🌴 اي يادگار فاطمه مارا توياد کن
آقا بيا وشيعه خود را توشاد کن
ازما که گوييا به تو خيري نمي رسد
پس خود به لب دعاي فرج را زياد کن
عالم پر است از ستم و ظلم دشمنان
دنياي خسته را تو پراز عدل و داد کن
آقا تورا قسم به اسيري عمه ات
فکري به انتقام ز آل زياد کن
👈 ده مرتبه: بِالحُجَّةِ. 😭😭
از همه شما عزیزان التماس دعا دارم
حلال بفرمایید
همین قدر بلدم و میتونم
مثل کتابام و بقیه مطالبی که مینویسم
اگه کم و کسر داشت که حتما داره، ببخشید و به خوبی خودتون بپذیرید.
🌴یاعلی🌴
💠 مختصری درباره تاریخ بیت المقدس
سرزمین فلسطین که در قدیم کنعان نام داشت دارای ۲۵۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت و در ساحل شرقی دریای مدیترانه و در مجاورت کشورهای مصر ، سوریه ، اردن و لبنان قرار دارد . فلسطین سرزمینی حاصلخیز و دارای آب و هوای معتدل است . این منطقه محل ظهور پیامبران بزرگی چون عیسی (ع) موسی (ع) و محل عبور و زندگانی حضرت ابراهیم (ع) بوده است و از نظر موقعیت و زئوپلتیک نیز بیسار حساس و استراتژیک است . شهر اورشلیم یا بیت المقدس قدیم بر فراز تپه هایی بنا گردیده که با معبد یهود بر بالای کوه موریا قرار دارند .
بیت المقدس از مکان های مهم فلسطین است که کوه صهیون و کوه زیتون از شرق و غرب آن را احاطه کرده اند در حدود هزار سال پیش از میلاد حضرت داوود توانست اورشلیم را از دست فلسطینیان خارج کند و بیت المقدس یا خانه خدا را در آن جا بنا کند که این بنا توسط حضرت سلیمان تکمیل شد . بیت المقدس حدود ۱۱۰۰ سال سپس از بنای کعبه در مکه به دست ابراهیم و ۹۷۰ سال سال پیش از میلاد مسیح ساخته شد .
بدین ترتیب مکه (کعبه) حرم اول و مسجد الاقصی (قدس) حرم دوم موخذان گردید . (۱) بیت المقدس پس از اسلام پس از بعثت حضرت محمد (ص) در سیزده سال اول بعثت که پیامبر در مکه زندگی می کرد مسجدالاقصی در بیت المقدس قبله اول مسلمین بود و پس از مهاجرت به مدینه در سال دوم در مسجد نبی سلمه در شهر مدینه به فرمان خداوند ، قبله مسلمین از مسجدالاقصی بر مسجد الحرام و خانه کعبه در مکه تغییر یافت که شاید خلع سلاح کردن یهود به خاطر این که مسلمانان را به دلیل نمازگزاردن به قبله آنان تحقیر می کرد از مهمترین دلایل آن بوده است .
پس از رحلت پیامبر ، در زمان خلیفه اول ، او سیاهی را روانه سوریه و فلسطین کرد که با درگذشت او در زمان خلیفه دوم سوریه و بیت المقدس به دست مسلمین افتاد و رومیان در آن جا شکست خوردند . و از آن سال (یعنی ۱۵ هجری) فلسطین در دست مسلمانان بود . در معاهده صلح ، مسیحیان در اعمال مذهبی خود آزاد بودند . ساکنان این شهر را عمدتاً مسلمانان عرب تشکیل می دادند و برای مسلمانان نیز قدس به خاطر این که قبله اول بود بسیار معزز و مقدس شمرده می شد . (۲)
این مطالب مختصر از بیت المقدس و تاریخچه آن می باشد . برای اطلاع بیشتر به کتاب فلسطین از دیدگاه امام خمینی ره بخش ضمایم از ص ۱۷۹ الی ۲۰۶ مراجعه کنید .
۱-فلسطین از دیدگاه امام راحی ص ۱۷۹ و ۱۸۰
۲-همان ماخذ ص ۱۸۳
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
سلام و شب بخیر و قبولی طاعات
دیشب الحمدلله اولین مراسم احیای مجازی امسال برگزار شد. نکات جالب توجهی نظرم را جلب کرد:
۱. حقیقتا باید برای عزیزان ناشنوا به فکر جلسات خاص و مورد استفاده خودشون باشیم. خوشحالم که اندکی با ارسال متن سخنرانی و روضه، این کار را انجام میدم اما کاش در هر شهری، حسینیه ای برای مراسم احیای این عزیزان ترتیب داده میشد. دل های صاف و زبان های دعاگویی دارند. حتی اگه متوجه نشیم دارن چی میگن.🌷
۲. من اصلا حواسم به اونایی که در خانواده های سکولار و یا بی قید و بند زندگی میکنن و اجازه بیرون رفتن و احیا ندارن و مدام مورد تمسخر اطرافیانشون قرار میگیرند و حتی مجبورن به زور پای مهمونی های مختلط خانوادگی باشن اما دلشون با امام زمان هست، نبود و حضورشون خیلی در شبهای قدر و مراسم روضه مجازی موثر و بابرکت هست. ثواب قابل توجهی ندارم که بخوام از اون مایه بذارم اما حاضرم اگر چیزی هم ته کارنامه اعمالمون هست، با کلی سود و ارزش افزوده بدم و به جاش، ثواب چند دقیقه تحمل و صبر و سکوت و بغض فرو خورده اینا را بخرم.🌹
۳. بعضی رفقا در سالهای گذشته مدام خورده میگرفتند و از مراسم مجازی ایراد میگرفتند و معتقد بودند درست نیست و باعث خالی شدن مساجد میشه. اما امسال دیگه پیام ندادند. نمیدونم متقاعد شدند یا دیگه ازم ناامید شدند. اما الهی هر جا هستند سالم و تندرست و عاقبت بخیر و حاجت روا باشن و هیچ وقت در شرایط عزیزانی گرفتار نشن که نمیتونن جایی برن و مجبورن دلشون به قلم شکسته و مطالب درجه چندم من رو سیاه خوش کنند.🌺
اگر زنده موندم و توفیق داشتم، شبهای آینده هم هستیم و احیا میگیریم.
در کنار شما و پیج مجازی همدیگه بشینیم و قرآن رو سرم بگیرم، باعث افتخار بنده روسیاه است.
خدا حفظتون کنه💖
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
کتابها بهترین سرگرمی هستند،
مابین آنها تبلیغات پخش نمیشود،
نیاز به باطری ندارند،
و در قبال هر دلار پرداختشده ساعتها سرگرمی برای مخاطبان ایجاد میکنند.
چیزی که من رو متعجب میکنه اینه که چرا آدمها یه کتاب برای پر کردن وقتهای مردهای که در زندگی روزمره غیر قابل اجتناب هستن برنمیدارن...
👤 استفن کینگ
جهت مراجعه به سایت سفارش و خرید و ارسال:
Www.haddadpour.ir
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
▪️السلام علیک یا امیرالمومنین▪️
🔸چهارمین سال برگزاری مراسم🔸
🔸🔸 #احیای_مجازی🔸🔸
🔹 زمان: لیالی پر فیض قدر
از ساعت ۲۴ لغایت ۳ بامداد
✔️ برنامه ها: قرائت قرآن، تسبیح و توبه دسته جمعی، سخنرانی کوتاه، روضه خوانی، فرازهایی از ادعیه وارد شده، مراسم تکریم و توسل به مقام منیع قرآن
👈 توجه: اولویت با شرکت در محافل و مساجد محله است و این مراسم مجازی برای کسانی است که توفیق و یا توانایی شرکت در جایی ندارند. مخصوصا بیماران و زندانیان و دورافتادگان از مساجد و محافل و شاغلین و شیف شب ها و افرادی که اجازه خروج از خانه ندارند و ...
🌺 منتظر قدوم شما و پذیرای دل های شکسته و چشمان پر اشک و اذهان تشنه و لبهای دعاگوی شما عزیزانم هستم. 🌺
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
▪️▪️▪️🌷🌷▪️▪️▪️
🌸 @mohamadrezahadadpour
سلام و ایام شهادت جانسوز مولای متقیان تسلیت🌿
عزیزان لطفا وضو بگیرید و یه جای خلوت برای خودتون پیدا کنین و آماده باشین تا شروع کنیم.
لطفا یه تسبیح بردارید و صد صلوات با حالت توجه (نه به قصد تموم شدن) با و عجل فرجهم ختم کنید🌿
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوه الا بالله العلیّ العظیم
سلام خداوند سبحان محضر نورانی مادر سادات، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
نیت میکنیم و ثواب مجلس امشب را تقدیم میکنیم به فاطمه زهرا و همه شهدای اسلام، علی الخصوص شهدای گمنام و شهدای عرصه امنیت
هر کس در این نیت شریک میشه، سه تا صلوات ختم بفرمایید🌺
✅ مطلب اول: احکام ✅
احکامی درباره نیت روزه:
۱. اگر از دهان شخص روزه دار خون بیاید روزه او باطل نمیشود ولی بر او واجب است مانع رسیدن خون به حلق شود.
۲. جایز نیست که فرد روزه دار برای افطار کردن تابع دیگری باشد، یعنی بدون کسب اطلاع از اذان افطار کند. باید دقت و تحقیق کنه.
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#حدادپور_جهرمی
🔸 عزیرانم!
سخنرانی امشب خیلی خیلی مهم هست و ازتون خواهش میکنم دقیق و بدون تعصب و با تمرکز مطالعه کنید:
بسم الله الرحمن الرحیم
✅ سخنرانی شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان1398
✔️ احیای مجازی کانال دلنوشته های یک طلبه
✍ سخنران: محمد رضا حدادپور جهرمی
لطفا به زندگی این شخص نگا کنید:
یه پیرمرد جا افتاده و بسیار سنگین رنگین و با آبرو . صبح روز ماه رمضون که روزه هم هست، قبل از اینکه به محل کارش بره، دخترش براش تماس میگیره و برای افطار دعوتش میکنه.
پدر هم خیلی عادی قبول میکنه و میگه باشه! بعدش دخترش ازش میپرسه: بابا چی دوس داری امشب برات درست کنم؟
بابا جواب میده: چی داری تو خونه؟
دختر هم دو نوع غذا معرفی میکنه و میگه بگو تا هر کدومو خواستی برات درس کنم؟
بابا هم میگه: من دومی را که ساده تره میخوام. الحمدلله چربی خون و قند و این چیزا هم ندارم. چون میدونم غذا کم هست و من و تو هم تو عالم دختر و پدری با هم تعارف نداریم، اون غذا بهتره را برا شوهرت و خودت بذار. من با دومی راحتترم.
بعدشم دخترش اهل تعارفات الکی و این چیزا نیست. میگه چشم و منتظر میشه تا بابا شب بیاد خونشون!
بابا هم طبق معمول، به محل کارش میره. سمت خیلی مهم سیاسی و دینی داشته و باید جهادی و تا غروب کار میکرده و زحمت میکشیده و به جرات میشه گفت که کسی نبود که بتونه پا به پاش بدوه و کم نیاره!
بابا غروب هم میره مسجد و نماز و ارتباطات مردمی و بعدش هم میره خونه دخترش. اون شب، پسراش و دخترای دیگش یا جای دیگه دعوت بودن و یا خونه خودشون بودن. خلاصه کسی جز بابا خونه اون دخترش دعوت نبوده.
همدیگه را تحویل میگیرن و بابا را دعوت میکنه و میشینن سر سفره و روزه را باز میکنن و یه کمی هم حرف میزنن.
بعدش بابا میاد که خدافظی کنه، دخترش که کم سن و سال هم نبوده و مامان چند تا بچه هم بوده، میگه: بابا نرو! بمون پیشمون!
بابا هم میبینه مشکلی نداره و خیلی عادی قبول میکنه و میگه باشه و اون شب میمونه پیش دخترش. حالا کیه؟ یکی از رجال بلند پایه سیاسی و دینی! که کلی هم مشغله داره و حتی اون شب دو سه باری رفت بیرون و کارای مردم رو رواج داد و برگشت!
اما قبول میکنه و میمونه خونه دخترش و دل دخترش به دست میاره. حالا دخترش کیه؟ زن خاصی هست که بابا مجبور بشه بمونه اونجا؟ نه! یه زن معمولی و خونه دار و بدون مسئولیت و شان سیاسی و دینی خاص! خیلی معمولی و ساده. مثل همه زنای دیگه. اهل شوهر و بچه و خونه و کارای خونه.
اون شب میمونه و یه کمی هم میخوابه. بعدش هم به رسم هر شب، پامیشه نماز شب بخونه!
دخترش هم اهل بگیره بخوابه تا صبح و صبح هم که شوهرش رفت سر کار، بگیره بخوابه تا ظهر، نبود! اونم پاشده بود برای نماز شب! کلا خانواده نرمال و تربیت شده ای بودن.
دخترش میبینه که بابا هر از چند رکعت که نماز خوند، میره بیرون و یه نگا به آسمون میندازه و میاد داخل و دوباره نماز میخونه!
دختره که حسابی تعجب کرده بود، به باباش گفت: بابا چیه؟ طوری شده؟ خبریه؟
بابا هم میگه: طور خاصی نه! امشب شب خاصی برای من هست و قبلا پیامبر به من وعدش را داده بوده و امشب، همون شب وعده داده شده هست!
دخترش پرسید: بابا نترسونم! وعده چی؟
بابا هم گفت: ترس نداره که! امشب شب آخری هست که اینطوری زندگی میکنم و دیگه یکی دو روز آخر زندگیم، نمیتونم از سر جام پاشم.
دختره حسابی وحشت کرد و گریه کرد. بابا هم آرومش کرد و باهاش حرف زد.
رسم بابا این بود که چند رکعت از نماز صبحشو توی مسجد میخوند. ینی قبل از اذان صبح میرفت مسجد. مثل من و امثال من نبود که بذاریم وقتی همه مردم اومدن و منتظرمون هستن و مدام دارن به هم میگن حاج آقا چرا نیومد؟ تند تند بدوم و صف مردمو بشکافم و برم جلو!
از دخترش خدافظی کرد. اما دید دخترش آروم و قرار نداره، گفت گریه نکن و آروم باش. امشب تموم نمیشه و اصلا میگم بعد از اینکه ترور شدم، منو بیارن همین جا.
به دخترش قول داد و رفت بیرون. لباسش بغل میخ در گیر کرد. آروم لبخندی زد و دستشو برد کنار میخ و لباسشو آزاد کرد و در را بست و رفت.
تو همون کوچه که بود، دید مرغابیا اومدن جلوی پاهاش و دارن اون موقع سحر، شلوغ میکنن و مزاحم رفتنش به مسجد میشن! بازم با لبخندی گذاشت اونا رد بشن و آروم با دستش اونا رو به کنار هدایت کرد و خیلی عادی به مسیرش ادامه داد و رفت.
وقتی رسید به مسجد، چراغ ها کم بود و یه عده ای هم تو مسجد خوابیده بودن و یه عده ای نماز شب میخوندند.
صدای اونایی که خواب بودن زد و خیلی آروم و مهربون برای نماز صبح بیدارشون کرد و جوّ و جماعتو برای نماز آماده کرد.
همین طور که همه را بیدار میکرد، به یکی رسید که به حالت دَمر خوابیده بود. رفت بالا سرش و بیدارش کرد. شناختش. قبلا سرباز خودش بود. گفت فلانی نماز صبح نزدیکه و ضمنا اینجوری هم نخواب که کراهت داره!
وقتی فضای مسجد آماده تر شد، رفت تو محراب و عبا و عمامشو مرتب تر کرد و شروع به ادامه نماز شبش کرد: الله اکبر!
حالا یا توی نماز شب بود و یا نماز صبح، همون مردی که دمر خوابیده بود و قبلا هم سربازش بود، اسلحه از زیر لباسش آورد بیرون و با شتاب هر چه تمامتر بهش از پشت سر نزدیک شد و محکم ضربه ای به فرق سرش وارد کرد.
بابا که سرش شکسته بود و فرقش دو نیم شده بود، همونجوری روی مهر افتاد و همه جای محراب خونی و قرمز شد.
مردم زود متوجه شدن و افتادن دنبال تروریسته. اونم تا دید جای فرار نداره، خودشو تسلیم کرد و افتاد زندان و منتظر صدور حکم و اجرای حکم شد.
بابا را آوردن خونه دخترش! بعضیا هم میگن فرداش بردنش خونه خودش. مهم نیست. مهم اینه که به قولش نسبت به دخترش وفا کرد.
در اون مدتی که خیلی هم طول نکشید، حداکثر چهل یا پنجاه ساعت بیشتر زنده نبود اما پسراش هم که مثل خودش بودن و آدم حسابی بودن، ننشستن بگن دیگه بابامون داره تموم میکنه و بذاریم بمیره!
نه! دو سه تا دکتر و جراح براش آوردن و طبابتش کردن و بهش رسیدگی کردن و ولش نکردن تا تموم کنه! تا لحظه آخر زندگیش ازش مراقبت و تیماری و مراقبت و درمانش کردند.
تا اینکه چهل پنجاه ساعت بعدش به زور چشماشو نیمه باز کرد و بچه هاشو دور هم جمع کرد و چند تا سفارش کرد که تا جایی که یادمه و خیلی هم بود و مدام تکرار میکرد اینا بود: یکی رعایت تقوای الهی و حلال و حروم! یکی هم اینکه هوای همدیگه را داشته باشین. حواستون به همسایه هاتون باشه. به قرآن عمل کنین و برای عمل به دستوراتش بین هم مسابقه بذارین. نماز که پایه و شرط پذیرش همه اعمالتون هست. نذارین حج تعطیل بشه. اگه جنگ و جبهه پیش اومد، شرکت کنین. اگه هم دوس دارین اتش خدا بر شما خاموش بشه، زکات یادتون نره. ذریه پیامبر را حفظ کنین و حواستون به یاران پیامبر هم باشه. یادتونم باشه که اگر امر به معروف و نهی از منکر یادتون بره، بندو به آب میدید و آدمایی که بوی از انسانیت نبردند به شما مسلط میشن. آخرشم خاطر هم بخواین و همدیگه را دوس داشته باشین.
گفت و چشماشو روی هم گذاشت و رفت!
خب دوستان اصلا لازمه دربارش با هم صحبت کنیم تا ببینیم این متن کوتاه از زندگی اون مرد، چه نکات اساسی و حسابی میتونه داشته باشه؟!
✅✅ حالا بذارین چندتاشو براتون بگم:
1.زندگی . زندگی. زندگی. بوی زندگی میدادند. نه بودی مرگ و عزلت و گوشه گیری و انزوا و این حرفای منفی.
2.تا شب آخر زندگیش خونه دخترش قول افطار داد و شبم همونجا موند و کلی حرف زدن! حالا اگه ما بودیم و خبر داشتیم میخوان ترورمون کنند، از دو ماه قبلش زندگی را به کام خودمون و کل جهان اسلام تلخ و تاریک میکردیم. چه برسه به اینکه بریم مهمونی و به دل دخترمون نذاریم و حتی نوع غذا هم انتخاب کنیم!
3.علی مشکل گشاست اما براش دکتر و جراح آوردند! این خیلی عالیه. ینی من به دست خودم دنبال کشتن خودم نیستم و معنی توکل بر خدا را میفهمم اما من به بدنم و نسبت به اطرافیانم حقوقی دارم و باید ازشون مراقبت کنم. هم باید حواسم باشه بدنم حفظ بشه و هم باید حواسم باشه که با دست خودم، بچه هام که بزرگ هم شدن و خودشون زار و زندگی و تشکیلات دارن، یتیم و یسیر نشن!
4.عامل قتل و ترور را میشناخت و اگه واسه نماز صبح صداش نمیکرد، شاید خواب شمیبرد و اصلا قتلی هم رخ نمیداد. اما نه! همه را صدا کرده برای نماز! اونم بیدار کرد و خیلی عادی برخورد کرد.
5.قصاص قبل از جنایت نکرد و کسی حق نداره به چشم چپ به قاتلش نگا کنه. آزاده بیاد تو جامعه زندگی کنه و مسجد بیاد و خرید و فروش بکنه و ... نه اینکه یه سوء پیشینه براش قبل از جنایت بتراشن و پدرشو در بیارن!
6.باید به زندگی، با همه سختی ها و شرایط خاصش، به چشم عادی نگاه کرد و این نیازمند تمرین و تمرین وتمرین هست. باید جوری تربیت بشیم که فورا به هم نریزیم و بلکه بقیه را هم آروم کنیم. نه اینکه خودش اولین کسی باشه که غش و ضعف میکنه. حتی اگه پای جون و خون خودمون وسط هست.
❤️❤️ نتیجه: شب احیا، ینی شب نجات و برگرداندن زندگی به جریان عادی و زندگانی خودش. ینی شب از خدا خواستن برای مدیریت زندگی با همه بحران هایی که داره و برامون پیش میاره. لذا باید در شب احیا روضه کسی را بخونیم که دقیقا همین وضع را داشت و با همه چیز خیلی عادی برخورد میکرد.
با اینکه کوه احساس و دانش بود اما این مسائل براش حل شده بود و به خاطر همین، خودشو نباخت.
بچه هاشم همینطوری تربیت کرده بود و عین خودش بودن
حسنش ...
حسینش ...
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
💎 مطلب سوم:
در امشب، سوره خاصی وارد نشده است. اما به خاطر فضیلت و شروع برنامه، با قرآن آغاز میکنیم. لطفا با اخلاص و حضور قلب بخوانید👇
🌴 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1)
اللَّهُ الصَّمَدُ (2)
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3)
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)
🌴 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1)
اللَّهُ الصَّمَدُ (2)
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3)
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)
🌴 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1)
اللَّهُ الصَّمَدُ (2)
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3)
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)
🌴 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ (1)
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ (2)
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3)
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (4)
سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5)
دلنوشته های یک طلبه
💎 مطلب چهارم:
اعمال مخصوص شب بیست و یکم رمضان
فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعاى جوشن کبیر و غیرها در این شب بعمل آورد و در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جد و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم و آنکه شب قدر یکى از این دو شب است (و در چند روایت است که: از معصوم سؤال کردند که معین فرمائید که شب قدر کدام یک از این دو شب است تعیین نکردند بلکه فرمودند ما أیسر لیلتین فیما تطلب یا آنکه فرمودند ما علیک أن تفعل خیرا فی لیلتین و نحو ذلک) و قال شیخنا الصدوق فیما أملى على المشایخ فی مجلس واحد من مذهب الإمامیة و من أحیا هاتین اللیلتین بمذاکرة العلم فهو أفضل.
👈 کفعمى از سید بن باقى نقل کرده که در شب بیست و یکم مىخوانى:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی حِلْما یَسُدُّ عَنِّی بَابَ الْجَهْلِ وَ هُدًى تَمُنُّ بِهِ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ ضَلالَةٍ وَ غِنًى تَسُدُّ بِهِ عَنِّی بَابَ کُلِّ فَقْرٍ وَ قُوَّةً تَرُدُّ بِهَا عَنِّی کُلَّ ضَعْفٍ وَ عِزّا تُکْرِمُنِی بِهِ عَنْ کُلِّ ذُلٍّ وَ رِفْعَةً تَرْفَعُنِی بِهَا عَنْ کُلِّ ضَعَةٍ وَ أَمْنا تَرُدُّ بِهِ عَنِّی کُلَّ خَوْفٍ وَ عَافِیَةً تَسْتُرُنِی بِهَا عَنْ کُلِّ بَلاءٍ وَ عِلْما تَفْتَحُ لِی بِهِ کُلَّ یَقِینٍ وَ یَقِینا تُذْهِبُ بِهِ عَنِّی کُلَّ شَکٍّ وَ دُعَاءً تَبْسُطُ لِی بِهِ الْإِجَابَةَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ یَا کَرِیمُ وَ خَوْفا تَنْشُرُ [تُیَسِّرُ] لِی بِهِ کُلَّ رَحْمَةٍ وَ عِصْمَةً تَحُولُ بِهَا بَیْنِی وَ بَیْنَ الذُّنُوبِ حَتَّى أُفْلِحَ بِهَا عِنْدَ الْمَعْصُومِینَ عِنْدَکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»
(و روایت شده که: در شب بیست و یکم حماد بن عثمان بر حضرت صادق علیه السلام وارد شد حضرت سؤال کرد که غسل کردهاى عرض کرد بلى فدایت شوم پس حضرت حصیرى طلبید و حماد را نزدیک خود طلبید و مشغول نماز شد و پیوسته آن حضرت نماز خواند و حماد نیز خود را به آن حضرت چسبانیده بود و نماز مىخواند تا از نمازهاى خویش فارغ شدند پس آن حضرت دعا کرد و حماد آمین گفت تا صبح طلوع کرد آن جناب اذان و اقامه گفت و بعض از غلامان خود را طلبید و پیش ایستاد و نماز صبح خواند در رکعت اول حمد و قدر و در دوم حمد و توحید خواند و بعد از نماز مشغول به تسبیح و تحمید و تقدیس و ثناى بر خدا و صلوات بر پیغمبر صلى الله علیه و آله و دعا براى مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات شد پس سر به سجده نهاد و مقدار یک ساعت به جز نفس چیزى از آن جناب شنیده نشد پس از آن این دعا را خواند لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ تا آخر دعا که در اقبال است)
(و شیخ کلینى روایت کرده که: حضرت باقر علیه السلام در شب بیست و یکم و بیست و سوم دعا مىخواند تا نیمه شب و بعد از آن شروع مىنمود به نماز خواندن) و بدان که در هر شب از شبهاى این دهه غسل مستحب است و روایت شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در هر شب این دهه غسل میکرد و اعتکاف در این دهه مستحب است و فضیلت بسیار دارد و افضل اوقات اعتکاف است و روایت شده که مقابل دو حج و دو عمره است و کان رسول الله صلى الله علیه و آله إذا کان العشر الأواخر اعتکف فی المسجد و ضربت له قبة من شعر و شمر المیزر و طوى فراشه و بدان که در این شب در سنه چهلم واقع شد شهادت مولاى ما حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و در این شب تجدید مىشود احزان آل محمد علیهم السلام و اشیاع ایشان و روایت شده که در آن شب مانند شب شهادت امام حسین علیه السلام برداشته نشد سنگى از روى زمین مگر آنکه در زیر آن خون تازه بود.
شیخ مفید فرموده که: در این شب صلوات بسیار بفرستد و سعى و کوشش کند در نفرین بر ظالمان آل محمد علیهم السلام و لعن بر قاتل امیر المؤمنین علیه السلام روز بیست و یکم روز قتل حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و مناسب است زیارت آن جناب و کلمات حضرت خضر علیه السلام که بمنزله زیارت آن حضرت است در این روز.
دلنوشته های یک طلبه
🔸 مطلب پنجم:
لطفا همین حالا صدقه بدید. حتی اگه شده خیلی کم اما باز هم پرداخت کنید. اگر هم الان چیزی تو دست و بالتون نیست، نیت کنین و تو ذهنتون بذارین کنار تا فردا پرداخت بشه.
مخصوصا برای سلامتی امام زمان و طول عمر با برکت رهبر فرزانه انقلاب و تندرستی و دل خوش همه ملت بزرگ ایران (از هر دین و مذهب و رنگ و قومیت و گوشه کناری که هستند.)
💠 مطلب ششم:
امشب قصد دارم براتون صوت و متن #مناجات_التائبین بذارم.
بسیار جامع و زیبا 👇😭
تا ساعت ۲:۱۰ گوش بدید و از همه شما التماس دعا دارم.
Samavati-MonajatTaebin.mp3
27.45M
مناجاتالتائبین
حاج مهدی سماواتی