و اما یلدا رسید...
🍎🍊🍉🥝🥥🍍
یلداتون مبارک عزیزان همراه 🤩
بریم یه بازی و نمایش خلاق 😍
ابتدا با بچه ها بصورت نمادین بازی فصل ها را انجام میدهیم.
الان بهاره، لباس خنک بپوشیم نوشیدنی خنک میل کنیم. هر از گاهی باران میاد همتون ابر بشید من باد هستم هو هو
شماها حرکت کنید
حالا باران بارید یه انگشتی، دو انگشتی دست... باران شدید شد.
بریم چتر بیاریم ⛱
و اما تابستان و گرما بریم استخر و شنا بچه ها شنا کنید... ☀️
پاییز وزش باد...
حالا میخواد چی بیاد زمستان ❄️☃️❄️
یلدا از راه رسید 🍉
حالا میوه بشیم
✓انار
✓کیوی
✓هندوانه
✓پرتقال
✓نارنگی
✅ هوای سرد و پوشش گرم...
پوشش انار لباس چرمی
پوشش کیوی پالتوی پشمی
پوشش هندوانه پالتوی ضخیم مثل آهن
پوشش پرتقال و نارنگی پالتوی فوتر.
حالا هر پوششی را نام بردم، میوه مربوطه از جاش بلند بشه و اسمشو بگه
مثلا پالتوی پشمی 👈 کیوی 🥝
ایده 👈 خانم نبی
#یلدا
#بازی
#نمایش
(◉‿◉) ❤️ (◠‿◕)
http://zil.ink/malih_nabi
@Golhayebeheshtee
(◔‿◔) ❤️ (✷‿✷)
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود یه روز حضرت زینب توی خونه نشسته بودکوچیک بود ومیتونست کمی به مامانش تو کارهای خونه کمک کنه
حضرت زینب س با این که کوچیک بود به مامان باباش کمک میکرد
بله بچه ها
یکهو صدای در اومد تق تق تق
حضرت زینب بلندشد ویک یاعلی گفت ودررو باز کرد گفت کیه کیه در میزنه به خونه امام علی سرمیزنه
کی بود بچه ها
بله امام علی ع بودن
حضرت زینب فرمودند سلام بابا جان سلام مهربونم
امام علی سلام کردن و
گفتن سلام دخترم نور چشمم
سلام دختر مهربونم
مامانت کجاست
حضرت زهرا آمدند به استقبال حضرت علی ع و فرمودند سلام علی جان
حضرت علی فرمودند که یه فقیر اومده و کمک میخواسته چیزی داریم بهش بدیم
چیزی تو خونه هستش
حضرت زهرا با ناراحتی فرمودند نه چیزی نداریم یه خورده نون داریم که اونم مال حضرت زینب س
حضرت زینب س : مامان من گرسنگی را تحمل می کنم برو بده به فقیر
حضرت زهرا س خیلی خوشحال شد گفت فدای دختر مهربونم باباش امام علی آمد و گفت آفرین دخترم
زینب من
زینت بابا دختر بابا
من به تو افتخار می کنم
بله بچه ها ماهم باید درس بخشندگی رو از حضرت زینب س یادبگیریم
#نمایش
#داستان
#حضرت_زینب س
داستان بخشندگی حضرت زینب س
نویسنده :خاله زهرا
@ghesehmazhbi