🍃
#خودنوشت
#نیایش_شبانگاهی
خدایا تو رهایم نکن !
تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم !
تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم !
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم !
تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم !
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ؟؟!
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی ...
میان این دو گم شدم و هم خود را و هم تو را آزار میدهم...
شاید نتوانستم آنی باشم که تو خواستی اما هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی...!
گاهی حجم دنیای درونم از وجودت خالی میشود ، آنوقت من می مانم و تنهایی و ترسهایم ، دردها , امیدهایم...!
یک آرزوي دور از دسترس...
تنها نور وجود توست كه دلم را آرام نگاه میدارد...
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” !
پس نورت را هرشب و روز به دلم بتابان و دستم را رها نکن...!