eitaa logo
شیخ محمد نورانی
519 دنبال‌کننده
267 عکس
420 ویدیو
17 فایل
دوست دارم زندگی رو بفهمم و بفهمونم تا طعم بندگی رو بچشم و بچشونم
مشاهده در ایتا
دانلود
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آه لا یوم کیومک یا اباعبدالله حضرت زینب به سر رو نیزه گفت با دختر کوچیکت حرف بزن قلبش آب شده سیدالشهدا قرآن خوند فدای دلت ارباب https://eitaa.com/mohammad_norani
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت زیبا که دل آدم برای دوباره شنیدنش تنگ میشه https://eitaa.com/mohammad_norani
36.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مستند رو ببینید در مورد حیات وحش به فیلمبردار و تدوین گر غبطه میخورم واقعا در حد بازی گرفتن از حیوانات در یک فیلم سینمایی هست لاتی راه رفتن نگاه بالا به پائین احساس تحقیر شدن در نگاه و..... علت گذاشتنش در کانال ابن جمله در مستند است "در جامعه این اژدهاها اندازه همه چیزه" کلا در دنیای حیوانات ظاهر همه چیزه پرنده ها و آواز و پرواز و قشنگیشون اسب ها و سرعتشون و.... جامعه انسانی خیلی سریع داره به سمت ظاهر میره حتی این حیوان هم بعد از شکست دادن و زمین زدن آن حیوان رفت و آسیبی به او نزد ولی در تاریخ بعضی ها از حیوان بدتر بودند https://eitaa.com/mohammad_norani
شیخ محمد نورانی
این مستند رو ببینید در مورد حیات وحش به فیلمبردار و تدوین گر غبطه میخورم واقعا در حد بازی گرفتن ا
بعد از دیدن مستند وحش این مطلب خوندنی است زنی در زمان متوکل ادعا کرد که زینب دختر فاطمه است امام هادی گفت اگر راست میگوید بین حیوانات درنده برود چون حیوانات درنده هم حرمت ما را می فهمند قرار شد اول خود امام بین آن شیرها برود حضرت از نردبان فرود آمد و در وسط آن محل ایستاد. شش قلاده شیر قوی‌پنجه که در آن موضع بودند برخاستند و با سرعت به جانب حضرت دویدند و خود را به خاک انداخته و دست‌های خود را کشیدند و سرهای خود را به نشانه‌ی تسلیم و تواضع روی دستهای خود گذاشتند و دم خود را حرکت می‌دادند! حضرت (علیه‌السلام) دست مبارک بر سر آنان می‌کشید و آنها را نوازش می‌کرد و آنگاه اشاره کرد که برخیزید و بروید. پس شیرها یکایک برخاستند و کمی دورتر ایستادند. امام هادی (علیه‌السلام) در آن میان به نماز ایستاد و در نهایت اطمینان دو رکعت نماز خواند. وقتی امام خواست خارج شود شیرهای درنده متواضعانه تا پای پله‌ها حضرت را بدرقه می‌کردند، امام (علیه‌السلام) چون خواست از نردبان بالا رود یکی از شیرها همچنان سر خود را به قدم‌های امام (علیه‌السلام) می‌مالید و همهمه می‌کرد. حضرت (علیه‌السلام) سخنی به آن شیر گفت و به دست اشاره کرد که برگرد و آن شیر نیز بازگشت، آنگاه امام (علیه‌السلام) از آن میان خارج شد. متوکل پرسید: «آن شیر آخری چرا دیرتر رفت؟» فرمود: «آن شیر شکایت داشت و می‌گفت: «من پیر شده‌ام و دندانهایم ریخته است، هرگاه طعمه‌ای به میان ما می‌اندازند شیرهای دیگر که جوانند زودتر می‌خورند و سیر می‌شوند و من گرسنه می‌مانم، شما سفارش کنید که شیرها مرا مراعات کنند.» من نیز سفارش او را کردم.» شخصی که هنوز در تیرگی‌های غفلت غرق بود گفت: «خوب است که این سخن را نیز تجربه کنیم.» پس متوکل دستور داد که طعمه‌ای نزد شیرها انداختند، در آن حال هیچ کدام از شیرها بر سر طعمه نرفت مگر همان شیر پیر که آمد و سیر غذا خورد و برگشت، آنگاه سایر شیرها به سوی طعمه حمله کردند. حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «ای خلیفه! این زن دروغگو از ما نیست و اگر خود را فرزند علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) می‌داند پس او نیز به میان حیوانات درنده رود.» متوکل به او گفت: «اکنون نوبت توست.» در اینجا آن زن به فریاد گفت: «من دروغ گفتم، فقر و گرفتاری مرا مجبور ساخت که اینگونه ادعا کنم.» مادر متوکل چون صدای ناله و گریه‌ی آن زن را شنید دلش به رحم آمد و از او شفاعت کرد. متوکل در آخر امر نمود که او را به الاغی سوار کنند و در کوچه‌ها بگردانند و او خود همواره فریاد می‌زد: «انا زینب الکذابه.» «منم آن کسی که به دروغ خود را زینب کبری معرفی می‌کرد.» [۱] برگرفته از دانشنامه امام هادی(ع) به قلم تعدادی از نویسندگان پی نوشت ها: (۱) مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۱۶ - الخرائج والجرائح، راوندی، ص ۴۰۵، ش ۱۱ - اثبات الهداة، حر عاملی، ج ۳، ص ۳۷۵، ش ۴۳ - ینابیع المودة، قندوزی، ج ۳، ص ۱۴ - الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ص ۲۶۱ - بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۹ - مجمع النورین، سبزواری، ص ۵۲۶ منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام هادی؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ چاپ اول اردیبهشت ۱۳۸۱. https://eitaa.com/mohammad_norani
فایده.mp3
26.84M
سخنرانی کامل حضرت حمزه حضرت عبدالعظیم جرئت تواضع شجاعت جهاد نفس هوای نفس https://eitaa.com/mohammad_norani
که اختیار گرو برد چشمِ یار از من که دور از او ببرد گریه اختیار از من به روز حشر اگر اختیار با ما بود بهشت و هر چه در او از شما و یار از من به اختیار نمی باختم به خالش دل که برده بود حریف اول اختیار از من گذشت کار من و یار شهریارا لیک در این میان غزلی ماند شاهکار از من https://eitaa.com/mohammad_norani
دیدی روی آبمیوه ها تاریخ انقضا میزنن برا چی میزنن ؟ برا چی میخونیم؟ اگه بچه سواد نداشته باشه بزرگترش دقت میکنه دختر بچه داشت آبمیوه می خورد مادرش گرفت و تاریخش رو نگاه کرد و انداخت داخل سطل آشغال دخترش گریه کرد مادر کوتاه و مطمئن گفت تاریخش گذشته بود مادر مهربون نبود؟ چرا بود گریه بچه الکیه؟ نه واقعیه مادر اشتباه کرد؟ آره باید بیشتر توضیح میداد یا حداقل بگه دخترم برات یه آبمیوه خنک میخرم ولی اگه پول و حال و حوصله هم نداشته باشه و نگه و نخره باز هم دلیل میشه بزاره دختر عزیزش آبمیوه تاریخ انقضا گذشته بخوره؟! میگفت من یه بار آبمیوه خوردم بعدش دیدم تاریخش گذشته ولی خوشمزه بود گفتم زبونت مزه اش رو میفهمه معده ات ضررش رو آخرش هم همه بدن آسیب میبینه الان هم میگم این بدحجابی ضرر داره برا همه حتی اگه بعضی ها خوششون بیاد https://eitaa.com/mohammad_norani
23.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ۳ دقیقه مستند برا من بیشتر از فیلم "ماموریت غیرممکن" تام کروز جذاب بود https://eitaa.com/mohammad_norani
27.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیده را آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را سعدى بی تو بی و بی هیجان است جهان مثل یک پنجره که منظره‌اش دیوار است محمدشیخی موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت کمترین ی عشق پشیمانی ماست فاضل نظری سرم به شانه دیوار آرزو بند است  ولی چه وقتی که نردبان باشم?! مهردادبابایی من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا همچنان میگردم اماهمچنان بی ست کاظم بهمنی شانه برای زلف پریشان چه ؟ خانه برای بی سر و سامان چه ؟  بر ساقه های سوخته از زخم رعد و برق رنگین کمان چه فایده؟ باران چه ؟  بادی که از حوالی یوسف گذر نکرد گیرم رسید بر در کنعان...چه ؟  وقتی که چشم های کسی می کُشد تو را چاقوی دسته نقره زنجان چه ؟  با یاد دوست غیر تلنبار بغض و آه... هی گوش دادن « شجریان » چه ؟ حامد عسکری https://eitaa.com/mohammad_norani