🔹سخنی با اساتید و فضلای روانشناس حوزوی (بخش اول)🔹
✅ محمد عالمزاده نوری
✅ دانش روانشناسی موجود در فضایی گسسته از اندیشههای اسلامی و مبتنی بر مبانی و اصولی غیر الهی پدید آمده است؛ این دانش البته مطالب مفید و آموزههای حقی دارد که برای جامعه ما قابل استفاده است؛ یعنی تا زمانی که با روش متقن و قابل قبولی نتوانستهایم دانش روانشناسی اسلامی را متکی بر مبانی الهی و اصول و قواعد دینی ارائه و جایگزین نماییم، لازم است از این دانش به قدر ضرورت و کفایت و با هوشمندی کامل استفاده نموده و در مسیر بزرگ تمدنسازی اسلامی از آن بهره بگیریم.
از سوی دیگر در همین دانش گسترده و بهظاهر کارآمد، رویکردهای باطل و آموزههای نادرستی وجود دارد که با بنیاد تفکر دینی و مبانی معرفتی اسلامی ناسازگار است یا دست کم آنها را تضعیف میکند و بایستی عالمانه و هوشمندانه از آن تبری جست و فاصله گرفت.
توجه داریم که باطل به شکل مطلق، جذابیت و قابلیت عرضه ندارد. همچنین باطل به ذات خود از بین رفتنی و مردنی است و نمیتواند باقی بماند (ان الباطل کان زهوقا)، بنابراین کسانی که حرف نابجا و باطلی را طرح میکنند برای ماندگاری سخن خود و اثرگذاری بر دیگران مجبورند آن را با سخن حقی بیامیزند:
أَلَا إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنْ فِيهِ اخْتِلَافٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُحْسَبَانِ مَعاً فَهُنَالِكَ اسْتَوْلَى الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ
در دانش روانشناسی غربی نیز گرچه برخی دانشمندان قصد ارائه باطل و آمیختن آن با حق و انتشار آن در جوامع را نداشتهاند، اما نظریات خود را در دل جریان باطل و بر مبنای باطلی بنا نهادهاند که چنین اقتضایی دارد.
✅ ما حوزویان
کاری که حوزویان و عالمان دین در این موضع باید انجام دهند این است که همه وسع خود را در فحص عالمانه و فقیهانه از حق و باطل در آموزههای این دانش بهکارگیرند و انحراف و تباهی را نشان دهند تا مشمول لعنت خدا نگردند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ.
این حدیث خطاب به ماست. ما حوزویان و عالمان موظف هستیم باید خطنگهدار حق و باطل باشیم و در دنیایی که حق و ناحق به هم درآمیخته و بنیاد اندیشه اسلامی و اعتقادات دینی را نشانه گرفته است، سره را از ناسره و حق را از ناحق تمیز دهیم و در بزنگاهها سخن باطل را از رهنمود اصیل دینی نمایان سازیم. گاهی یک فضله موش کافی است که دیگ بزرگ غدایی را نجس کند؛ اینجا کسی باید این فضلههای موش را نمایان کند و خارج سازد.
✅ مرزهای تمایز
برادران عزیز؛ تاکید بر سخنان درست، آموزههای مشترک و گزارههای حقی که در این آمیزههای حق و باطل وجود دارد کافی نیست. به رسمیت شناختن دانشهای موجود گرچه کسانی را با ما همراه میکند و ما را همواره عزیز و محترم و دوستداشتنی نشان میدهد اما اگر به بهانه حفظ روابط یا جلب محبت دیگران، دائماً در این مرحله بمانیم و روشنگری و هدایتگری به سوی مطلوب نداشته باشیم، خطا کردهایم و وظیفه حقگرایی و راهبری خود را ادا نکردهایم.
حضرت ابراهیم هم گرچه در ابتدا به ظاهر با مشرکان در پرستش ستاره و ماه و آفتاب همراهی کرد اما در نهایت، باطل بودن آن را نشان داد و برائت خود را اعلام کرد و اگر حضرت ابراهیم اسوه حسنه است به خاطر همین تبری از باطل و انحرافات است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه»
ما حوزویان از بعد از انقلاب با آموختن دانش روانشناسی و بهکارگیری آن، برادری خود را ثابت کردهایم و همراهی خود را نشان دادهایم. آیا زمان آن نرسیده که به صراحت، کفر و برائت خود را به آموزههای نابجا و استفادههای نادرستی که از این دانش میشود نشان دهیم؟
بله؛ نقاط قوت و اشتراک را باید نشان داد ولی در کنار آن بلکه بسیار مقدم بر آن، لازم است شائبهها و آمیزههای باطل را هم نشان دهیم.
روحانیت یا همان نهاد عالمان دینی (یعنی من و شما) باید موضع دین را تقویت کنیم و اجازه ندهیم به هر اسم و عنوان و بهانهای در قالبهای پرطمطراق علمی، آموزههای دینی در معرض هجمه و خطر قرار گیرند.
🔸http://eitaa.com/mohammad_nooori
🔹سخنی با اساتید و فضلای روانشناس حوزوی (بخش دوم)🔹
امروزه علوم انسانی غربی با همین درآمیختن حق و باطل، قرآنسوزی و همجنسگرایی و نسلکشی پنهان را تئوریزه کرده و عالمانه و بشردوستانه نشان میدهد. ما کی و کجا باید برانگیخته شویم و موضعگیری کنیم و سخن حق را عرضه کنیم و جلوی این سیل بنیانبرافکن را بگیریم؟ چرا وقتی یک استاد روانشناس، آن سخن ناروای باطل را گفت دوستان عزیز روانشناس ما (جز یکی دو نفر) واکنشی نشان ندادند؟
همین رگههای باطل به بهانه آن همه گزارههای درست در بزنگاهها جریان را عوض میکند، محاسبات مسئولین را بهم میریزد و افکار عمومی را مخدوش میکند و فضای اجتماعی را به جهت ضدارزشها و ناهنجاریها سوق میدهد.
✅ فعلی العالم ان یظهر علمه
از دوستان روانشناس حوزوی صمیمانه درخواست میکنم برخیزند و علم خود را آشکار کنند و تحت تاثیر رابطه استاد و شاگردی یا هر عنوان دیگر در مقابل رگههای اندیشه انحرافی موجود در این دانش مسموم سکوت نکنند. این دانش اگر هنری دارد باید در مسیر بندگی و تسلیم خرج کند و آب به آسیاب اسلام بریزد نه اینکه خلاف شرع را توجیه و تجویز کند.
ما حوزویان میثاق بستهایم که همه دانش و توان و تخصص خود را در راه سعادت نهایی انسان که همان عبودیت و تسلیم و خضوع در مقابل خدا و اوامر اوست به کار بگیریم و انسان را به سمت قرب خدا و لقای الهی رهنمون باشیم و سربازان ساخت جامعه اسلامی ذیل توحید و عدالت و اسلام باشیم.
اگر این همه درس که در حوزه خواندهایم نتیجهای غیر از این دهد همه سرمایه خود را باختهایم. آیا تحصیلات دانشگاهی ما حوزویان و آشنایی با دستگاه علوم غربی این روحیه ما را تقویت کرده و ما را در سربازی دین خدا و گسترش فرهنگ اسلامی و تعبد به احکام دینی موفقتر ساخته است؟
اساسا روانشناسان حوزوی این همه درس خواندهاند که همین کار را بکنند. اگر قرار بود ما مصرفکننده علوم انسانی غربی باشیم این علوم را در دانشگاه با سرعت و سهولت بیشتری میآموختیم و مدرک میگرفتیم. چرا پس از این همه تحصیل حوزوی به آن میپردازیم؟ چرا حوزههای علمیه به دانشهای انسانی از جمله روانشناسی ورود کردند؟ قرار نبود ما حوزویان این دانشهای مسموم را با عمامه پیامبر خدا تبلیغ یا مصرف کنیم!
قرار بود عالمان دین از طریق آشنایی با همین علوم انسانی غربی که در مبانی اختلال دارند، موضوعشناسی کنند و در نهایت، کاستیها و کژیهای آن را نمایان سازند و مدل جایگزین اسلامی آن را به انسان عصر جدید عرضه کنند. مدل جایگزین اسلامی همان مدلی است که آدمی را به خدا نزدیک میکند و روح تسلیم و عبودیت را در او میافزاید و امکان ساخت تمدن نوین اسلامی را فراهم میسازد.
✅ قم؛ پایگاه انتشار علم به همه جهان
قرار بود علم از قم به سراسر جهان منتشر شود و معارف اسلامی از پایگاه حوزههای علمیه عالمگیر شود: فَيُفِيضُ الْعِلْمُ مِنْهُ إِلَى سَائِرِ الْبِلَادِ فِي الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَيَتِمُّ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْق؛ نه اینکه دانش، از سراسر جهان به حوزههای علمیه سرازیر شود و حوزویان عمامه به سر، خاموش و منفعلانه آن را بپذیرند و با آیات و روایات معصومان، تزیین و آزین کنند.
مباد که این یافتههای بشری، به جای دین و خدا بنشینند و رساله حل المسایل بشر امروز گردند و هدایت او را به سرمنزل کمال و سعادت بر عهده بگیرند.
ما تلاشها و خدمات فضلا و علمای روانشناس اسلامی در حوزههای علمیه را که سالهاست در این جهت دغدغه و اهتمام داشتهاند قدر می شناسیم و به پشتوانه همین گامهای اساسی در اسلامیسازی روانشناسی اکنون با صدای رسا اعلام میکنیم وقت آن رسیده تا پرچم اسلام را در این دانش به فراز آورده و در مقابل آموزههای باطل آن موضع علنی بگیریم.
✅ علوم انسانی در خدمت توسعه بندگی
لازم است فراتر از تاکید بر نقاط اشتراک، نقاط انحراف و تمایز را نشان دهیم و این دانش را به خدمت توسعه عبودیت و تسلیم در مقابل دین حق درآوریم و در راهبری جریانهای اجتماعی، پرچم اسلام را تقویت کنیم.
یادمان نرود ما حوزویان مسئول این هستیم تا نیاز انسان به دین و حاجتمندی جامعه انسانی به وحی را نشان دهیم و بر تعبد و تسلیم و عبودیت انسان و جوامع انسانی بیفزاییم. این غیرت و تعصب مقدس را باید پاس داشت و هویت و رسالت اجتماعی حوزه را باید حفظ کرد.
دوستان روانشناس حوزوی!
🔹 بسم الله ، اکنون زمان اقدام است ...
🔸http://eitaa.com/mohammad_nooori
⏹ امام جریان حق ⏹
پیامبر خدا فرمودند: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه
در جریان مقابله تاریخی ایمان و کفر و نزاع طولانی حق و باطل هرکس باید امام جریان حق را در زمان خود بشناسد.
• بداند پشت چه کسی حرکت کند؟
• زیر چه پرچمی سینه بزند؟
• سیاهی چه لشکری باشد؟
• در رکاب چه کسی بماند؟
• و در کدام جبهه توان خود را خرج کند؟
⏹ هر کس باید موضع خود را روشن کند که:
• به دنبال امام جبهه حق است یا به دنبال دیگران؟
• حرکت و سکون او به نفع جریان تاریخی توحید و ایمان است یا آب به آسیاب دیگران؟
• سخن و سکوت او، موضعگیری و فریاد او، امضا و حرکت او، پیوندها و بیانات او و خروش و خاموشی او جبهه امام علی را بیشتر تقویت میکند و خوشحال میسازد یا جریان معاویه دوران را؟
• وجود او به نفع کدام جریان خرج میشود؟
⏹ بیگمان امت شیعه در عصر غیبت ولی عصر عج، بدون امام نیست و به فقیهان واجد شرایط ارجاع داده شده است. فقیه جامع شرایط حصن اسلام و پاسدار دین و مدافع مکتب در مقابل دشمنیها است و در یک جریان تاریخی و مقیاس جهانی ایتام آل پیامبر را از دهان و چنگال گرگها رها میسازد.
راهبر امت کسی است که کشتی طوفان زده مومنان را از امواج فتنه و بلا حفظ کرده و انواع توطئهها و خباثتها را با سرانگشت اشاره خود خنثی ساخته است. فقیه جامع شرایط کسی است که پرچم شیعه را بر دوش گرفته و اقامه دین و مکتب را در دنیای پرهیاهوی امروز بر عهده دارد. فقها امنای رسل هستند و کاری را که پیامبران الهی انجام میدادند در مقیاس جهانی دین خاتم بر دوش دارند.
⏹ هر کس باید امام زمانه و راهبر دوران خود را بشناسد تا در فتنههای گمراهکننده سرگردان نشود و معرفت امام زمان فقط شناختن نام و نسب امام غایب نیست.
• شناخت پیشوای حاضر است و دانستن خط راهبر و سلسلهدار امت.
• شناخت جلودار این حرکت تاریخی و جهانی است.
• شناخت مدیری است که شیعه را از کریوههای پرخطر عبور میدهد. پیشوایی حرکتآفرین و جهتبخش که در مقابل همه باطل ایستاده است و امت را بر علیه جریان کفر یکپارچه میکند.
• آن کس که پرچم اسلام را بلند کرده و بار شیعه را برمیدارد.
• آن کس که تمام جبهه کفر در مقابل او ایستاده است.
• آن کس که دشمن شماره یک سردمداران طاغوت و ایمه کفر است و آماج خباثتهای آنان قرار میگیرد.
⏹ بنا بر فرمایش رسول پیامبر کسی که راهبر زمانه خود را نشناسد به مرگ جاهلیت خواهد مرد حتی اگر عالم دین یا استاد و محقق حوزه بوده و عمامه پیامبر بر سر داشته باشد یا حتی اگر عبادتهای طولانی و مناجاتهای شبانه سوزناک داشته و حضور قلبش در نماز از همه بیشتر باشد و عالم ربانی تلقی شود.
هرچه باشد از ابوموسای اشعری مقدستر نیست. زمانی که مالک اشتر در رکاب امیر مؤمنان میرزمید و میخروشید ابوموسای اشعری در محراب عبادت سر به سجده داشت و با حضور قلب و اشک جاری و با سوز دل و حال معنوی با خدا مناجات میکرد و لذت عرفانی میبرد. اما همه این عبادات حبط شد و مات میته الجاهلیه:
• چون امامش را نمیشناخت
• چون با عبادتش امام زمانش را رها کرده بود
• چون سجده و عبادتش تقویت جبهه معاویه بود.
• چون معاویه و عمروعاص عبادت او را دوست میداشتند و آرزو میکردند مالک اشتر و دیگر یاران امام هم صحنه را ترک کنند و به این عباداتها بپردازند.
• چون عبادتش بدون امام بود و آب به آسیاب طاغوت میریخت.
⏹ اگر اساتید حوزه و دانشگاه در شرایطی که امام جامعه به یاری آنان نیاز دارد تنها به کار درس و بحث و تحقیق یا عبادت و سلوک و تربیت شاگرد بپردازند با ابوموسی اشعری چه تفاوتی دارند؟
اگر به تصمیم و تدبیر و فرمانش آسیب رسانند و از تحت تبعیت او درآیند و خون به دل او کنند و سخن او را تضعیف نمایند بدون شک رشته ولایتشان قطع میشود و عملشان حبط و نابود میگردد.
در یک حرکت امتی تاریخی و در یک جریان توفنده ایمانی و در مصاف با دنیای ظلم و استکبار و سلطه که تمام کفر در مقابل این شیعه بسیج شده و صفآرایی کرده است و همه احزاب خود را برای برانداختن نام خدا و دین خدا و شریعت الهی به میدان آورده اند و تمام تلاش خود را در برابر صدای اسلام و به نیت خاموشسازی آن به کار میگیرد و ارزشهای الهی را تضعیف میکنند هر حرکت مخالفی خروج از ولایت ایمانی است.
http://eitaa.com/mohammad_nooori
⏹ در رابطه با راهبر و پیشوای امت چند گونه مواجهه فرض میشود:
• اول کسانی که تابع و گوش به فرمان و سیاهی لشکر اویند.
• گروه دوم کسانی که ناصر و مالک اشتر اویند و خواستههای او را در اولین زمان ممکن و به بهترین شیوه برآورده میسازند: المسارعین الیه فی قضاء حوائجه.
• سوم کسانی که به گونهای حرکت میکنند که بود و نبودشان برای امام جامعه مساوی است. نه مخالفاند و نه موافق. سرد و خاموش کالعدم.
• و دسته چهارم کسانی که دائم خون به دل او میکنند و سنگ پیش پای او میافکنند و کار او را کُند میسازند.
گروه سوم و چهارم هر دو در این مشترکاند که جریان مخالف را تقویت میکنند؛ یکی با سکوت و یکی با عمل. بیشک هر کس که پیرو راهبر جریان حق نباشد طعمه جریان باطل است و لاجرم جبهه کفر را فربه میسازد.
⏹ وای بر ما اگر از این گروه سوم و چهارم باشیم و بعد از یک عمر درس دینی و عبادت پروردگار وجودمان در تقویت جبهه باطل خرج شود. نفرین بر ما اگر از خاموشی و عدم ما اصحاب جبهه کفر و اهالی باطل خوشحال شوند. و چه روسیاهی از این برتر که مراقب رشته ولایت نباشیم و از حبل الله جدا افتیم و به مرگ جاهلیت بمیریم.
http://eitaa.com/mohammad_nooori