دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم ⛔️پسر نوح⛔️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «فصل سوم» قسمت: بیست و هشتم
لطفا به این قسمت توجه کنید👆
اونی که حیدر افتاد دنبالش و توی حرم زمین گیرش کرد و با اسم مستعار پرستو میشناختنش، #ناهید بود.
لطفا با دقت بیشتر مطالعه شود.
سلام دوستان☺️
عیدتون خیلی مبارک باشه
انشاءالله تنتون سالم و دلتون خوش و جیبتون پربرکت و عاقبتتون بخیر باشه.
از توسل و احیای امشب غافل نشید.
حتی مختصر و مفید هم که شده، کاری کنید که اسمتون در لیست عاقبت بخیرهای این ماه نوشته بشه.
ضمنا
انشاءالله امشب با قسمت پایانی #یکی_مثل_همه درخدمتیم
بعلاوه این که
بااستقبال غیرقابل تصوری که از #یکی_مثل_همه شد و در همفکری دیشب شرکت کردین و از دیشب ریشه صفحه شخصی منو درآوردید😊، انشاءالله قصه بعدی #ناهید خواهد بود.
من میدونم و اعصاب و روح و روان شما.
به هر حال
بازم عیدتون مبارک
واسه منم دعای خیر بفرمایید
ارادتمند
محمدآغا؛ گل باغا
🔹 امشب، حضرت مادر عزیزم لطف کردند و قدم بر سر و چشمم گذاشتند و به منزل ما اومدند.
بعد از مشورتی که با ایشون داشتم، قرار شد که داستان #ناهید تغییر اسم پیدا کنه و با مهندسی جدیدی که جذابترش میکنه، به عنوان #یکی_مثل_همه۲ نوشته بشه☺️
حالا انشاءالله باید بشینم و ساختارش را بازنویسی کنم.
منم که مادری
گفتم چشم
امیدوارم بتونم در خردادماه منتشر کنم.