eitaa logo
محمدحسن بیات‌لو
765 دنبال‌کننده
136 عکس
80 ویدیو
0 فایل
نوشته‌ها و اشعار #محمدحسن_بیات‌لو @MHbayatloo : ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمومنین حیدر نرو که مردم کوفه به فکر آزارند که از اذیت و از بغض و کینه سرشارند تو میروی چه کنم با اهالی این شهر پس از تو حرمت ما را نگه نمی‌دارند چه کارها که نکردی برای اینان؛ باز از اهل بیت تو انگار که طلب کارند تو میروی و نمی‌بینی آن زمانی را که دختران تو در کوفه بین انظارند تو نیستی و به جبران نان و خرمایت برای من صدقه نان خشک می‌آرند @mohamadhasanbayatloo
روی دوشم كوله باری از گناهه آخدا سر به‌زیرم چه‌کنم که روم‌سياهه آخدا خودمم‌خسته‌ام از‌بس تو گناه پرسه‌زدم دستمو خودت بگير پام لب چاهه آخدا هركسی يه جوری‌داره از تو دورم‌ميكنه رفیق راهم نشی میرم بیراهه آخدا اين‌شبا هرجا ميرم،دارن مناجات‌میخونن مجلس دعا برام يه سر پناهه آخدا چن‌شبه ميام ولی فرقی نكردم،ميدونم خرج آدم شدنم يه نيم نگاهه آخدا پشت‌کوهی از گناهم و به‌چشمت نمیام مث سوزنی که تو انبار کاهه آخدا شبای‌ آشتی‌ كنون دیگه داره‌تموم ميشه آخرای نیمه‌ی سوم ماهه آخدا بدتر از همیشه و خراب‌تر از قبل‌ اومدم بی تو حالم بد و با تو روبراهه آخدا روزا تا تشنه ميشم‌ سلام به‌تشنه‌لب‌میدم یاد لب‌هاش رو لبم همیشه آهه آخدا جون به جونمم کنن به‌ياد جون دادنشم توی روضه‌ها دلم تو قتلگاهه آخدا @mohamadhasanbayatloo
یادت دلیل گریه‌ی پنهانی من است نامت انیس این دل زندانی من است نیمه‌شب آمدم که نبینی رخ مرا بار‌گناه علت پنهانی من است از خود بریده‌ام به تو نزدیکتر شوم این لحظه‌ها که خلوت روحانی من است در خلوتم همیشه کلنجار می‌روم می‌گویم این چه وضع مسلمانی من است کاری بکن که رو نزم بر کسی، بیا... چیزی بده که رزق سلیمانی من است از سفره‌ی تو می‌خورم و سیر می‌شوم شکرت از این که نعمتت ارزانی من است یک جلوه‌ات بر این دل تاریک و سنگی‌ام پایان خواب‌های زمستانی من است گرم گناه بوده‌ام و دیر آمدم عصیان دلیل غیبت طولانی من است تا که نبخشی‌ام! من از این جا نمی‌روم این گریه برگ سبز پشیمانی من است :: دارد بساط سفره‌ی تو جمع می‌شود غم می‌خورم که آخر مهمانی من است ✍ @mohamadhasanbayatloo
دارد بساط سفره ی تو جمع می‌شود غم میخورم که آخر مهمانی من‌است @mohamadhasanbayatloo
مدح و مرثیه تا که پایم به این حرم وا شد غصه از روی سینه‌ام پا شد درد بی دردی‌ام مداوا شد طبع خشکیده‌ام شکوفا شد فصل تنهایی‌ام دگر طی شد وطن مادری من ری شد حسنی هستی و کرم داری خوشبحالت که تو حرم داری چه قدر عزت و حشم داری نکند از درت برم داری! میروم بی تو رو به حیرانی ملجأ مردمان تهرانی نامت عبدالعظیم، آقا جان لقبت هم کریم، آقا جان همگی از قدیم، آقا جان با تو همسایه‌ایم، آقا جان سایه‌ات مستدام، همسایه شخص عالی مقام، همسایه شب جمعه در ازدحام حرم شده‌ام خم به احترام حرم زندگی‌ام شده به نام حرم پرچم سبز روی بام حرم آبروی تمام “ایران” است نفس تازه‌ای به هر جان است داده‌ام در هوای تو پر را می‌دهم پای تو تن و سر را می‌زنم حرف‌های آخر را ناله‌های غریب مادر را ما شنیدیم از دل صحنت جان به قربان سفره‌ی پهنت بانی روضه‌های مسلمیه گریه‌های عزای مسلمیه اشک جاری به پای مسلمیه سوز و ساز صدای مسلمیه حرمت پاتوق حسینی‌هاست حرمت مثل کربلا زیباست حرف کرببلاست یا الله روضه‌هایی به پاست یا الله این سری که جداست یا الله سر ارباب ماست یا الله بر سر نیزه‌هاست هجده سر سهم زینب شده است دیده‌ی تر تا که او را نشانه می‌کردند سنگ‌ها را روانه می‌کردند گریه‌اش را بهانه می‌کردند قسمتش تازیانه می‌کردند تازیانه، به روی یک خواهر تازیانه… مدینه… یک مادر @mohamadhasanbayatloo
سلام الله علیه مدح و غزل اول مجلسی دلم به غیر شما با کسی موافق نیست گلی به عطر خوش پیچک و شقایق نیست به دست آتش دوزخ همیشه در بند است به نام نامی تو هرکسی که عاشق نیست به غیر سینه ی پاکت که معدن علم است دگر به هیچ کجا این همه حقایق نیست به پای مکتب تو هر که آمد عالم شد برای فهم کلاست غریبه لایق نیست نشسته ام بدهم گوش بر روایاتت قسم به جان تو بهتر از این دقایق نیست اگر که مذهب من جعفری و شیعه شدم مراد مکتب من جز “امام صادق” نیست @mohamadhasanbayatloo
سلام الله علیه کسی که ساحت آیینه ای منور داشت دلی شبیه بهشت خدا معطر داشت کسی که نور نگاهش زلال باران بود میان قاب دو چشمش همیشه کوثر داشت کسیکه نیمه‌ی شب حرمتش شکسته شد و دلی شکسته و چشمی ز غصه‌ها تر داشت قدم قدم وسط کوچه یاد حیدر بود نفس نفس به روی لب نوای مادر داشت سه بار دشمن او قصد جان او را کرد ولی ز ترس پیمبر از او نظر بر داشت خود امام گمانم دلش گریز زده به اینکه خنجر کندی بنای حنجر داشت به یاد ساعت آخر میان قربان گاه که شمر آمد و قصد بریدن سر داشت @mohamadhasanbayatloo
بردند برای همه دنیا خبرش را غمنامه‌ای از سرخی چشمان ترش را هم سنّ زیادش سبب خستگی‌اش شد هم شعله زده زهر تمام جگرش را آن‌قدر‌ تنش آب شده گوشه‌ی بستر دیدند همه حال بد محتضرش را عمریست برای دل خود روضه گرفته پر کرده غم کوچه فضای سحرش را سخت‌ است برایش که فراموش نماید آن مادر و آن ناله ی در پشت ِ درش را @mohamadhasanbayatloo
السلام علیک یا کریم بن کریم تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده‌ای وای بر من که دچار غم عظما شده ای دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی ظهر امروز در این معرکه معنا شده ای بی زره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند که چنین سرخ ترین لاله‌ی صحرا شده‌ای هرکسی از تن صدپاره ی تو سهمی برد در کریمی خودت وارث بابا شده ای سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد بی‌سبب نیست اگر درهم شن ها شده‌ای استخوان قفس سینه‌ی تو خرد شده تازه حالا نوه‌ی حضرت زهرا شده ای بردنت تا دم خیمه چقَدَر سخت شده !! باورم نیست چرا هم قد سقا شده ای @mohamadhasanbayatloo
دست راهب که سمت آن لب رفت سوز آهش به ساحت رب رفت گریه اش عاقبت به خیرش کرد راه صد ساله را به یک شب رفت @mohamadhasanbayatloo
سرِ بریده که از دیر سر در آوردی چرا چگونه چه شد،قصه‌ات معما شد تورا گرفت در آغوش نیمه شب راهب به دور روی تو میگشت تا مسیحا شد گرفت گریه‌اش از حال و روز تو، وقتی شنید گریه کن روضه‌ی تو زهرا شد چقدر بوسه به زخم تو زد ولی با اشک جراحت سر و پیشانی ات مداوا شد ولی چه فایده با چوب خیزران یزید دوباره زخم لب و گونه و سرت وا شد @mohamadhasanbayatloo
بس احترام دیدیم آن هم چه احترامی در حال انتقامند آن هم چه انتقامی بغض گلو گرفته با اشک خو گرفته یک قافله سکوت و غوغای بی کلامی بعد از تو ای حبیبم شد درد و غم نصیبم حتی نه آشنایی ، حتی نه التیامی اطرافمان به شادی سرگرم رفت و آمد دلشادمان نکردند…حتی به یک سلامی از کوچه‌ها و بازار در بین چشم انظار ما را عبور دادند این مردم حرامی دلخسته از اسارت، مجروح از جسارت من این چنینم و تو زخمی سنگ بامی من کشته‌ی نگاه یک مشت لا ابالی تو کشته‌ی مرام یک مشت بی مرامی پا تا سرم کبودی ؛ دور و برم یهودی در بین ازدحامم آن هم چه ازدحامی کنج تنور و نیزه روی درخت و در طشت یا سنگ خورده یا چوب بر آن لب گرامی با اینکه من صبورم خورده ترک غرورم لعنت به مرد شامی…لعنت به مرد شامی @mohamadhasanbayatloo