eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
642 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹حبیب و مدّعی🔹 امشب شب شهادت امام رضاست و ذهنم علاوه بر کرامات و فضایل حضرتش در حد وُسع و معرفت اندکم، متوجه و مشغول دو تیپ شخصیتی است که در کنار حضرتش بودند. از مدینه رنج سفر را به خود خریدند و همه چیز را رها کردند و با ایشان به ایران آمدند. هر کدام قصه و انگیزه خاص خود داشتند. اما مسلّم است که حضور دراز مدت این دو تیپ شخصیت در کنار ولی خدا، سبب درس ها و خاطره هاست. در ادامه به طور خلاصه از این دو تیپ سخن میگیم: 🔺 ۱. علی بن عثمان فردی دارای سن و سال قابل توجه، سخنران، دارای موقعیت مناسب در بین مردم، دارای مریدان خاص خود، که از مدینه و دوران امام کاظم علیه السلام به خاندان اهل بیت نزدیک شده بود و به قول معروف، از صف اولی های نماز جماعت های امام رضا بود. اما خانواده و مریدانش از عصبانیت های بی مورد و گاهی دور از منطق او در عذاب بودند. تا جایی که وقتی بحث از مسافرت و رفتن چند روزه او از خانه مطرح میشد، خانواده اش در غیاب او خوشحال بودند و نفس راحت می‌کشیدند. تا اینکه بحث از ولایتعهدی امام رضا پیش آمد. ابتدا علی بن عثمان چیزی نمی‌گفت و منتظر بود امام به هر قیمتی هست جواب منفی بدهد. اینقدر خیالش راحت بود که بارها در مسجد و جمع مریدانش از دلایل رد ولایتعهدی امام رضا سخن گفت و مردم را به خیال خود متقاعد میکرد که حضرت صد در صد نخواهد پذیرفت. تا اینکه حضرت، بر اثر فشارهای زیاد و بنا به مصالح مسلمین، ولایتعهدی را پذیرفت. در آن لحظه بود که تمام رشته های افکار و روحیات علی بن عثمان فرو ریخت و امام رضایی را که در ذهن خودش و مریدانش ساخته بودند، متهم کرد که دیگر انقلابی نیست و به درد زعامت و ولایت نمی‌خورد و از دایره اسلام خارج شده و به طرف کفر و طاغوتِ مأمون غش کرده و... تا اینکه نشست و فکر کرد که اگر امام رضا پایش به ایران برسد آبروی شیعه میرود و دیگر کار از کار میگذرد و دست او به حضرت نخواهد رسید. شاید بزرگترین اشتباهش این بود که حتی یکبار هم در مدینه با حضرت روبرو نشد و دلیل این تصمیم امام رضا را از خودشان نپرسید و فقط در خیال خودش بغض و دشمنی ایشان را در دل تقویت کرد. یارانش در مسیر مدینه تا ایران دو بار و در ایران هم یک بار(موقع خواندن نماز باران) اقدام به ترور حضرت کردند. اما موفق نشدند و دانه دانه مریدانش کشته شدند و علی بن عثمان تنها شد. حالا اینجا کات میکنیم اجازه بدید از دومین شخصیت هم حرف بزنم و بعدش برمیگردیم سراغ این بابا. 🔺 ۲. علی بن عقیل فردی کم حرف و بی ادعا، معمولا به خاطر اعتمادی که امام رضا به او داشت، خیلی کم در شهر دیده میشد و بیشتر در مأموریت ها و نقل و انتقال نامه های محرمانه حضرت به شیعیان دیگر بلاد به سر میبرد. چندان کاری به خیر و شر کسی نداشت. حتی گاهی دور و بری های حضرت، او را دیر به دیر به ملاقات حضرت راه میدادند. بنده خدا چاره ای جز صبوری نداشت و بخاطر اینکه چندان جلب توجه نکند، اصرار نمی‌کرد. اما به خاطر همین بی ادعایی و اخلاص و دهان قُرصی، به دور از چشم بقیه، مورد توجه خاص حضرت بود. نقل است که روزی دید ماموران عباسی، زن جوانی را که متهم به دزدی و شرارت بود اما اتهامش اثبات نشده بود، قصد اذیت و آزار و اعدامش دارند. با هنرمندی و با استفاده از فرصت مناسب، طاهره را نجات داد و در پوشش یک دختر بیابان گرد، به مدینه برد. با حضرت رضا جریان را مطرح کرد. حضرت لبخندی زدند و فرموده باشند که این زن، همسر مقدر شماست و به خاطر صفات و روحیات شبهِ مردانه اش در اموری که به تو محوّل می‌شود یار خوبی میتواند باشد و اینگونه میتوانی جان او را از شر عباسیان حفظ کنی. طاهره که بسیار خوشحال بود و گریه میکرد، به محضر امام رضا رسید و حضرت، عقد طاهره را با علی خواند و آن دو هم قسم شدند تا آخرین قطره جان، در خدمت حضرت رضا فداکاری کنند. وقتی بحث هجرت حضرت رضا به ایران مطرح شد، علی و طاهره از نفرات نخستی بودند که شرط شد آنها نیز باید در طول این سفر با حضرت باشند و دستگاه عباسی هم چاره ای جز پذیرش نداشت و بدین گونه آنها در رکاب حضرت، به طرف ایران حرکت کردند و وظیفه تامین و امنیت جان شریف حضرت را به عهده داشتند. ادامه ...👇
🔺 ملاقات تاریخی علی بن عثمان علی بن عثمان که یارانش را از دست داده بود تمام تحرکات و جلسات و نشست و برخاست حضرت رضا و یارانش را دقیق مدنظر گرفت و منتظر فرصت مناسب بود. او که بسیار مخفیانه و مانند شَبَحی در تاریکی زندگی میکرد، شبی، نیمه های شب از خواب پرید و متوجه یک کیسه زر به همراه نامه ای کوتاه در کنارش شد. متعجبانه و ترسان، نامه را خواند که از او دعوت شده بود برای گرفتن مابقی حقوقش از بیت المال و همچنین تکمیل کار ناتمامش، فرداشب به یکی از محله های دور افتاده آن شهر و به فلان خانه مراجعه کند. علی بن عثمان همین کار را کرد. اما بسیار محتاط و حواس جمع. وقتی وارد خانه ای بسیار داغون و ترسناک شد، نزدیک بود از تعجب جانش بالا بیاید. چون دید کسی که نامه و طلا داده و دعوتش کرده و از نیتش آگاه است، کسی نیست به جز مأمون عباسی !! 🔺 ماموریت های مخفی علی بن عقیل امام رضا به دور از چشمان عباسیان، با ایرانیان ارتباطات بسیار حسنه ای برقرار کرده بودند. به گونه ای که عده زیادی از علویان توسط همین علی بن عقیل ، علیه مأمون و با روحیه ضد عباسی تربیت و سازمان دهی شدند. اما جذابیت حکایت طاهره کمتر از کارهای مخفیانه علی نیست. طاهره با نزدیک شدن به بیت مغز متفکر و دست راست و وزیر اعظم مأمون عباسی، یعنی فضل بن سهل، ماموریت نزدیک شدن به همسر و دختر فضل را عهده دار بود. چرا که آن مادر و دختر، با اینکه در خانه بد کسی بودند، اما زمینه پذیرش ولایت و امامت حضرت رضا را داشتند و بدین گونه طاهره آن دو را به دستگاه ولایت حضرت رضا آشنا و نزدیک کرد. تا اینکه شبی علی بن عقیل از ماموریت مهم برگشت و مطابق همیشه باید ابتدا خدمت حضرت رضا می‌رسید تا گزارش بدهد سپس به خانه اش مراجعت نماید. متوجه شد که حضرت برای خواندن نماز شب به مسجد رفته و خلوت کرده اند. علی هم به مسجد رفت و با کمال تعجب دید که هیچ خبری از محافظان در کوچه کنار مسجد و در اصلی و فرعی مسجد نیست. دلش مانند تشتی که از آسمان بیفتد، ریخت و شمشیرش را کشید و با احتیاط وارد صحن اصلی مسجد شد. با صحنه ای روبرو شد که فهمید جان حضرت به طور قطعی در خطر است. دید دو نفر از بهترین دوستانش به ضرب خنجر از پشت سر از پا درآمده و جنازه های آنان پشت یکی از ستون ها افتاده است. در همان تاریکی مسجد، نور جذاب و علوی پسر فاطمه را دید که عارفانه و عاشقانه رکوع و سجود میرود و با معبودش خلوت کرده. همان نور را مقصد نگاهش قرار داد و در حالی که شمشیرش را می‌فشرد و با احتیاط اما با سرعت و بی صدا قدم برمیداشت، دانه دانه ستون های منتهی به ولی خدا را چک کرد و پیش رفت. تا اینکه سه چهار ستون مانده به حضرت رضا دید علی بن عثمان از پشت سر قصد نزدیک شدن به حضرت دارد و میخواهد کار را یکسره کند. با سرعت زیاد از پشت سر، خود را به علی بن عثمان رساند و او را به زمین انداخت و دو علی با یکدیگر گلاویز شدند. یک علی بریده از ولایت و با قصد سوء نسبت به جان مبارک ولی خدا. یک علی هم سینه سوخته و خسته راه و ماموریت های طولانی و ذوب در محبت و عشق به ولی خدا. علی بن عقیل دو دستش را به گلوی علی بن عثمان خبیث چسبانده و تا آن لکه ننگ جهان اسلام را نکشد دست بردار نیست. علی بن عثمان هم چاره ای جز رد شدن از علی بن عقیل ندارد و الا طلایی ترین فرصت ترور علی بن موسی الرضا را از دست خواهد داد. به خاطر همین، در لحظات آخر حیات نکبت بارش، خنجر زهر آلودی که قصد داشت به جان شریف امام رضا وارد کند، به پهلو و سینه و بدن علی بن عقیل وارد کرد. اما علی بن عقیل ... دیگر جان‌ و تن و بدنش را فراموش کرده بود. می‌دانست که آخرین نفری است که اگر از ولی خدا دفاع نکند، جان ولی الله به خاطر قطعی افتاده و ... بخاطر همین، علی بن عقیل به تعداد تمام سنگرهایی که دیگران یا خالی کرده و یا جانشان را فدا کرده بودند ضربات خنجرِ زهر آلودِ یک خودیِ بریده و کم آورده و دست به دست طاغوت داده را تحمل کرد و دم نزد ... تا لحظه ای که علی بن عثمان به درک رسید اما خنجرش تمام پهلوهای علی بن عقیل را پاره پاره کرده بود. بی جان به زمین افتاد. دقیقا کنار جنازه نحس علی بن عثمان. تا اینکه لحظات آخرش به زور چشم باز کرد و دید سر بر زانوی پر مهر علی بن موسی الرضا علیه السلام دارد. وقتی گریه های امام رضا بر بالین خودش دید او هم بی اختیار گریه کرد. اشک او با اشک امامش بند نمی آمد. امامش صدایش میزد و با نوحه می‌فرمود: علی! و او هم جواب میداد: یا امام رضا😭 تک به تک اهل بیت را شهادت داد و هر جا خون و لکنت و نفس های بریده اجازه نمیداد، امام رضا کمکش میکرد و به او میگفت😭 تا اینکه در آغوش محبوبش و کنار دشمنش در خانه خدا و در آن وقت عزیز به شهادت رسید. ادامه ... 👇
✔️ نتایج مهم این بحث: ۱. وقتی تصمیمات ولی خدا را برخلاف سلیقه خودمان دریافتیم، باید اینقدر آماده تسلیم شدن در برابر اوامرش باشیم که لحظه ای شک نکنیم. شک کردن به تصمیمات ولی خدا و برطرف نکردن آن شک، سبب دور شدن از عاقبت به خیری است چه برسد که مروج تردید و دو دلی در بین دیگران باشیم و فضا را مسموم کنیم. ۲. اگر شبهه و سخنی مخالف با تصمیمات ولی خدا داریم، باید فورا به داد عقل و قلبمان برسیم و برطرف کنیم. نه اینکه هوار بزنیم و دست به اقدام خطرناک و غلط بزنیم. ۳. بالاترین فیض ها در گمنامی و خدمت مخلصانه ولو در کوه و دشت و شهر و روستا و مناطق محروم و سطوح میانی و پایین جامعه است. چه بسیار افرادی که در خانه و بیت حضرات معصومین بودند اما عاقبت به شر شدند. ۴. هر جا با دشمن، هم ادبیات و هم کاسه شدیم، باید برگردیم به خیلی خیلی قبل تر ها. نگاه کنیم کجا بودیم و چه کردیم و به مرور زمان، کدام طرف غش کردیم که نتیجه اش این شده؟! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی به طور نسنجیده امر به شود و کار به جای بزرگان یک رشته، به دست چهار تا بچه بیفتد، میشود همین که می‌بینید. در لباس مقدس روحانیت، اما متاسفانه بدون علم، فتوا میدهند و اصل و اساس توجه و محبت و جملات حکیمانه فقیه جامع الشرایط و رهبر معظم انقلاب نسبت به کادر درمان را به سخره می‌گیرند. این توییت، مشت نمونه خروار است. تعدادشان زیاد نیست اما کَمَش هم مضر است. این توییت داره خیلی واضح آدرس میده! امیدوارم منظورش از به کار بردن کلمه سیستم متوجه شده باشید. چون کسی به وزارت بهداشت و کادر درمان نمیگه سیستما! و همچنین متوجه شده باشید که دقیقا چه کسی و کسانی را عامل مرگ و میر مردم معرفی کرده! چون کسی به دکتر و پرستار و رییس بیمارستان و... نمیگه عامل! بلکه واژه های سیستم و عامل، با دقت و تعمد انتخاب شده. حالا بفرمایید حضرات محترمی که روزی آمال و آرزوی انقلابی ها بودید اما قریب پنج سال است که تبدیل شُدید به هزینه گزاف برای انقلاب! بفرما درستش کن آدم یاد دوران جنگ میفته که یه عده مثلا آخوند، به امام راحل نامه نوشتند و ایشان را متهم به دانسته و به تقوا دعوت کردند و خون های مطهر فرزندان ملت را نه تنها شهید ندانستند بلکه از آن به عنوان تلفات یاد کردند!
رهبر فرزانه انقلاب: بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابی‌عبداللّه جعفربن‌محمدالصّادق ولادت یافته‌اند و ولادت پیغمبر سرآغاز همه‌ی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ما که اسلام را وسیله‌ی سعادت بشر و راه نجات انسان میدانیم، این موهبت الهی مترتب بر وجود مبارک پیغمبر است که در این ماه اتفاق افتاد. حقیقتاً باید این میلاد عظیم را مبدأ همه‌ی برکاتی دانست که خدای متعال جامعه‌ی بشری را، امت اسلامی را، پیروان حقیقت را به آن سرافراز کرده است. بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی ۱۳۹۱/۱۱/۱۰ 🌺 ربیع، مبارک 🌺
4_5979018071476537803.mp3
8.14M
عیدتون مبارک😍
را به همه کسانی که هنوز کودک درونشان زنده است، نفس میکشه، گاهی کودکی می‌کنه و گاهی هم حرف‌های کودکانه قشنگ و خوشمزه میزنه، تبریک میگم😊😍 کاش جوری کودک درونمان زنده و پاک و فعال باشه که بچه هامون از بودن با ما لذت ببرند من همیشه عاشق باباهای شیطونی 🤪 بودم که بچه هاشون گاهی وسط مهمونی، یواش درِ گوششون میگفتن «بابا ... زشته این کارا ... بس کن ... آفرین ... بعدا برات شکلات میخرم اگه اذیت نکردی ... باشه؟» 🥰 والا دنیا و خوشی هاش مال اینجور باباها و بچه هاشونه😉
این روز را به خودم و حسین دارابی عزیز تبریک میگم😂❤️
فیلم ساختن درباره بنی صدر قدغن بود یا کسی حوصله اش نمیشد سراغ آن موضوعات برود؟! تنها چیزی که نسل ما از اون ملعون می‌دونه، اینه که در جنگ خیانت کرد و با آرایش و لباس زنانه فراریش دادند. حالا فکر کنید خدایی نکرده یه فیلم سینمایی توسط هالیوود ساخته بشه که شخصیت نکبت بار بنی صدر را بعلاوه یک مشت حرفهای راست و دروغ، بزک بکنه و تحویل مردم بده. چند تا فیلم و سریال و سخنرانی باید ارایه بشه و چقدر باید جذاب باشن تا بتونند فیلم و روایت اول از این شخصیت را به درستی به ملت بفهماند؟! نه حالا فقط بنی صدر خیلی های دیگر ماشاءالله کم شخصیت نداریم هر کدامشان یک دنیا حرف و قصه دارند نشه یه روزی که غرب بیاد درباره همه شخصیت های سیاه و سفید و خاکستری ما سریال بسازه و اقدام به روایت دلخواه خودش بکنه اما آخرش ما با چهار تا جمله «دروغ است» و «محکوم است» و «ملت نگاه نکنین» از سر خودمون بازش کنیم. حتی شنیده ها حاکی از اونه که هالیوود با چند نفر داره چند تا قرارداد می‌نویسه برای تولید روایت سیاه از چهره و شخصیت نورانی سردار دلها شهید سپهبد سلیمانی و دیگر سرداران مقاومت. حتی اطلاع داریم که مراحل اولیه فیلمنامه نویسی هم در حال انجام هست و وقتی متولیان امر از خواب بیدار میشن که همه دانلود کردند و دیدند و دلها چرکین شده و دارن چپ چپ به بقیه نگاه میکنند. از دولت روحانی که کلا ناامید بودیم اما انتظار داریم دولت انقلابی فعلی کاری کنه و شخصیت های بزرگ هنری و سینمایی ایران و مقاومت را جمع کنه و از بزرگترین ستاره های کهکشان مقاومت، روایت درست به دنیا نشون بده. فقط یادمون نره که ملت بی خبرِ دنیا اکثرا طرفدار روایت اول می‌شوند. پس اگه صلاح میدونید در اولویت قرار بدید و لطفا یه کم سریعتر.
روزنامه اطلاعات و به سوگ نشستن در غم فقدان که را گفته است! دیگه بندگان خدا چطوری باید عرض محبت کنند؟! تا قبل از این، معنی دقیق سنگ تمام را درک نکرده بودم!! ینی سنگ تمام گذاشتن واسش.
دوست عزیزم، خبر درگذشت طفل سه ماهه شما را تا شنیدم بسیار ناراحت شدم و همان لحظه برای شما تماس گرفتم. دروغ چرا؟ اصلا انتظار شنیدن صدای گرم قبلی را نداشتم و فکر میکردم خیلی دگرگون باشید و ... اما متوجه روح بلند و خودساخته و توکل شما به خداوند سبحان شدم و بیشتر از آنکه غم فرزندتان اذیتم کند، توکل و صبر و آرامش شما برایم آموزنده بود. دعا میکنم در عوض فرزندی که امسال و فرزند دیگری که یکی دو سال قبل از دست دادید، خداوند منان در نسل و ذریه شما علما و صلحا و شهدا قرار دهد و تا ظهور ولی الله الاعظم به نوکری دین و انقلاب مفتخر باشند. «کثّرالله امثالکم و رحم الله اولادکم» 👈 حجت الاسلام راجی، نویسنده کتاب صعود چهل ساله انقلاب اسلامی
وقتی فنّ تیترنویسی و ذوق هنری در انتخاب واژگان، فرسنگ ها جابجا میشود دقیقا میشه همین👆 اگه از کنایه ظریف و استعاره جزئی که داره بگذریم و درگیر افکار و اذهان مریض نشیم، جالب و خلاقانه بود😉☺️
ی سوال❗️ کسی درباره تحقیق داشته⁉️ از بچه های کانالم کسی هست که فخرا زده باشه⁉️
دلنوشته های یک طلبه
ی سوال❗️ کسی درباره #واکسن_فخرا تحقیق داشته⁉️ از بچه های کانالم کسی هست که فخرا زده باشه⁉️
این مدت به صورت نسبتا دقیق و از افراد نزدیک به این پروژه تحقیق کردم. از دیگران هم پرس و جو کردم تا فقط یه طرفه به قاضی نرفته باشم. متوجه شدم که بسیار واکسن امن و قوی هست و الان هم که بچه ها پیام دادند گفتند تزریق کردند و خیلی راضی بودند. تصمیم گرفتم انشاءالله به محض اینکه شش هفت هفته از خوب شدنم گذشت، به مرکز تزریق واکسن فخرا مراجعه کنم و با توکل بر خدا فخرا بزنم. اگر بازم مراجعه داشتم و به نکته جدیدی در خصوص فخرا رسیدم خدمت شما عرض میکنم. توکل بر خدا🌷☺️ 👈 ضمنا تأیید واکسن فخرا توسط بنده به معنی زیر سوال بردن سایر واکسن های داخلی نیست و دست و پنجه همه دانشمندان کشورمون را می‌بوسم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر زیبا😍 حضرت آیت الله حائری شیرازی در حافظیه شیراز با تشکر از عزیز ارسال کننده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ خوشبخت ترین پدر و پسر بنظرم و پسرش محمد از خوشبخت ترین انسان های تاریخ هستند. عثمان از خانه امام هادی در کودکی و نوجوانی رشد و نمو کرد و اغلب نوجوانی را در خدمت امام هادی بود. تا اینکه بزرگتر شد و وقتی امام عسکری به امامت رسیدند به نوعی معاون اول امام عسکری محسوب میشد و تا آخرین روز زندگانی امام عسکری از طرف ایشان وکالت خاص داشتند و تقریبا همه کاره محسوب میشدند. این پیرمرد روغن فروش که گاهی هم به تجارت زیتون و روغن زیتون مشغول بود و این مدل زندگی را پوششی برای رتق و فتق امور شیعیان قرار داده بود، شش سال نایب خاص امام عصر بود و دوران غیبت صغری را به شایسته ترین روش مدیریت کردند. تا اینکه نامه ای از امام زمان دریافت کردند که متنش برای هر کسی بخونند، کار از غبطه میگذره و به حال خوش و حسن عاقبت و سعادت عثمان بن سعید حسودیش میشه. حضرت به عثمان میگن که دیگه دستت درد نکنه و خیلی زحمت کشیدی و داری از دنیا میری و از بعد از وفاتت، پسرت میشه جانشینت و ارتباط من با مردم از طریق پسرت انجام میشه. ینی علاوه بر خودش، تونست بچه ای به نام محمد تربیت کنه که اونم بشه نائب خاص و به مدت چهل سال نیابت را به عهده داشت. کلا پدر و پسر خاص و عجیبی بودند. از اون مدل پدر و پسرهایی که نمونه و مثالش در اطراف و تاریخ، نمیشه به راحتی پیدا کرد. من فقط متن تسلیتی که امام زمان ارواحنا فداه بعد از رحلت عثمان برای محمد نوشتند را براتون میگم ببینید لنگه این نوع تعظیم و خاطرخواهی امام معصوم نسبت به دیگران در طول تاریخ دیده شده یا نه؟ والا ما که این مدل تسلیت ندیده بودیم و از تصور و ذهن کوچیک ما خیلی بالاتره که ببینیم امام معصوم رضایت کامل از متوفی داشته و غم و غصه زیاد بخاطر از دست دادنش تحمل کرده باشه و این اقرار و شهادت را به متن نامه و با دست خط شریفشان بنویسند تا برای همیشه و تا قیامت در تاریخ بمونه! ببینید حضرت در متن تسلیت چه فرمودند: 🔹 «پدر تو به سعادت و نیک‌بختی زندگی کرد و وفات نمود در حالتی که محمود و پسندیده بود. خدا او را رحمت کند و او را به اولیا و سادات و موالیان او ... ملحق نماید. خداوند روی او را‌ تر و تازه نماید و لغزش‌های او را ببخشد و جزا و اجر تو را زیاد کند و صبر نیکو در مصیبت او به تو عطا فرماید، تو مصیبت‌زده شدی و ما نیز مصیبت‌زده شدیم، و مفارقت پدرت، تو را و ما را به وحشت انداخت. پس خداوند او را به رحمت خود مسرور فرماید، در منقلب و مثوای او که آرامگاه او است.» دهان آدم باز میمونه! چقدر باید کسی بزرگ باشه که امام زمانش از رفتنش اینقدر ناراحت باشند. میگن: قدر زر، زرگر شناسد ... قدر گوهر، گوهری دقیقا ینی همین. 👈 مطلب آخر را عرض کنم و تمام! از عثمان بن سعید پرسیده بودند لذت بخش ترین لحظه عمرت کی بود؟ (اجازه بدید با زبان خودم روایت کنم) فرموده باشند: در محضر امام عسکری علیه السلام بودیم و درباره جانشین ایشان پرسیدیم؟ حضرت فرموده باشند: پسرم که او را تا حالا ندیدید و امروز او را خواهید دید. او جانشین من و آخرین ذخیره الهی است و... دل ما برای دیدن آخرین ذخیره الهی میتپید و تحمل نداشت. لحظات به سختی می‌گذشت و یک چشممان به جمال امام عسکری بود و یک چشم دیگرمان به درب حجره. تا اینکه پس از لحظاتی، در باز شد. نوری پیشاپیش کودکی که آثار جلالت و شکوه فراوان در چهره و هیبتش داشت وارد شد. دو سه نفر بودیم و نفسمان در سینه حبس شده بود. بی اختیار از جای خود برخواستیم دستمان بر سینه بود تا قلبمان پرواز نکند و از هیجان و شدت عشق و علاقه، قالب تهی نکنیم. با چشم اشکبار سلام کردیم و چشم از چهره و قد و بالای مبارک و فاطمیِ آخرین امام و ذخیره الهی بر نمیداشتیم. به زبانم آیه و ان یکاد و ذکر لا حول و لا قوه الا بالله جاری بود. تمام قد تعظیم کردیم در حالی که با ذوق فراوان، در آن لحظه فقط یک جمله به زبانمان جاری بود و آن جمله این بود: 🌺اللهم صلّ علی محمد و آل محمد🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب در یکی از گروه های واتساپی، بداهه گویی برگزار شد و بسیار چسبید☺️ ضمن تشکر از شعرای گرامی تقدیم با احترام 👇🌷☺️
حوریان مجمعه ی نقل و نبات آوردند زعفران و هل و عطر و شکلات آوردند شیعیان حلقه ی ذکر صلوات آوردند اصل حلوای عراق از عتبات آوردند شاعری آمد و با شور و طراوت به به عشق می کرد در این دایره قسمت به به
سلطنت را قدحی داده همین سن کمت می کَشد حادثه ها را سر گیسوی خمت سال ها رفت ، جوانی و من از داغ غمت شده ام پیر بیا ای به صفای قدمت خبری هست در این فصل مسرت به به شده شاید شب پایانی غیبت به به
نور بر پهنه ی عالم ز فلک میریزد سیم و زر از نفس و بال ملک میریزد عشق بی وقفه ز دامان الک میریزد از لب یار شکر خند و نمک میریزد چشم از شوق شده جاریِ چون شط به به سینه ها گشته لبالب ز محبت به به
مهربان آمدی و شب به تکاپو افتاد فرصت تازه به دست گل شب بو افتاد نور بر دامنه ی راه فرارو افتاد شعفی در قفس سینه آهو افتاد وعده ای داده به دل آیه ی بهجت به به عنقریب است شب عشق و ولایت به به
چه شبی جلو ه گر از نور خدا می بینم همه جا غرق هیا هوی صفا می بینم ردـّ پایی ز ولایت به منا می بینم از غم و غصه دل شیعه رها می بینم گفتم این رابشودباور مردم به به هرکه گیرد ره اورا نشود گُم به‌به