کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
#سعدی
https://eitaa.com/mohamadghorayshi/138
به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
#سعدی
https://eitaa.com/mohamadghorayshi
شب چنان گریه کنم بی تو که همسایه به روز
دست من گیرد و بیرون کشد از آب مرا
#سعدی
حکایتی طنز از جناب #سعدی
توانگر زادهای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچهای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت زرین درو به کار برده به گور پدرت چه ماند؟ خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر او پاشیده. درویش پسر این بشنید و گفت: تا پدرت زیر آن سنگهای گران بر خود بجنبیده باشد پدر من به بهشت رسیده باشد.
https://eitaa.com/mohamadghorayshi/185
پر طاوس در اوراق مصاحف ديدم
گفتم اين منزلت از قدر تو مي بينم بيش
گفت خاموش که هر کس که جمالي دارد
هر کجا پاي نهد دست ندارندش پيش
#سعدی