فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجردم
اما خواهرم میگفت همون چند ثانیه ای تو که آسانسور سالن عقد میومدن پایین پیشونیشو بوسیده و گفته خوش اومدی به زندگیم🥲
پیشونی بوسیدن خیلی حس حمایت منتقل میکنه
#خدا_قسمت_بکنه
#سعی_میکنم_فانتزیم_نباشه
تا یه هفته بعد از محرمیت فقط ضمیر جملههامون به مفرد تغییر کرده بود. من از خُدام بود که دستم را بگیره ولی همسرم خیلی خجالتی بود تا اینکه یه شب رفتیم بیرون و تو ایتا براش پیام داده بودم که؛
"هیچ چیزی تو زندگی را سخت نگیرید، جز دستهای همدیگه".
تو راه برگشت بهش گفتم ایتا را چک کنه و بعدش واقعا استرس گرفت و تو رانندگیش معلوم بود تا نزدیک خونمون که زد کنار و دستمو گرفت و بوسید و من ... رو ابرا بودم.
خودش میگه خوب شد تو گفتی وگرنه من اصلا روم نمیشد!
#شوهر_خجالتی_خودم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجی با این سوالا دلمونو آب نکن؛چشم و گوشمونو باز نکن...
بعد می گید پدر مادراتونم بیارید کانال آخه با چه رویی...😂🙌🏻
#ادامه_سوال_99
#ادامه_دار_تر_از_این_نشه_مرگ_بر_آمریکا
#سردار_بی_پلاک_128
ماموریت:
تاسیس بیمارستان برای زنان داعشی در قلب سرزمین شامات!!
آبان ماه ۱۳۹۶
البوکمال آخرین پایتخت داعش یک قدمی سقوط است. سردر همهخانهها پرچم سفید تسلیم، سرش را پایین انداخته و آویزان است. همه منتظر دستورند. هم آنها که پرچم به سر در خانههایشان نصب کرده، هم آنها که تا چند ساعت دیگر شهر را فتح میکنند. همه منتظر دستور حاج قاسم. بالاخره بیسیمها خشخش می کندو دستور صادر میشود. کوتاه و قاطع: "تا همه زنها و بچهها سالم از شهر خارج نشدهاند، نیروها اجازه ورود به شهر را ندارند."
جز معدود کتاب هایی بود که عمیقا دوست داشتم جای راویش باشم. خوش به حال دکتر احسان.
به خودت که میای، می بینی شدی رییس یک بیمارستان در قلب داعش. شدی مدافع زنان سوری طرفدار داعش.
کتاب "همسایه های خانم جان" زیبا نیست، محشره!!
این کتاب، خلاف بقیه کتابهایی که درمورد مدافعان حرم خوندم، به زندگینامهی فرد توجه زیادی نداره و تمرکزش روی توصیف فضای جنگ و تعاملات افرادیه که سمت هر دو جبهه حضور دارن.
کتاب بیان ناب یک تجربه انسانیه!!
چقد خوبه که انتهای هر فصل عکس های مربوط به اون فصل رو آورده. آدم از دیدن عکس ها هم کلی حس خوب می گیره.
متن بسیار روان و دلنشینی داره. نویسنده و راوی کاغذ و قلم را حرام نکرده اند و حق مطلب را ادا کرده اند.
این کتاب روایتی کاملا متفاوت از جنگ سوریه است و هر کس نخونه، ضرر کرده. کتاب روضه مصوره!!
برای بچه هایی که توی دوره سوگ عاطفی هستن عالیه.
#البوکمال
#معرفی_کتاب
#احسان_جاویدی
#زینب_عرفانیان
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
پ.ن:
ممنون از دوستی که کتاب رو بهم هدیه داد. با ذوق خوندمش و کیف کردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من مجردم حقیقتا قبل از اینکه نظراتو بخونم تو فکرم این بود که بعد عقد تنها باشیم و یکی بزنم پشت گردنش ( وقتی پشت گردن تمیز و مرتب پسرا رو میبینم خیلی دوست دارم یه چکی بزنم بهشون😂) بعد از پشت بغلش کنم یه ماچش کنم بگم باباخشید🥺😂
#قشر_باایمان_بانماز
#قشردستبزندار
#مبارزهباهواینفس
#بادستپسمیزنمباماچپیشمیکشم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین برخورد فیزیکی ما تو محضر بعد از عقد بود. انگشتر دست هم انداختیم و عسل دهن همدیگه گذاشتیم. بعدش عکاس گفت همه برن بیرون بهمون میگفت چه جوری ژست بگیریم.
فانتزی یکی از مخاطبا رو خوندم گفتم بقیشم بگم. بعد از عقد همسرم بهم گفت بریم یه جا با هم صحبت کنیم. منم گفتم بریم مزار شهدا. مزار شهدا که رسیدیم صحبت کردیم داستان انگشترشو تعریف کرد که مربوط میشد به اینکه دعا کرده بود و از امام رضا خواسته بود که همسر مناسب خودش رو پیدا کنه و انگشترو از انگشتش در آورد دستم کرد
#نظرات_دوستان
#سوال_99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی چقدر جای خالی صاحب فرم سمی شماره دو حس میشه این روزا..
بیاد برامون از فانتزیاش درمورد مکان جاری شدن خطبه عقد و اولین برخورد فیزیکش با پاسدار خونگیش حرف بزنه و روحمون شاد بشه
#حیف_شد_نیستی
#فرم_سمی_شماره_۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای محمدیییی شما که تو مجردی دوتا کفتر باهم میدیدید بهشون غبطه میخوردید؛ چرا ما رو داغان کردییید امشب داغغغان 😄💔 مامانم یه بار گفت چرا انقد جلز ولز میکنی نوبت تو هم میشه، بهشون گفتم شما زود ازدواج کردید نمیفهمید ولی آقای محمدی میفهممهههه🥲☹️
#قشر_نماز_شب_خون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابام صدام زد. گفت اجازه میدی یک صیغه موقت بخونیم؟
گفتم باشه به شرطی که این پسره امشب اینجا نمونه😆😮💨
اما اولین برخورد فیزیکی بعد عسل گذاشتن تو دهن هم بود😋،و من اینجوری بودم🤢
دستم رو گرفت و دیگه رها نمی کرد.
اما در برخوردهای بعدی همیشه اجازه می داد اونجور که من راحت هستم و اجازه میدم جلو بریم.
کلا متوجه شده بود من خیلی خجالتی هستم و مراعات من رو می کردند.
همیشه به خاطر این اخلاقشون ممنونشون بودم و هستم😍
#نظرات_دوستان
#سوال_99
#سمّی_جات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای محمدی نکنیددددد با ما اینطوریییی به خدا از نمک هم بدترهههههه دیگه نمیتونم تحمل کنم😭😂منم به فانتزی هام داره اضافه میشهههههه هرچی میخوام تو ذهنم فانتزی نسازم شما نمیذارید😂
#ارسالی_مخاطب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین تماس فیزیکی ما وقتی بود که حلقه انداختیم دست هم. عقدمون مزار شهدا بود ، بعد اینکه مهمونا رفتن دسته گلم که هشت تا رز قرمز بود رو باز کردیم هرکدوم از گلا رو گذاشتیم روی قبور یکی از شهدا. بعدش همسرم دستمو گرفت و پدرم از زیر قران ردمون کردن و از مقبره خارج شدیم. از بقیه که دور شدیم همسرم با یه شوق خاصی گفت دیگه مال خودم شدی.
بعد رفتیم نشستیم تو ماشین که بریم امامزاده نماز شکر بخونیم.
#نظرات_دوستان
#سوال_99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد خطبه عقد توی حرم امام رضا ع بابام دستمونو گذاشتن تو دست هم،
خیلی استرس داشتم حس خیلی خاص و عجیب غریبی نداشت ولی اینکه یه مرد نامحرم بود و با خوندن چند خط خطبه بهم محرم شدیم برام جالب بود!! هنوز مطمئن نبودم محرمیم! دیگه پدرشوهر و پدربزرگای شوهرم که اصلا قابل هضم نبود 😅
#قشر_هات_چاکلت