوردند
یک نفر خوشنویس داوطلب شده بود که سنگ را بنویسد.
□سردرگمی من را که دید، گفت: «چه میخواهید بنویسید؟! چگونه معرفیاش کنید؟ مگر او را شناختهاید؟!»
حرفش حساب بود،
آنقدر که حساب و کتابهایم را به هم ریخت.
گفتم: «بالاخره جملهای باید نوشت»؛
گفت: «آن را بنویس که خودش مینوشت.»
□سنگ مزارش را آماده کردند،
عبارتی را نوشتیم که رضایت داد بر رسالهاش بنویسیم:
«اَلعَبد، محمدتقی بهجت»
سنگ را دیدم؛ تازه فهمیدم او زنده است.
خود، آنچه میخواست،
سنگ را هم همانگونه مدیریت کرد.
□●(این بهشت، آن بهشت، ص٩۵-٩۶؛ بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام و المسلمین علی بهجت)●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی●■(۱)
#شهادت_در_راه_تهذیب_نفس
■محور ارزيابی كمالها در اسلام، همانا شهادت است كه ارج دانش انديشوران را با آن ارزيابی مینمايند، گرچه مِداد و مُركّب عالِم متعهّد كه بر صفحه زرين كتاب، رقم ميخورد، مايه صلاح دل و نجاح روح است، ليكن اگر در مسير حفظ ارزشهای #شهادت نباشد، هرگز با آن مقياس #سنجيده نخواهد شد، چه رسد به اينكه بر آن فزونی گيرد.
■از اينكه مركّب قلمانديشوران با شهادت در راه حقّ مقايسه شده است، معلوم میشود كه وظيفه يك #انديشور باهوش در صحنه #جهاد_اكبر، فقط يكی از دو چيز است؛
يا پيروزی بر هوا و سلطه بر اغراض نفسانی و غرايز حيوانی
يا شهادت در راه تهذيب و تسليم خواستههای اهريمن درون و بيرون نشدن و به دام اسارت هوس تن ندادن.
■●سروش هدايت جلد۱ -صفحه۷۰●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی●■(۱) #شهادت_در_راه_تهذیب_نفس ■محور ارزيابی كمالها در اسلام
■●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی:●■(۲)
#شهادت_در_راه_تهذیب_نفس
■اگر دانشمندی توان چيرگی بر دشمن درون را پيدا كرد و در ميدان #تهذيب روح بر نَفْس مُسَوّله و نَفْس اَمّاره فايق آمد، به فيض فوز عظيم نايل آمده است و اگر هم بر اميال باطل خود پيروز نشد، لااقل اسير آن هم قرار نگرفت و تا پايان عمر در جنگ با دشمن و گريز از او بسر برد و سرانجام بدون تسليم شدن رحلت كرد، همانند قَتيل در معركه نبردْ پاداش #شهيد را خواهد داشت.
■●سروش هدايت جلد۱ -صفحه۷۰●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات (۴) سوره توحید□ □و لم یکن له کفوا احد4⃣ #تفسیرالمیزان □و اما اينكه #كفو نداشتنش متفرع
□بیان آیات (۴) سوره توحید□
□و لم یکن له کفوا احد4⃣
□بنابر اين روشن شد كه #نفى در دو آيه، متفرع بر صمديت خداى تعالى است، و مال #صمديت خداى تعالى و #فروعات آن به اثبات #يگانگى خدا در #ذات و #صفات و #افعال او است، به اين معنا كه خداى تعالى در ذاتش #واحد است و چيزى #شبيه به او نيست، نه در ذاتش و نه در صفات و افعالش، پس ذات خداى تعالى به ذات خود او و براى ذات خود او است، بدون اينكه #مستند بغير خودش باشد و بدون اينكه محتاج #بغير باشد، به خلاف #غير خداى تعالى كه در ذات و صفات و افعال خود #محتاج خداى تعالايند، و او است كه به #مقتضا و #لياقت ساحت كبريايى و عظمتش موجودى را با صفات و افعال #معين خلق مى كند، پس حاصل مفاد سوره اين است كه، خداى تعالى را به صفت #احديت و #واحديت توصيف مى كند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●راه درمان وسواس●■
#استاد_فاطمی_نيا:
■خواهران و برادران، بسياری از شما دارای وساوس هستيد
تنها راه علاج وسواس عدم اعتناء وعدم تمرکز روی مساله ای است که درگیر آن شده اید.
■اين افكار كه به ذهنتان مي آید، رویش توقف نكنيد ، روی آنها متمرکز نشوید، ذهنتان را به موضوع دیگری مشغول کنید
■در وسواس ، شيطان سر نخ را به انسان میدهد، اگر سرنخ را گرفتید و کشیدید ، تا قيامت بايد این قرقره ی نخ را بكشيد که موجب مختل شدن زندگی خودتان و بقیه میشود!
■متاسفانه بعضی برای درمان اين وساوس به دعانويس ها و مدعيان دروغی مراجعه میکنند و آنها هم با دریافت مبالغ زیاد ، دستور العمل میدهند!
بدانید تمام اینها دروغ گو و دکان دار هستند!
علاج وسواس در عدم اعتناء است.
@mohamad_hosein_tabatabaei
#استاد_علی_صفایی_حائری:
□○توزيع ثروت و نفى اختلاف طبقاتى○□
□○«وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ» ؛ ثروتهايمان را بايد از گرفتارىها آزاد كنيم؛ چون وقتى كه ثروت متورّم و جمع شد، گرفتارى و طبقات و اختلاف به وجود مىآورد، ذلت و بدبختى و هلاكت به وجود مىآورد. جامعهاى كه ثروتمند و فقير دارد، فقيرش خواه و ناخواه مريض و ضايع و فاسد مىشود و اين است كه اگر در جايى از اين جامعۀ مرتبط و هماهنگ فسادى به وجود آمد، فساد حبس نمىشود و سرايت مىكند.
من نمىتوانم در برج عاج خود محبوس بشوم و خلق در گرفتارىها فرو بروند؛ كه اين گرفتارى قطعاً به من هم سرايت مىكند.
□○در جامعهاى كه فقر و سرقت و زنا و فساد و بى شخصيتى آمد، اين فساد و ميكروب در من هم نفوذ مىكند و مرا هم ضايع مىكند. اين است كه ثروتهايم را بايد از تبعات و بدىهايى كه به دنبال آن هست، آزاد كنم و پاك كنم.
□○«وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ» : ثروت، نجاست و كثافت دارد و فساد به بار مىآورد، مگر آنجا كه حقوقى از آن بيرون برود و پاك شود.
□○بهار رويش ، صفحه ۸۶○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#علامه_طباطبایی_ره
□●مَثل انسان در شناخت خداوند مثل کسی است که دو دست خویش را به آب دریا نزدیک کند وبخواهد از آن تناول کند
□●او فقط می خواهد آب بنوشد و ابداً مقدار برای او مطرح نیست
□●الا اینکه بیشتر از اندازه دو دستش نمی تواند از دریا آب بدارد.
#یاعلی
□● مجموعه رسائل ص ۲۲۷●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 242-228 بقره قسمت هشتم
بخش چهارم1⃣
● تحولى كه اسلام در امر زن پدید آورد
و اين به تنهائى براى اهل تحقيق كافى است كه بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفكرى درباره زن داشته است ، و ديگر حاجت ندارد به اينكه سيره نويسان و كتب تاريخى فصل جداگانه و يا كتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اينكه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مى كند.
و در هيچ تاريخ و نوشته اى قديمى چيزى كه حكايت از احترام و اعتنا بشان زن كند، نخواهى يافت ،مگر مختصرى در تورات و در وصاياى عيسى بن مريم (عليهما السلام ) كه بايد به زنان مهربانى كرد و تسهيلاتى براى آنان فراهم نمود.
و اما اسلام يعنى آن دينى كه قرآن براى تاءسيس آن نازل گرديده ، در حق زن نظريه اى ابداع كرده كه از روزى كه جنس بشر پا به عرضه دنيا گذاشت تا آن روز چنين طرز تفكرى در مورد زن نداشت ، اسلام در اين نظريه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور كه هست و بر آن اساسى كه آفريده شده ، به جهان معرفى كرد، اساسى كه به دست بشر منهدم شده و آثارش نيز محو گشته بود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 406
اسلام عقائد و آرائى كه مردم درباره زن داشتند و رفتارى كه عملا با زن مى كردند را بى اعتبار نموده و خط بطلان برآنها كشيد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 242-228 بقره قسمت هشتم بخش چهارم1⃣ ● تحولى كه اسلام در امر زن پدید آورد و اين به تنهائى براى
آیات 242-228 بقره قسمت هشتم
بخش چهارم2⃣
● تحولى كه اسلام در امر زن پديد آورد
سراسر دنيا عقائدى را كه شرح داديم ، همچنان درباره زن داشت ، و رفتارهائى كه گفتيم معمول مى داشت ، و زن را در شكنجه گاه ذلت و پستى زندانى كرده بود، بطورى كه ضعف و ذلت ، يك طبيعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با اين طبيعت مى روئيد، و با اين طبيعت به دنيا مى آمد و مى مرد، و كلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان ، بلكه در نظر خود زنان نيز مثل واژه هاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اينكه در معانى متفاوتى وضع شده بودند، و اين خود امرى عجيب است ، كه چگونه در اثر تلقين و شستشوى مغزى فهم آدمى واژگونه و معكوس مى گردد،
و تو خواننده عزيز اگر به فرهنگ محلى امت ها مراجعه كنى ، هيچ امتى را نخواهى يافت ، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن كه مثل هائى سارى و جارى درباره ضعف زنان و خوارى آنان ، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد، بلكه به هر يك از اين فرهنگ ها مراجعه كنى ، خواهى ديد كه با همه اختلافاتى كه در اصل زبان و سياق ها و لحن هاى آن هست ، انواعى از استفاده و كنايه و تشبيه مربوط به كلمه زن خواهى يافت ، و خواهى ديد كه مرد ترسو و يا ضعيف و يا بى عرضه و يا خوارى طلب و يا ذلت پذير و يا تن به ذلت ده را زن مى نامند،
مثل اين شعر عرب كه مى گويد:
و ما ادرى و ليت اخال ادرى
اقوم آل حصن ام نساء
نمى دانم و ای كاش مى دانستم كه آل حصن مردانند و یا زنان ، و صدها هزار از اینگونه مثلهای شعری و نثری را در هر لغتی خواهی یافت.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○آیت الله بهجت (ره)○□
□ڪراراً پرسیده اند چه #ذڪـری
بگوییم؟ گفــتهام از قلبت سؤال
ڪُن در کدام ذڪر حضـور قلب
بیشتری داری آن را ملتزم باش!
□○نسخههای شفابخش ص۷۷○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■دين اسلام دين تعقّل و دين فهم است. بسيارى از دستورها و شايد همه دستورهايى كه در قرآن هست به فلسفهاش هم اشاره مىكند.
■فلسفه احكام را دانستن براى معرفت بسيار خوب است اما براى عمل چطور؟ آيا ما اول بايد فلسفهها را بفهميم بعد عمل كنيم، كه اگر نفهميديم عمل نمىكنيم و لو بدانيم كه اسلام گفته است؟ اگر اين جور شد، ديگر عمل ما خالص نيست، اخلاصمان كم است.
■در دعاى قنوت [نماز عيد] خوانديم كه: اللَّهُمَّ انّى أَسْأَلُكَ خَيْرَ ما سَئَلَكَ بِهِ عِبادُكَ الصّالِحونَ وَ اعوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الْمُخْلَصونَ. بندگان مخلص اين طورند. بنده مخلص در مقام بندگى مىگويد من بايد همين قدر بدانم كه امر او هست يا نه. اگر امر او هست، من به امر او اعتماد دارم، مىدانم امر او بيهوده نيست.
■●استاد شهید مطهری، حج ص ۱۱۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□امّ سلمه میگويد:من در هنگام نزول آيه تطهير در كنار در اطاق نشسته بودم و عرض كردم:اى رسول خدا آيا من از اهل بيت نيستم؟فرمود:عاقبت تو به خير خواهد بود،تو از زنهاى پيمبرى.
□ام سلّمه گويد:در آن اطاقت فقط رسول خدا و على و فاطمه و حسن و حسين بودند.
□حضرت بر روى همه كسائى را پوشانيدند و عرض كردند:بار پروردگار من،اينان اهل بيت من اند آنها را از هر آلودگى منزّه گردان و آنها را به مقام طهارت مطلقه برسان.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□امّ سلمه میگويد:من در هنگام نزول آيه تطهير در كنار در اطاق نشسته بودم و عرض كردم:اى رسول خدا آيا من
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
□●عصمت انبياء و ائمه طاهرین علیهم السلام منافاتى با اختيارى بودن افعال آنان ندارد●□
□●تمام انبياء و مرسلين و أئمّه طاهرين و اولياى مقرّبين و ساير افراد بشر داراى اختيار مى باشند و راه خدا و سلوك معرفت را بايد با اراده آهنين، و قدم راستين طى كنند، و رضاى محبوب را بر خواهش خويش ترجيح دهند تا به مطلوب برسند. بنابراين هر كس برود مى رسد، و هر كس نرود نمى رسد.
□●افعال و كردار امامان و پيغمبران، اضطرارى و مجبورى نيست به طورى كه افعال حسنه از آنان همچون درخشش برليان بدون اختيار از آنها سر زند، و آنها اصلًا توان و قدرت معصيت و تقدّم رضاى نفس را در خود نداشته باشند. اگر چنان بود ايشان امتيازى بر ساير افراد خلقت نداشتند...
□●بلكه آنها همگى انسانند، بشرند، داراى اراده مى باشند، از روى اختيار گناه نمى كنند، و رضاى خداوند تعالى را بر خواسته هاى نفسانى مقدّم مى دارند تا كم كم به جائى مى رسند كه خواست در آنها باقى نمى ماند و خواست نفسانى آنها و خواست خداوند محبوب يكى خواهد شد. ديگر در آنجا يك اراده و اختيار بيشتر وجود ندارد، و آن اختصاص به ذات اقدس لا يزالى و لم يزلى دارد كه از دريچه و آئينه اين انسانِ از خود گذشته و به خدا پيوسته ظهور و تجلّى نموده است.
□●#امام_شناسى، ج۱۵، ص۲۸۱و۲۸۲●□
@mohamad_hosein_tabatabaei