eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
668 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
تخریب_بقیع از صفای ضریح دم نزنید حرفی از بیرق و علم نزنید   گریه‌های بلند ممنوع است روضه که هیچ، سینه هم نزنید   کربلا رفته‌ها کنار بقیع حرفی از صحن و از حرم نزنید   زائری خسته‌ام نگهبانان به خدا زود می‌روم، نزنید   زائری داد زد که نامردان تازیانه به مادرم نزنید   غربت ما بدون خاتمه است مادر ما همیشه فاطمه است   کاش درهای صحن وا بشود شوق در سینه‌ها به پا بشود   کاش با دست حضرت مهدی این حرم نیز با صفا بشود   کاش با نغمۀ حسین حسین این حرم مثل کربلا بشود   در کنار مزار ام‌بنین طرحی ازعلقمه بنا بشود   پس بسازیم پنجره فولاد هر قدر عقده هست وا بشود   چارتا گنبد طلایی رنگ چارتا مشهد الرضا بشود   این بقیعی که این چنین خاکی است رشک پروانه‌های افلاکی است   در هوایش ستاره می‌سوزد سینه با هر نظاره می‌سوزد   هشت شوال آسمان لرزید دید صحن و مناره می‌سوزد   بارگاه بقیع ویران شد دل بی راه و چاره می سوزد   این حرم مثل چادر زهراست که در اینجا دوباره می‌سوزد   این حرم مثل خیمۀ زینب که در اوج شراره می‌سوزد   سال‌ها بعد قدری آن سوتر چند قرآن پاره می‌سوزد #مجید_تال
سلام علیکم عظم الله اجورکم ضمن عرض تسلیت، تقدیم با احترام👇 خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا... شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا... خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز بهشت چادر زهراست بسترم مثلا دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم خیال کن که همان نازدخترم مثلا... بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا... کبود نیست کمی خاکی است صورت من نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند مراقب است عموی دلاورم مثلا شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند ولی رسید به دادم برادرم مثلا... به روی نیزه کنار تو دید یک سر را رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلا...