#اربعین_حسینی
#امان_از_دل_زینب
همسفر من ز شام آمدهام
تشنهی یک سلام آمدهام
با همین چادری که پاره شده
از دل ازدحام آمده ام
کاش عباس نشود که من از
پیش چشم عوام آمده ام
خیزران بود و خنده بود و شراب
از نشست حرام آمده ام
گرچه بودم اسیر دشمن تو
با وقار تمام آمده ام
آب آورده ام کجا هستی؟
وای من بین بوریا هستی؟
■
بی تو رفتم سفر اگر مُردم
از غم سنگ و سر دگر مُردم
ماجراهای گفتنی دارم
نه دگر جان و نه تنی دارم
بار غم را به دوش می بُردم
لطمه از دست این و آن خوردم
کوچه کوچه پی سرت بودم
همه جا پیش دخترت بودم
دخترت در خرابه خوابش برد
سر زخم تو صبر و تابش برد
سر تو روی نی سفر می کرد
چشم تو بر رخم نظر می کرد
نظر خسته ی تو آبم کرد
صوت قرآن تو کبابم کرد
چه بگویم چه بر سرم آمد
پنجه ای سمت معجرم آمد
آینه بودم و شکسته شدم
روی پا بودم و نشسته شدم
پیش من دف زدند مردم شام
دور من کف زدند مردم شام
کوفه و اهل آن… نمیگویم
کودکان ،قرص نان…نمیگویم
سر بازار و چشم نامحرم...
درد زخم زبان… نمیگویم
از همان مجلسی که میدادند
دخترت را نشان... نمیگویم
#محمدحسن_بیات_لو
@mohamadhasanbayatloo