eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
666 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
خاله غزل و عسل، بعد از این که توانست با خواهرش از دیوار مسجد بالا بروند و تا قبل از آمدن پلیس، بزنند بیرون، در ماشین کنار پارکی ایستاده بودند که فورا شروع کرد و فیلمی که گرفته بود را برای همه‌کس و همه‌جا فرستاد. کسی خبر نداشت اما خاله غزل و عسل که اسمش فرانک بود، ادمین یکی از پیج‌های هنریِ توییتر بود و بخاطر این که مثلا از داود حمایت کرده باشد، همان لحظه هشتکی تولید کرد و آن چندثانیه‌ای که داود به ذاکر انتقاد کرده بود و مثلا جلوی او ایستاده بود را با این هشتک‌ها شِیر کرد: «-تنها-نیست» «-تنها-نیست» «-حامی-زن-زندگی-آزادی» «-جای-همه-است» «-به-مردم-پیوستند» فرانک یا خبر داشت یا نداشت، یا خواسته بود یا ناخواسته، اما این خیلی برای داود بد شد. خیلی. هرچقدر بگویم کم است. مخصوصا وقتی گزارشگر شبکه معاند، می‌خواست کل فیلم را در چندین نوبت پخش و تحلیل کند، اینگونه آغاز کرد: و اما بشنوید از آخوندِ جوان و شجاعی که برخلاف دیگر هم‌مسلک‌هایش، جلوی گروه‌های ضدمردمی ایستاد و در شب قدر، از حامیان انقلاب(!) زن-زندگی-آزادی حمایت کرد. آقا داود... یا همون آقا دیوید! آخوندِ مسجدالرسول ... مثل بمب صدا کرد. بمبی که هر لحظه صدای انفجار و تیر و ترکشش بیشتر و بیشتر میشد. تا جایی که داود دو شب خواب و خوراک نداشت. تا این که روز بیست و دوم ماه رمضان، یعنی همان روزی که غروبش باید همه چیز را برای شبِ احیای بیست و سوم آماده می‌کردند، گوشی داود زنگ خورد. داود تا سراغ گوشی رفت، خشکش زد. تا آن روز و آن ساعت، هر کسی به او زنگ میزد، شماره‌اش می‌افتاد و او هم برمیداشت و جواب میداد. اما آن لحظه، شماره‌ای نیفتاده بود و گوشی‌اش داشت زنگ می‌خورد! استرس گرفت. نمی‌دانست بردارد یا نه؟ روی صفحه گوشی‌اش نوشته بود «شماره خصوصی!» و این یعنی کار بیخ پیدا کرده و ... یا حضرت عباس!! @Mohamadrezahadadpour ادامه دارد...
✔️ خودتون رو جای داود بذارین بسم الله با این افتضاح ناخواسته تکلیف چیه؟ چیکار می‌کردین؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹سلام برادر بزرگوار آقای جهرمی رمانی که در حال انتشار در کانالتونه، یه خصوصیت داره و اونهم اینه که ظاهرا یک ایده و اقتباس و داستان نویسی نیست، حس و حال خاطره داره! شاید چون مخاطب حسابی باهاش همزاد پنداری میکنه؛ خشک مغزهای متحجر، مسموم و بد کردار شبیه نرجس!! دیدیم! واقعا میگم، من به شخصه مصداق عینیش رو دیدم! کار کتاب و سخنرانی و پیچیدن بر پرو پای هر کی که داره رشد میکنه و کاری برای این انقلاب و بچه هاش میکنه! خیلی خاکی و افتادس بنده خدا!!! بس که دستاش حلقه شده دور پای بچه های پاکار تا زمینشون بزنه، کلا خاکه!! ولی خب سر ماجرای ما بد جور کتک خورد!!! نه که ما دفاع شخصی کار هم بودیم ضربه فنی شد نرجس خانم! البته قصد ما ادب کردنش بود؛ میگن ادب شده فعلا، البته توبه کردن هم کاش یاد بگیره. تا قربة الی الله! با تقوای سوراخ سوراخ از حق الناسش! با تحجر و نقدهای غیر علمی و وهم انگیز و خیالبافی هاش و دروغ بستن هاش و دری وری هاش پشت سر این و اون! نوجوونها و جوونها رو از انقلابی ها و مذهبی ها و چادری ها و... زده نکنه، داوود قصه شما تو هیاهو و جنب و جوشش یه سکوتی داره که خیلی درس توشه، نویسنده چیزی که مینویسه باورشه؛ باورهاتون ستودنیه 🔹سلام روزتون بخیر ، و طاعاتتون قبول خیلی ممنون بابت داستان یکی مثل همه واقعا عالی👏👏👏 فقط من اومدم یه مسئولیت به پسرم که ۱۰ سالشه تو مسجد محل بدم ، بهش گفتم وقتی چای آوردن ، تو مسئول پخش قند باش، خیلی سریع پرسید چقدر حقوق میدی؟؟؟😳😳😳 مسجدمونم جوونش منم ۵ تا پیرمرد قسمت مردانه و ۷ و ۸ تا پیرزن هم قسمت زنانه هستن. 🔹من همه کتابهاتون دوس دارم ولی دغدغه خیلی از کتابها دغدغه عمومی مردم و مخصوصا مخالفین دین و نظام نبود، ولی یکی مثل همه درد مشترک 80 میلیون ایرانی هست، چه شیعه، چه سنی، چه کرد، چه لر، چه بلوچ، چه پایتخت نشین، اخه داره تصویر واقعی روحانیتی که سالها توسط رسانه مخالف و نفوذی خائن شکل گرفته رو اصلاح میکنه و تلنگر خیلی قوی برای بعضی دوستان روحانی برای کار پویا اسلامی هست 🔹سلام و وقت بخیر ابتدا از قلم شیوا و روان شما و مخاطب شناسی دقیقتون تشکر میکنم بعضی از داستان‌هاتون در فضای مجازی خوندم و اما این داستان آخر ... شاید علتی که باعث شد برای شما بنویسم اشاره شما به گروه تئاتر دخترانه بود من ورژن دخترانه اش رو تجربه کردم همین چند سال پیش شیراز خودمون با خوندن داستان، تک تک خاطرات گذشته یادم آمد و اشک ریختم و بعد از چند سال رفتم سراغ عکس های قدیمی اما داستان من تفاوت داشت شروع آشنایی من با دخترها از مدرسه بود و بعد دعوت به حسینیه و هیئت شاید تعجب کنید با مستند جادوی خنیا شروع کردم مستند پنج قسمتی ، هر قسمت حدود ۱۰ دقیقه اون زمان چند سالی بود که موسیقی های سبک جدید بین نوجوان ها رواج پیدا کرده بود موضوع جذاب بود و در خلالش از بحث در مورد زندگی خواننده ها و سبک موسیقی شون تا انواع بحث های دینی و مذهبی ( رابطه دختر و پسر ، سبک‌پوشش ، داشتن مرجع تقلید، جن، اثرات موسیقی بر ذهن و جسم، حلال و حرام و مدیریت احساسات و ... ) بگذریم که بعد از چند ماه جلسه با بچه ها ، آنقدر بحث های جالب و شیرین پیش آمد که هیچ وقت فرصت نشد تمام قسمت ها برای بچه ها پخش کنم چه جشن و مراسم هایی که با بچه ها داشتیم چه خنده ها و گریه هایی ... دخترهام همه زندگی من بودند هر سال اردو راهیان، مشهد، کارتینگ، پینت بال، کافه، گلزار شهدا، سینما، انواع اردو های یک روزه و چند روزه و گروه تئاتر .... بگذریم امان از نرجس ها امان از حسادت امان از وقتی که جای خانم مهدوی، نرجس دومی باشه امان امان خدا خیرتون بده که در داستانتون پشتوانه و پناهی برای دیوید در نظر گرفتید 🔹سلام حاج آقا خداقوت به نظرم نوشتن نکات از روی داستانتون برا کسایی که تو کار فرهنگین واجبه من خودم به شخصه کلی نکته یاد گرفتم اصلا باید بشینیم برنامه هامونو از اول بچینیم به نظرم درضمن اون قسمت که الهام شماره داوود و میخواد خیلیییی خوب بود اصلا از این منظر نگاه نکرده بودم و خدایی به نظرم این گوشزد خیلی مفید و به جا بود بازم خداقوت یاعلی🌱 🔹انصافا انقدر که داستان یکی مثل همه داره برای کسایی که تو مجموعه های فرهنگی بودن نکات ریز و کلیدی و میگه این همه دوره تربیتی و ...این نکات مهم و نگفته 🔹سلام آقای حداد پور طاعات قبول تقریبا تمامی آثار شما را مطالعه کردم. وقتی( چرا تو ) را خواندم حالم خیلی بد بود خیلیئ.فکر میکردم هیچ متنی دیگه آنقدر منا آشفته نکنه ولی با خواندن این داستان چندین برابر آشفته تر شدم.حالم بده هر شب اشک میریزم. آخه ۱۵ سال سابقه معاونت فرهنگی تو .......... داشتم اما با مدیری شبیه به ذاکرو اخلاق نرجس!!!! دیگه بریدم . پارسال استعفا دادم و خونه نشین شدم. چندین سال معاون برتر استان بودم.ولی خیلی اذیتم کردند خیلی . به امید ظهور آقا و اصلاح جامعه
🔹سلام طاعاتتون قبول حاج آقا امروز برنامه محفل می دیدم یاد داستان شما افتادم. تو برنامه محفل امروز گروه سرود دخترا بودن😍چقد قشنگ و احساسی خوندن حتی حاج آقا قاسمیان باهاشون زمزمه می کرد گاهی آواز می خونن با اینکه برنامه قرآنی هست برا تشویق کف 👏🏻می زنن فقط نمیگن صلوات بفرستید من تا یاد دارم بهمون گفتن تو مسجد و محفل مذهبی قرآنی کف زدن گناهه😶‍🌫 حتی آقای رضوان درویش آواز خوندن و تماشاگرا و خود حاج آقا قاسمیان باهاش کف می زدن😍😍😍خیلی برام جذاب بود حاج آقایی که خودش کف بزنه ندیده بودم😅 این برنامه اونقدر زیباست و همه چی داخلش متعادله و شادی های مومنانه بدون گناه رو قشنگ نشون میده که پسرای ده ساله و پنج ساله ی من عاشقش شدن دقیقا مثل برنامه های حاج آقا دیوید 🔹سلام حاج‌آقا وقتتون پربرکت و طاعاتتون قبول باشه. درمورد داستان یکی مثل همه بگم که مثل بقیه کارهاتون عالیه و خیلی خوبه که همه مخاطبین با گوشت و پوستشون داستان را درک میکنند و افرادی مثل نرگس و ذاکر بارها به پست هممون خورده و ایکاش شخصیتهایی مثل دیوید هم به پست همه بخوره.برخلاف نظر بقیه من الهام را زیرسوال نمیبرم و اون شخصیت هم مثل خیلی از مذهبیای بی‌ریا و زنده‌دل هست که بیشترمون در اطرافمون سراغ داریم افرادی که دل پاکی دارند و پرشور و پرانرژی‌ هستند. چقدر خوبه که با وجود محور مشترک داستانهاتون ، ولی همه با هم متفاوتند و انقدر متنوع که میدونیم قرار نیست یه داستان با آخر معمولی و قابل حدس زدن بخونیم. خدا به کارتون و قلمتون برکت عنایت کنه 🔹سلام طاعات عبادتتون قبول خیلی ممنون از داستان یکی مثل همه حقیقتا وقتی بعنوان شخص سوم و از بالا به شخصیت مثل شخصیت تقریبا نزدیک به خودم(نرجس و اکیپش)نگاه کردم واقعا باعث شد تو خیلی از کارهام تامل کنم تفکر کنم و سعی کنم خودم رو تغییر بدم و از حتی دوستی های اشتباهی که با امثال نرجس داشتم باهاشون صحبت کنم یا اگه نتیجه نداد ازشون پرهیز کنم و اگر به گذشته مخصوصا همین جریانات زن زندگی آزادی و این ها برگردم خیلی از کارهارو انجام ندم و رفتارم رو اصلاح کنم باز هم خیلی ممنون
🔹سلام علیکم خسته نباشید حقیقتش سر این قسمت ۱۶ رمان یکی مثل همه خیلی ناراحت شدم . ناراحت از اینکه نوع برخورد افراطی نه تنها درد رو دوا نمی کنه بلکه به هر طرف ماجرا ضرر می رسونه ‌. شبی که می تونست بهترین شب قدر اون مسجد باشه شد کابوس و داوودی که می تونست نماد جذب نسل جدید و قشر خاکستری باشه شد تحت پیگرد امنیتی و مسجدی که می تونست نماد مسجد به معنای واقعی کلمه باشه شد سوژه برای زن _ زندگی _آزادی . اون دو تا خانوم بد حجاب هم به جای اینکه کمی به خدا نزدیک تر بشن شدن هاتک خانه خدا . شروع تمام اینها کج سلیقگی تندروها است . جالبه در اون ماجرا قشر تندرو بد دهنی کرده بود و اگه بد دهنی نمی کرد شاید اون طرف ماجرا هم شروع به توهین نمی کرد . متاسفانه تندرو ها به داوود وقت ندادن و گرنه داوود قطعا می تونست حتی پوشش خاکستری ها رو هم درست کنه ‌. چون به هر حال اونا به خاطر خلاقیت داوود توی جذب بچه هاشون و اجرای قشنگ و با خلاقیت برنامه جذب مسجد شدن هرچند به بهانه حضور بچه ها و مراقبت از اونها . همین توی مسجد بودن ، همین روسری سر کردن به احترام مسجد ، همین چادر رنگی سر کردن و قرآن به سر گرفتن ها می تونست تسهیل گر روند تغییر عقیده و پوشش اونها توسط داوود باشه که به دست تندرو ها تمام شد و اونها با سر و وضعی بدتر و با خاطره جمعی بد از شب قدر ، بیشتر توی لاابالی گری خودشون فرو می رن و عامل تمام اینها تندرو ها هستند . ببخشید سرتون رو درد آوردم. از شما هم متشکرم بابت پرداختن به این دغدغه مهم . توی دنیای واقعی فقط باید حرص خورد چون نفوذ امثال ذاکر از حرف ما بیشتر خریدار داره . التماس دعا 🔹یا حضرت عباس حاج اقا دیوید بدبخت چه گناهی کرده بود که اینجوری به سرش اوردین؟؟!!!!!! چه خصومتی باهاش داشتین؟؟!؟ خدایی چجوری به ذهنتون رسید اینجوری تو هچل بندازینش😑😑 خدا از سر نرجس و ذاکر و دارودستشون نگذره😤 خدایی گناه داره این بنده خدا یه وقت بدبختو دادگاهی نکنین تهشم اعدام یا گیر دست اطلاعاتیای از ذاکر بدتر بیفته 🤭 🔹إن الله یدافع عن الذین آمنوا... 🔹حاج آقا جای داوود بودم نمیدونستم چیکار میکردم ... ولی.... شما میتونین قسمت های بعدی رو الان بذارین ببینیم داوود چیکار کرده😁🙈 .... 😎 🔹سلام علیکم من اگه جای دیوید بودم باتوجه به اینکه اعتمادبنفس خوبی داره لایو میگرفتم یا فیلم میگرفتم شرایط پیش آمده رو کامل توضیح میدادم 🔹سلام علیکم حاج آقا خدا قوت طاعات و عبادات شما مقبول حق اگر من جای ایشان بودن اول که کاملا خودم را میباختم بعد هم فقط توکل و توسل آخه واقعا چرا باید این بلا سر ایشان بیاد 🔹اینقدر خالصانه کار کرده بالاخره خدام دستشو میگیره تنهاش نمیذاره ک 🔹من پناهنده گی میگرفتم😁 🔹سلام حاج اقا مصداق آش نخورده و دهن سوخته دیوید ناخواسته وارد بازی ذاکر و نرجس شد. خدابخیرکنه ولی ازاونجایی ک دیوید ادم عاقلیه قطعاجوری توضیح میده ک همه قانع بشن و مشکل حل بشه 🔹سلام وخداقوت. خیلی سخته واقعا آش نخورده ودهن سوخته ولی چون شاهد وطرفدارنوجوان داره وخدایی کار کرده خداکمکش میکنه. 🔹سلام حاج اقا حقیقتا تصور اینکه جای داوود باشیم هم سخته ونفس گیر ولی اگه بخوایم جای خودمون باشیم یعنی مردم عادی که احتمالا بادیدن این ویدیو طیف بزرگی از کانال های مذهبی هم بهش حمله میکنن و برچسب مذهبی صورتی میزنن وبعضا این کانال ها کارخوب هم دارن ولی خب اینجا دارن اب به آسیاب دشمن میریزن وناخوداگاه با ابروی مومنی بازی میکنن،سخته باید خیلی هوشیار باشیم قضاوت نکنیم وخودمون با پخش این فیلم آبرو بر نشیم 🔹سلام با این وضعیتی که برای داود پیش اومد اگر من بجاش بودم دنبال یه وکیل خوب(مثل محسن برهانی) می گشتم و خودمو آماده صیانت و دادگاه ویژه روحانیت میکردم😊 الخیر فی ما وقع... 🔹من خیلی تو فکر داوود رفتم ولی فک کنم بهتر بود با حاج آقا خلج در میون میذاشت هرچند ک شاهد صحنه پدر حاج آقا مهدوی و همسرشون و عروسش بودن این بتونه کمکی بهش بکنه 🔹هیچی چیز مهمی نشد که اونی که میگه مرگ بر بی حجاب باید بازخواست بشه شایدم از اول تو نخ ذاکر بودن 🔹خوب جواب این پیام تون واقعا زبونم بند اومده درسته این همون ماجرایی هست که من خیلی تو اینستا گرام و حتی کانال های مختلف داخلی و خارجی دیدم و واقعا زبونم بند اومده نمیدونم تو اون لحظه چی کار میکردم ولی در کل گفتن مرگ بر بی حجاب رو من در دوران اغتشاشات توی مصلی شاهین شهر شنیدم ولی به خوبی موفق شدن همون دم این شعار رو خفه کنتد و نذارن پخش بشه 🔹سلام اگر جای داوود بودم ، هیچکاری نمیکردم چون هیچ فایده ای نداشت و هیچکس حرفش را قبول نمیکرد فقط متوسل به امیرالمومنین میشدم 🔹هییچی! چیکار میخوام بکنم! چشمم ک ب برادرای امنیتی بیفته لال میشم همین! ی چک هم بخورم ب هرکار کرده نکرده ای اعتراف میکنم!😐
🔹سلام ،من که داره اشکم در میاد و استرسی گرفتم که خدا می‌دونه خدا شر این آدم های مثل نرگس به خودشون بر گردونه که نمی‌دونند با این کارشون تازه دارند جو کشور خراب می‌کنند با این خشک و مقدسی همه با حجاب ها را هم خراب می‌کنند من در یک خانواده مذهبی هستم ولی مادرم مثل المیرا خانم هیچ وقت من مجبور به چادر پوشیدن نکرد ولی خودم عاشق چادرم اگه با خیلی از این دختر ها و خانم ها درست حرف بزنیم اونها هم عاشق حجاب و عفت می‌شود امان از افراط و تفریت 🔹اصلا دلم نمیخواد جای داوود باشم.. همینجوری ک فقط خوندم تمام بدنم منقبض شد و دندونام روی هم فشرده 🔹سلام علیکم اهمم یا الله حاج آقا خیلی سختش کردید تازه داشتیم احساس قدرت میکردیم تو مسجد و دلمون خنک میشد از یه کار فرهنگی تمیز و هماهنگ و متحد بنظرم بایست داوود حساب داشته باشه تو مجازی و اعلام برائت کنه از شایعه ای که براش درست کردن چیز جدیدی نیست بارها برای چهره ها معروف مذهبی پیش اومده ایشون که اونقدرا هم معروف نبودن در حد شهر ومحله بعدم باید با پوستر و بنر از مادرای بچه ها خواهش کنن با لباس مناسب مسجد بیان با همون لحن قشنگ و دوستانه زینب البته با این اوضاع دیگه همه گارد گرفتن و نمیشه بهشون گفت تو 🔹سلام حاج آقا😂خودم مجلس ختمم رو وقتی در قید حیات بودم میگرفتم 🔹سلام خدا قوت. حتما در جواب این کار خاله فرانک، از خودم و جانبداری ام در مقابل ذاکر، خط و خطوط فکریم رو جدا میکردم. میگفتم که جزئ دنبال کننده گان شعار زن و زندگی و... نیستم و فقط با گفتگو میخواستم جو رو آرام کنم 🔹سلام و عرض ادب جای دیوید فقط خدا کمکش میتونه کنه چون همون شماره خصوصی میبره معرفیش میکنه دادگاه ویژه روحانیت اونام همه مدارک و فیلما رو میزارن جلوش به عنوان ضدانقلاب اونم که جوونه و هیچکس جز خدا نداره... کاملا میتونن خلع لباسش کنن خیلی از اونایی که با لباس روحانیت بد کردن رو کار ندارن اما هرگز از اشتباه نکرده یا حتی کرده دیوید نمی گذرن و چقدر افراطی بودن حال آدم بد میکنه این قسمتش خیلی اعصابم به هم ریخت تشکر از شما🙏 🔹سلام من همیشه تا اینجا اومدم اما از اینجا به بعدش را کم آوردم 😔 مبارزه و ایستادگی کاریه که داود می کنه اصلا سرش درد می کنه برای دردسر اما من کم میارم چون توقع دارم حالا که نظرم درسته حالا که قصد بدی ندارم خدا زمین و زمان را باهام هماهنگ کنه و امدادهای غیبی احاطه ام کنه😔 اما داود باید بایستد کم نیاره جواب بده شاید خدا خواست و تو بچه های بالا هم چهارتا عاقل پیدا شد و از طرحش استفاده کرد ان شاءالله خدایی که حاج عبدالطلب را براش گذاشته، با یک دانای دیگه ای ازش حمایتش کند. 🔹با این افتضاح فقط استغاثه به امام زمان میکردم حل این مشکل از عقل بشر به دوره، متأسفانه بالا دستی ها هم منششون مثل امثال ذاکره کار به دادگاه روحانیت هم بکشه امثال داوود زیر تیغن نه ذاکر و نرجس 😭😭 🔹فقط خداروشکر این رمان وگرنه تا صبح برای داوود و مظلومیتش گریه میکردم البته ما هم کم از این حرفا نشنیدیم ،انقد دیگه نامرد شدن که اسم مجموعه مون رو گذاشتن فرقه 🥺🥺 بچه هایی که مثل داوود بدون گرفتن یه قرون پول دارن کار فرهنگی میکنن،هیات میگیرند ،مشهد میبرند،امثال منو که چادری نبودم و داشتم دیگه به ته چاه میرفتم رو میارن تو راه ،ولی باز حرف میشنفن،باز بی محلی،بی پولی،در به در دنبال جا گشتن،دلمون خونه آقای حدادپور،داوود فقط یه رمان نیست ،داوود بچه های ماهستن،انقد کار رسانه ای قوی انجام دادیم ولی قبول نکردن پخش کنن 🔹سلام حاج آقا قصه ی امشب خیلی غم انگیز بود هنوز نتونستم چهره ی بهت زده ی داوود رو ذهنم پا کنم بیچاره ناخواسته کباب شد خیلیا همینطوری برچسب خوردن و رها شدن 🔹سلام علیکم.هر بار با خودم شرط میکنم که پیام ندم. چون یا پیامم را نمی بینین یا هیچوقت جوابی نمیدین یا حتی در لیست پیامهاتون هم نمیذارین. اما باز در گروه سوال می پرسین و من که شخصا داستانها را بدون اینکه کسی بگه با دقت بخونین من داستانها را مو به مو میخونم،ضمن اینکه خودتون گفتین این داستان را موشکافانه بخونیم من هر داستان را حداقل دو یا سه بار میخونمش. امشب خیلی حالم دگرگون شد.اگر سوال نمی ذاشتین قطعا پیام نمیدادم.اما گفتین اگر جای داوود باشیم چه می کنیم پس جواب میدم با توجه به داستانهای امنیتی تون ،و این شماره خصوصی که به داوود زنگ زده،چون دیدم به افراد امنیتی کشورم دید مثبتیه بنظرم میاد در این مخمصه هیچ چیزی بهتر از صداقت و آگاهی افراد امنیتی از ذات پاک داوود و نیت جذب جوانها و اتفاقاتی که برای داوود افتاده نیست. چون امنیتی های کشورمون ظالم نیستن.
🔹سلام حاج آقا اول اینکه خدا از سر تقصیراتتون بگذره داستان رو هر شب جای حساس تموم میکنید و ماهم تا شب بعد در کما هستیم😬😬 دوم اینکه واقعا خیلی شرایط سختی هست بنظرم همون شب باید با حاج آقا خلج در جریان میذاشتن و چقدر مسائلی مشابه این پیش بیاید و ما راحت طلبه یا مداح رو قضاوت کنیم مثل همین دو روز پیش که تمام کانال های انقلابی شده بودن اهل فهم و عرفان و از سخنان حاج آقا انصاریان تفسیر به رای میکردند واقعا خدا کمک کند بصیر باشیم و سوم اینکه خدا نگذره از امثال ذاکر و نرجس و گروهش که همیشه باعث دردسر میشن و جامعه رو به منجلاب میکشند 🔹سلام خب داود خیلی بچگی کرد. وقتی کسی با یک نفر دیگه(با هر سر و وضع و حجابی) اینطوری صحبت میکنه وظیفشه که تمام قد در برابر فرد فحاش بایسته نه اینکه تازه بره با خانمی که مورد ظلم واقع شده گفتگو کنه! میخواست به چی برسه اون موقع دقیقا؟ اگر همون موقع واکنش درستی می‌داشت هم میتونست با اجتماع مسجدیون نرجس و ذاکر رو راحت بزنه کنار هم این افتضاح بعدش به وجود نمیومد؛ خب اون خانم های بدبخت هم حق داشتن دیگه بالاخره فقط دارن فحش میخورن و هیچکی هم نیست ازشون دفاع کنه. سر لج و لج بازی بچه گانه با اینکه بی حجاب ها نیت بدی هم واقعا نداشتن هلشون دادن سمت ضد انقلاب. البته اون تیکه داستان برای اینکه شما بهتر اشتباهات جبهه انقلاب رو به نمایش بذارید لازم بود وگرنه اگر انقدر حرص نمیخوردیم انقدرهم رومون تاثیر نمیذاشت. الان هم راهی به ذهنم نمیرسه واقعا. باید بره اطلاعات توضیح بده تابعد ببینیم چی میشه. 🔹سلام علیکم والا حاج آقا بجای آقا داوود بنده خدا ما قشنگ قالب تهی کردیم خدا لعنت کنه ذاکر ها و دار و دسته نرجس‌ ها رو خدا زبون اون سمانه ها رو که تیشه به ریشه اسلام و وحدت مملکت اسلامی میزنن والا بابت سوالی که کردید قطعا ما نمی‌تونیم جای داوود حرف بزنیم و بگیم چیکار می‌کردیم چون در لحظه ذهن آدم از کار میوفته اما حسی که به داوود و کارهاش دارم اینه که می‌تونه ماجرا رو جمع کنه و بنظرم شاید شبیه چیزایی که تو این چند وقته دیدیم فرانک هم بعد از توبیخ شدن ویدیو بگیره بگه اشتباه کردم 😂 🔹من جای داوود بودم عطاش رو به لقاش میبخشیدم،میگفتم مسجدو و انقلاب همش واسه خودت ذاکر و البته نرجس متاسفانه حوصله ی جر و بحث با این جنس افرادو ندارم😔 🔹سلام ازابتدای داستان وهماهنگی با قصه ومحک زدن رفتارهام واندیشه هام فهمیدم گاهی زینب بودم گاهی متاسفانه نرجس خیلی دوست داشتم مثل داوود خلاقیت فرهنگی داشتم ولی خوب نداشتم درنتیجه اینجای داستان هم نمیتونم خودم روجاش بگذارم تنها بااسترس منتظر بقیه داستانم 🔹سلام حاج آقا داوود خیلی قوی باشه ک نشکنه خدا نکنه آب گل آلود بشه 💔😔 خدا نکنه فرصتی پیش بیاد که هر کسی از هر جایی ک دلش از کارت پُره فرصت پیدا کنه 😔 خدا به داوود صبر بده حتی اگر خوب های روزگار هم بیان و ازش دفاع کنند، قدرت شایعه و تهمت و پخش حرف الکی خیلی بیشتر از حقیقت هست انگار اصلا همه میخوان باور کنند ک حرف هایی ک تازه پخش شده درسته💔 خیلی شرایط سختیه شاید خودت خیلی مهم نباشی ولی وقتی میگن فلانی با این کاراش آبروی بسیجی و مسجدی و چادری و روحانی میبره میخواهی دق کنی وقتی همه کارهات رو بیان جوری تفسیر کنند ک شایعه عین حقیقت جلوه داده بشه وایی خیلی سخته و تنها چیزی ک بهت آرامش بده اینجا هست ک اگر قراره آبرو داشته باشیم خدا بهمون آبرو بده بنده ی خدا چکارست همه چیز درست میشه ماه پشت ابر نمیمونه ولی توی این امتحانات سخت هست ک اخلاص خودت و عقایدت رو بهتر درک میکنی و هر چه اینان بیشتر آرامشت بیشتر 🔹با سلام و ادب، تنها ابزاری که میشه باهاش به شایعات فضای مجازی پاسخ درخور داد و افتضاحات ناخواسته را جمع و جور کرد همون فضای مجازیه! آقا داود باید بدون فوت وقت یه ویدئو پر میکرد و خودش شخصا تمام ماجرا رو شرح میداد و از دروغ پردازی خاله غزل و عسل اعلام برائت میکرد. بعد هم اون ویدئو رو در صفحه خودش میگذاشت و برا ادمین چند تا کانال پر جمعیت مذهبی هم میفرستاد و والسلام. 🔹هیچی آقا ما که خونه نشین و البته عصبی و خسته شدیم از دست امثال ذاکرها و نرجس ها من که واسه داوود و داوودها دعا میکنم که خدا به جون و صبر و اعصابشون برکت بده...
🔹سلام حاج اقا راستش اول از این ک اینقد قلم شیوایی دارید بهتون تبریک میگم و ممنونم ک مثل خیلی از دوستانتون حیا و دین رو صرفا در حجاب نمیبینید اگرچه ک حجاب واجب شرعیه ولی نوع تذکر و بیانش هم مهمه چقد ظریف و با دقت موضوع داستانتونو انتخاب کردید و این اولین باره ک میبینم یک روحانی متعادل وجود داره ک هم حرام خدارو همونجور ک حرامه بیان میکنه و هم حلال خدارو چققققققدر از امثال نرجس ها وذاکرها بدم میاد...چقدر تو دانشگاه و جامعه باهتشون مواجه شدم من خودم بک دختر مذهبی و باحجابم ولی ولی از تندروییی امثال نرجس حسابی شاکیم متاسفانه تو جامعه و مخصوصا الان حرفم نمبشه زد.تا حرف بزنی میشی حامی زن زندگی هرزگی حرف نزنی خب میبینی دارن دینو نابودمیکنن از نظر ی عده دختر باحجاب بو عطر نمیده. لباساش سیاهه..چادرش فقط بو اتو میده..کفشاش سیاهه..چادرش تا رو ابروشه..از صورتش فقط بینبش پیداس..قیافه زرد و مرده داره..همیشه اتموعه و باهمه دعوا داره و فقط با چادریا دوسته و اگ بخوای اراسنه باشی میشی تبرج و اسلام امریکایی و و و خلاصه دمتون گرم و دعای امام زمان بدرقه راهتون ک اسلام خدا رو زیبا ب مردم میشناسونین و در عین حال از بی حیایی و عیب و ایراد بدحجابی میگید اجرتون با صاحب همین ماه 🔹سلام و ادب اول اینکه من فکر می کنم که اون شماره خصوصی از طرف دادگاه ویژه و یا پلیس یا اطلاعات و... نبوده دوم اینکه این دیوید شما از ی جهاتی مانند دیوید ماست 😊 ای کاش قدرت ریسک پذیری و جسارتش هم مثل ایشون بود... اشکال نداره پیدا میشه ان شاءالله... سوم اینکه کاملا حال دیوید را درک می کنم چون خودم در همین حال بودم...در حاااالی که خودت هیچ کاره ای اما دیگران تو را مقصر می بینن و همه کاسه و کوزه ها سرت شکسته میشه... اما خدا اینجا خیلی خوشکل خدایی اش را نشون میده... دیدم ک میگم 😊 چهارم اینکه شما نمی تونی از داستان های امنیتی جدا بشی و بِبُری... ما رو گول نزنین 😊 یعنی حتی اگر اندازه ی شماره خصوصی هم باشه بازم نهادهای اطلاعاتی امنیتی را پاشون را به داستان باز می کنید. 😉 پنجم پیامم را بگذارید تو کانال، چون می خوام همه برام دعا کنن.. در پیچ تاریخی از زندگیم هستم و تصمیمی ک دارم واقعا فرداش معلوم نیست... دعا کنید هر چی خیر هست برای همه مسلمین و صدقه سر همه، منِ کمترین رقم بخوره 🙏 🔹نمی‌دونم چرا من باید عضو کانالی باشم که توش یه رمان که تو درصد زیادی از کلیات و برخی جزییات، شبیه به ماجرای همسرم هست، بارگذاری میشه! داشتم سعی می‌کردم فراموشش کنم آنچه بر ما گذشت رو، ولی ... انگار قراره یادم نره! پرسیدید اگه به جای داوود بودید چه می‌کردید؟ خودم رو مطمئن نیستم ولی همسرم، صبر کردند و توسل و توکل! و اونقدر متانت به خرج دادن که هنوز که هنوزه هر کی میشنوه، کفری میشه از دستشون! خدا هم که عاشق آدمای صبوره، سنگ تمام گذاشت واسشون... فدای مرام و معرفتش...
🔹سلام. وقت بخیر. بعضی نظرات رو ک میخونم بدجوری ذهنم ب هم میریزه. مثلا نظر اون شخصی که گفته بود توقع نداشتم داوود انقدر سنگین باشه!!! خب چرا واقعا توقع نداشتی؟؟ مگر طلبه ای که فیلم نگاه میکنه دنبال دختربازیه؟ توروخدا یه ذره به نوع نگاهتون ب جامعه فکر کنید. ببینید که رگه هایی از نرجس توی بخش زیادی از قشر مذهبی هست و بیچاره کرده هممونو. یا اون شخصی که برگشته میگه حاج آقا اول فکر میکردم قراره الهام و المیرا رو الگو نشون بدید بعد فهمیدم نه زینب و خانم مهدوی الگو هستن به به و چه چه! انگار ما بلد نیستیم از یک داستان لذت ببریم! حتی وسط داستان خوندن هم باید مراقب باشیم نکنه کسی گمراه نشه نکنه اقای حدادپور خلاف رفته باشه. توروخدا این نظر رو پخش کنید تا ببینیم ما از کجاها داریم میکشیم. چققققدر درد دارم از جماعتی که مدام فکر میکنن باید دیگران رو به صلاح و هدایت برسونن ... علیکم انفسکم!!!!! قسمت آخر رو الان خوندم. واقعا یک پای این فاجعه وحشتناک اگر متحجرین بی فکر نیستن پس کیه 😞 🔹این شبها که کتاب "یکی مثل همه" آقای حدادپور جهرمی را می‌خوانم چقدر شخصیت نرجس برایم آشناست. از وقتی چشم باز کردم در محیط‌های فوق مذهبی بودم و با این حجم از خشم و حقد و غضبِ به اصطلاح دینی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بسیار آشنا هستم. برای مصاحبه‌ی خادمی به دفتر مورد نظر رفتم. پیش از آن می‌دانستم با چه افراد و طرز فکری مواجه خواهم شد. دو خانم در شدیدترین نوع پوشش در مکانی که همه خانم بودند، با چاشنی سختگیری و جدیت بالا مسئول سنجش بودند طوریکه اگر آنها را خازنِ تادیب‌گاه الهی یعنی جهنم قرار می‌دادی عمرا کسی از زیر دستشان به بهشت در نمی‌شد. دانه دانه چهره و صورت و قد و بالای افراد را رصد می‌کردند بدنبال آرایش دائم و چه و چه ... عجیب اینکه آنجا هم گویی قانون مشخصی نداشت و اندکی عشقی‌طور بود. دخترکی به سن و سال من با مژه مصنوعی نشسته بود. بدون اینکه اشاره ای به چهره اش شود گویی پذیرش شد و خانمی به سن مادرم با اینکه تمام ابروهایش ریخته بود بخاطر تتو از مصاحبه رد شد... عجیب بود برایم که خود مصاحبه کننده هم تتوی ابرو داشت. سوالی می‌پرسیدند که اصلا جالب نبود : "حجابت جمع و جوره؟" همینطور که در دلم چند مورد بود که می‌ترسیدم بخاطرش رد شوم داشتم فکر میکردم نوبتم که شد حسابی از خجالتشان در‌می‌آیم و می‌گویم یعنی چه؟ منظورتان چیست؟ این چه سوالی است؟ اصلا چرا آن زن بیچاره‌‌ی شهرستانی را رد کردید. خانمی که بر اثر سن تمام ابروهایش ریخته بود و مجبور به تتو شده بود. آن خانم اصلا مویی بر صورت داشت؟؟ همان خط ساده را هم پاک کند و مثل سرطانی ها زندگی کند؟؟ این چه قوانین مسخره ای است؟ شما همانهایی هستید که بعد از نماز جمعه شعار مرگ بر بی حجاب سر می‌دهید و تفکرتان این است که جامعه باید برای بی حجاب ناامن شود و زندگی برایشان زهرمار شود تا به راه راست هدایتشان کنیم. داشتم در دلم دعوا می‌کردم که نوبتم شد. دخترم مدارکت. بفرماییدی گفتم و نگاهم را به زمین دوختم. همان سوال تکراری: "حجابت جمع و جوره؟" محکم به سرتا پای سیاه‌پوش و ساده‌ی خودم اشاره کردم و گفتم:" حجابم همینه!" دوباره پرسید. من هم دوباره با تاکید گفتم:"عرض کردم همینه." گفت :"یعنی بیرون هم چادری هستی؟ میتونی چادرتو جمع کنی؟" درحالیکه بدجوری بهم برخورده بود گفتم :" بیرونم همینی هستم که الان میبینید." اون خانم از جوابم کمی بهش برخورد و سوالی کرد که از بقیه نپرسیده بود:"کی شما رو معرفی کرده؟" گفتم:"خانم ..." مثل بقیه قبلی‌ها گفت:"بسیار خب با شما تماس میگیریم." خداحافظی کردم و رفتم. همینطور که بسمت در اصلی حرم قدم میزدم باخود گفتم: " چرا ادم جایی برود که سیستم را قبول ندارد و هر روز حرص بخورد. آیا باید میامدم؟ با این اخلاق‌‌ها و رفتارهای توهین‌آمیز چه کنم؟ این چه مدل مصاحبه ای بود. آرام‌تر که شدم گفتم آیا تمام ۶۰۰۰ نیروی خدام چنین اخلاقی دارند؟ آیا همه از این سیستم راضی اند؟ یاد آقای پویانفر افتادم ... لبخندی بر لبم نشست و در دل گفتم :"حاجی شما چطوری اینا رو تحمل میکنی؟" خودم جواب خودم را دادم و گفتم:"به عشق امام رضا هرکاری میسر است. بگذار کسانی هم باشند که در کنار دین‌بازی و افراطی‌گری های برخی‌ها ملاطفتی با زائر کنند و غبار از گرد و روی راهش بکاهند." مقابل گنبد طلا در سقاخانه نشستم. دستی بر صورتم بردم. بینی ام عجیب درد می‌کرد و داشت متورم می‌شد. می‌دانستم که باید خودم را به خانه برسانم و چسب بزنم. بی مهابا همانجا نشستم و با یک مداحی و زل زدن به گنبد طلا اندوه از جان شستم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا