آقای محمدی چرا هیچ کارگاهی، آموزشی برای پدر مادر هایی که بچه دم بخت دارن نیست؟
ما دیوونه شدیم از دستشون
به خدا نصف این ازدواج های غلط برای فرار از این جو سمیه
به خدا سمی ...
چرا یکی بهشون یاد نمیده که بچه شما میخواد ازدواج کنه نه خود شما!!! بذارید ملاک های خودش باشه
چرا یکی جلوی دخالت بیش از حد خانواده ها رو نمیگیره
به خدا از جنگ های جهانی خونمون خسته شدیم
ما بچه ها مظلومیم، به قرآن قسم همیشه احترامشون رو داریم اگر کلمه ای اروم اعتراض کنیم چنان دعوایی راه میندازن که میگی فقط به اولین نفر بله بگم
و من تو این شرایطم الان
به آدمی که دلم باهاش نیست دارم بله میگم چون رسماً میگن کی میری از دستت راحت شیم :)
مادر من همیشه شاکیه چرا باهاش حرف نمیزنم، ولی با کوچیکترین حرفی نه تنها درک نمیکنه بلکه ازش بزرگترین دعوارو میسازه.
به والله اگر من پس فردا طلاق بگیرم عاملش اینان
#ارسالی_مخاطب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفته بودیم راهیان نور
نصف اتوبوس پسر مجرد جوون🤦♀
۶ تا دختر هم عقب اتوبوس بودیم
بینمون هم پدر و مادر یه شهید و چند تا پیرزن و پیرمرد دیگه😂
اولاش فاز مذهبی بود و پسرا مداحی پخش میکردن
کم کم به نیمه راه رسیدیم اونا هم دیدن پیرمرد پیرزنا خوابیدن، شروع کردن آهنگ گذاشتن
رفته رفته صدای آهنگ رو بیشتر کردن
دیگه اوج آهنگ بود....
بابام زنگ زد😭😂
میخواست احوالمو بپرسه🥴
منم دیگه جواب دادم
بابام شوکه پرسید عروووووسی فرستادمت یا راهیان نووووور؟
حالا مگه تو اون شلوغی میشد توضیح داد؟
فقط جیغ میزدم قطعش کنید بابام زنگ زده
دیگه وقتی قطع کردن که بابام تماس رو قطع کرد🦦
و من نتونستم ثابت کنم که قبلش داشتیم زیارت عاشورا میخوندیم و حال معنوی داشتم👩🏻🦯
#ارسالی_مخاطب
#ادمین_نوشت
با دختری در حال اشنایی بودم.
حسابی هم فاز مذهبی بودن برداشته بودم که یعنی داریم بچه ها رو می بریم راهیان نور و توی شلمچه آسمون به زمین نزدیکه و همه توبه می کنن.
دختر خانم با دانشگاه خودشون رفت راهیان، منم با دانشگاه خودمون.
من ی بار بهش زنگ زدم، صدای روضه می اومد و صدای خودش هم گرفته بود. معلوم بود حسابی گریه کرده. خلاصه بهش التماس دعای غلیظی🙃 گفتم و تلفن رو قطع کردم.
یک ساعت بعدش اون دختر خانم بهم زنگ زد. منم هُل شدم و جواب دادم.
لحظه ای که تلفن رو جواب دادم وسط شعر خوندن یکی از بچه ها بود که بقیه داشتن دست می زدن و کِل می کشیدن✋😶
دختر خانم بهم گفت: "ببخشید شما مجلس عروسی هستید؟! 😏"
وسط صدای کِل زدن بچه ها گفتم نه!
داریم روی بچه ها کار فرهنگی می کنیم. 😶🌫
#خاطرات_خود_نوشت
#کار_فرهنگی_تمیز
#مشاور_نقطه_زن
#قشر_برگ_گُلی
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
با مادربیچارم از پیش یه خواستگار اومدیم تو پارک و سرما
خدایا مارو شهید کن ما تحمل نداریم
#ارسالی_مخاطب
#ادمین_نوشت
من نمی دونم توی مغز بعضی پسرا چی می گذره؟!
آخه توی سرما قرار ملاقات رو توی پارک می ذارن؟!
خودت گوشات و نوک دماغت از شدت سرما قرمز نمی شه؟
اینم احتیاج به آموزش داره؟
باشه می گم.
پسران محترم لطفا در فصل سرما قرار ملاقات های خواستگاری تون رو در فضای باز نذارید. ی کم پول کافه بدید، گدا نمی شید.
به عربی هم می گم شاید اثر کنه.
"فی یُومِ السَرما، لا وَعدة مُلاقاتَ فی البوستان"
#کو_گوش_شنوا
#گلبم_درد_گرفت_از_دست_شما
#من_برای_فصل_کردن_آمدم
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
پ.ن:
یه جایی هست به اسم باغ کتاب هم سرپوشیدس هم دسترسیش آسونه هم به درد خسیسا میخوره
سلام
ما خسیس نیستیم
اما هر دفعه هتل حدود 400 تا 500 هزینه داره برای ما که اصفهان هستیم
و برای بعضی از خانواده هایی که اصلا قصد ازدواج ندارند
فقط میاند تفریحی که اگه اگه خوششون اومد انتخاب کنند.
گیر افتادیم والا
جوجه پنبه ای ها که اسیر شدند و میگند خسیسن
#قشر_آسیب_پذیر
#ادمین_نوشت
برید کافه. هتل نمی خواد!
دو تا بستنی که انقد شلوغ کردن نداره.
دختر خانم هم ی چیز ارزون سفارش بده. تا به آقا فشار اقتصادی نیاد😏
پیش من این حرفا رو نزنید. من خودم زیاد خواستگاری رفتم.
اولین قرار ملاقاتی هم با همسرم بیرون گذاشتیم، به انتخاب خودش، سر مزار شهید چمران بود.
آخی اون موقع ها نمی دونست من چه کارهای فرهنگی که نکردم
#خاطرات_خود_نوشت
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
میدونم که نمیذارید تو کانال ولی میگم حرفمو:
دختر خانوم نباید قبول کنه بره پارک برای دیدار اول 🤦♀️
دخترا انقدر ساده نباشید.برا خودتون ارزش قائل شید
#گدا_و_اینهمه_ادا
#قشر_برگ_گلی_خسیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارادت بچه های کانال به آقای محمدی...🙃🖐🏻
#سردار_بی_پلاک_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
وسط این خاطرات جذذذااااب راهیان نور لطفاً بگید واسه ما بدبخت بیچاره هایی که مامانامون استرسین و نمیذارن بریم راهیان نور که مبادا اتوبوس چپ کنه و کشته بشیم هم دعا کنن☹️
آخه من چه گناهی کردممممم 😭
#قشر_در_آرزوی_میوه_پوست_کندن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این پیامایی که میدن آدم هوس میکنه بره راهیان نور🚶🏻♀
فقط نکته اینه که ما خودمون وسط نور داریم زندگی میکنیم🚶🏻♀
#باشه_ما_کافر_بی_نماز
#راهیان_نور_محل_تحول_است_نه_نخ_دادن
موقع میوه پوست کندن، یاد خاطره شما ودوستان😂
محبوبم کجایی برات میوه پوست بکنم 🥲
#قشر_میوه_پوست_کن
#ادمین_نوشت
#جمع_بندی
#سوال_86
سوال 86 بیان تجربیات بود. جمع بندی خاصی رو نمی خوام براش بنویسم. فقط می گم از تجربه بقیه استفاده کنید.
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای محمدی
این و به نیمه گمشده من بگید یا بلند میشه میاد تو این ماه خاستگاریم و با هم مزدوج میشیم یا اصلا نیاد و سینگل به گور شه
تا کی صبر کنم آقای محمدی ؟؟
درز کمبود محبتم و چیکارش کنم؟؟
با خودش چه فکری کرده که نمیاد ؟
#قشر_کافر_بی_نماز_۱۷۰_سانتی
#دهه۸۰
#اومدی_اومدی_نیومدی_دیگع_اصلا_راهت_نمیدم_که_بیای
#گناه_دارم
سلام آقای محمدی وقت بخیر
شرمنده یه سوال فوری
خدایی جواب بدید
اگر قرار توی یه کافه باشه به نظرتون برم داخل کافه بمونم تا دختر بیاد یا منتظر بمونم تا با هم بریم داخل؟🤦
#قشر_آسیب_پذیر
تو کافه ام رفتن یه جا جلوی چشم بشینن
وقتی دختر خانم اومد از جاشون بلند شن دست بلند کنن تا خانم ببینه ایشون رو
بعد وایسن خانم برسه بشینه بعد بشینن
#قشر_کافر_بی_نماز
به اون برادرمون بگید
برن داخل
یه کتاب همراهشون ببرن اینجوری ژست بگیرن
ژست دخترکُش هست
ازما گفتن بود
#جوجه_پنبه_ای_خبیث
https://eitaa.com/mohammadi2i/11170
از دیدگاه من که یه دخترم میگم بهتره آقا پسر صبر کنه بعد که دختر خانم اومد اول تعارف کنه که اون دختر داخل بشه
فک کنم اینجوری بهتره
#دلبرم_کجایی_باهم_بریم_کافه
به قشر آسیب پذیر بگین که یا پیشنهاد بدن برن دنبال دختر خانم باهم برن یا برن داخل کافه تا بیان
#دختران_همه_فرشته_هستند
جزوه نویسی به سبک و هشتگهای آقای محمدی
#ارسالی_مخاطب
#ادمین_نوشت
از بچه های تشکل ما حدود 12 نفر با هم ازدواج کردن. یعنی ما شیش تا عروسی رفتیم.
ی مشکلی که همیشه توی جلسات داشتم این بود که برخی دخترا همیشه آروم حرف می زدن، منم هی باید بهشون می گفتم خانم فلانی بلند صحبت کنید، من متوجه نمی شم.
قبل از راهیان نور ی شب ساعت 11 شب برای پیگیری کاری، زنگ زدم دفتر تشکل مون. دیدم ی دختری گوشی رو برداشت. با خودم گفتم خدایا اینا زندگی ندارن. آخه ساعت 11 شب تو توی دفتر تشکل چیکار می کنی؟
ادامه دارد...
#خاطرات_خود_نوشت
#تشکل(1)
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
هدایت شده از خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ادمین_نوشت
ساعت 12 شب، بهم زنگ زده می گه: "تو همون مشاور معروفه هستی؟
که آدم ها رو از رابطه سمی نجات می دی؟
میشه به من مشاوره بدی؟"
#اسیر_شدیم
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
هدایت شده از خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
ادمین نوشت ::
بهم می گه برای بیرون اومدن از این رابطه سمّی، باید منو کتک بزنی!!
من با پای خودم بیرون بیا، نیستم!
#رابطه_سمّی
#کتک_تراپی
#سوگ_عاطفی
#مراجع_منطقی
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂