eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
640 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹پیام های ارسالی شما عزیزان👇😊 ✅ سلام اون نامردایی که وقتی معلم میاد تو و هیچکس هیچی نخونده برمیگردن میگن خانوم امروز امتحان داریما یا میگن اول زنگ امتحان میگیرین یا اخر زنگ 😡😂 ✅همیشه من بدبخت بایدبلندشم برم نوشابه بخرم😢😢😒😄 ✅این روزها خیلی ها دارن از اثرات مثبت کروناویروس صحبت میکنن، امروز که خبرهارو میخوندم چندتا ویژگی مثبت هم به ذهن من رسید. از جمله برکات کرونا: زنده شدن مرحوم آیت الله بهجت صاحب فرودگاه شدن شهر قم صاحب حرم شدن امام محمدباقر علیه السلام با همین فرمون بریم جلو عربستان سعودی رو فتح میکنیم، تل آویو و حیفا رو با خاک یکسان میکنیم، شخص امام راحل هم زنده میشن و تو دهن این دولت میزنن و خیال همه مون راحت میشه. ✅تو روح و ذات اون برادری که هی نگا میکنه ببینه ته دیگا اندازه هم هست یا نه؟! اگ نبود داد میزنه ماااامااااان ته دیگ اجی بیشتره 😐 ✅نمونه بروزش تو دانشگاه کسایی هستند که وسط کنفرانس سخت و بسیار نفس گیر هی ازت سوال میپرسه تا نمرت بالاتر از اون نشه😏 ✅ یه روز رفتم به رفیق صمیمیم گفتم امروز ارائه دارم صفحات اخر نخوندم😢 ارائه دادم اخرش بود دبیرمون میخواست ۲۰ بده یهو همین رفیقم از همون صفحاتی ک نخونده بودم سوال پرسید ☺🤗 و هجده شدم😒 ✅به V.Behdasht پیام دادم میشه تلفنی حرف بزنیم؟ جواب داد نه دیوونه مامانم پیشمه😂😂 ✅سلام اون نامردایی که وقتی معلم میاد تو و هیچکس هیچی نخونده برمیگردن میگن خانوم امروز امتحان داریما یا میگن اول زنگ امتحان میگیرین یا اخر زنگ 😡 ✅نمونه این آدما: آقای بنده که فیش حقوقی دوستشو برده پیش صاحبکارش گفته ما که همش باهم میریم ومیاییم چرااین ساعت کاریش بیشترازمنه؟؟😡 اونم گفته دوستتون اشتبا شده کمش میکنیم😳 ✅اما هیچ وقت یادم نمیره کلاس اول ابتدایی بودم خدااا، دیکته ومشقامو نمینوشتم، معلمم میخاست ببینه چرا تکالیف انجام ندادم، خواهرمو که کلاس دومی بود، از قضا من شیر به شیر هم بودم باهاش یه دشمنی عجیب و خاص خونی همیشه باهام داشت، احضار میکرد برا شهادت! حالا منه بیچاره میرفتم کلاس بغلی دنبال خواهرم، دست و پا و صورتشو میبوسیدم با چه غلط کردمی، که بیاو لو نده به خانوم چرا درسامو ننوشتم، برات فلان میکنم بهمان میکنم اگه نگی.... خواهرمم عینهو نیروهای ساواک با تموم خوشیِ موزیانا و بی رحمانه قدم برمیداشت برای زهر چشم گرفتن ازمن.. میومد صاف چشمشو میبست هر کاری کردمو نکردم، پتَمو میریخت رو آب. که این اصلا پای درس نمیشینه، فقط توکوچه ست واسه بازی و شلوغ کردن. آخ چشمت روز بعد نبینه شیخ محمد، تا میتونست منو میزد معلمم 😒😞 خیلی دلم میخاد رو پل صراط یه سلام علیک باهاش داشته باشم 😕😑 ✅سلام نمیدونم باورتون میشه یا نه ولی تا الان که سال اخر تحصیلم توی مدرسه ست، هرچی از این اتفاقا افتاده معلم به نمره طرف هم افزوده 😂 بدون کاهش نمره بنده