#شبیه_کودکان_غزه_ام_امشب
من امشب بی قرارم اندکی آشفته ام، حتی هراسانم
پر از احساسِ پر ابهامِ یک آرامشِ ما قبلِِ طوفانم
درون سینه سنگین و تنگم دیگی از احساس می جوشد
شدم آبستن یک اتفاق و حادثه، لبریز عصیانم
شبیه #کودکان_غزه ام، همبستر درد و پریشانی
غبار آلوده و آواره در پس کوچه های سرد و ویرانم
میان سایه_روشن های طبع سرکش ام یک شعله میرقصد
غزل میبارد از ابر خیالم بر زمین، من نیز رقصانم
مثال موج های خشمگین، برگشته از دیواره ساحل
به دریای عمیق و پر تلاطم میزنم خود را، خروشانم
نشستی در ستیغ قله احساس و تنها حکم می رانی
شدم پیرانه سر مقهور و تسلیم تو و در تحت فرمانم
تصور میکنم تصویر پیکر گونه ای از خاطراتت را
ولی هم بستر تنهایی خود، واقعیت های عریانم
تو مثل #موشک_فتاح از سکوی مژگان تیر خواهی زد
نشستم منتظر، تاخیر کردی من بلاتکلیف و حیرانم
بزن بر مرکز قلبم تمام تیرهای انتقامت را
که من در انتظار #انتقام_سخت تو مانند ایرانم
اصابت میکند شلیک هایت بر هدف من بی سپر هستم
بزن تردیدها را دور کن از خود، که پیشاپیش می دانم
شقایق وار سر بر خنجر عشق تو دادن عالمی دارد
«ازلدن من سنه آلوده یم، بئل باغلیام، ای عشق قوربانم »
#کمال_پیری_آذر_هریس
#کمال
۱۴۰۳/۷/۲۰
🌹🌹🌹🌹🌹
ترجمه مصرع آخر
«من از روز ازل آلوه و کمر بسته و قربانی توام ای عشق»