eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
809 ویدیو
27 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از عقد بابام اجازه نداد من شب خونشون بمونم.موقع خداحافظی همه میگفتن بمون ولی بابام راضی نشد☹️هیچی با دلی غمناک همدیگرو بغل کردیم و خداحافظ🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ۲۵سال پیش سرسفره عقد همسرم بعداز بله گفتن حلقه رو که دستم کردن پیشونیم بوسیدن که تو اون زمان خیلی کار عجیب و یه جورایی بد بود تو جمع منم ازخجالت واسترس ازرنگ قرمز به ابی ارتقا پیدا کرده بودن انقدر حجالت کشیدم که حد نداشت 😬 همسرم دوست صمیمی داداشم بود مراسم که تموم شد داداشم تو کوچه زده بود تو گوشش همسرم که چرا خواهرمنو تو جمع بوس کردی 🤣🤣الان بعداز ۲۵سال هربار داداشم میاد همسرم میگه خانوم بیا یه بوس بده داداشمم حتما یه چیزی سمت شوهرم پرت میکنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هععی حاج فِصال سوال های شما مثل این بستنی می مونه☝️ هی می شینیم فکر می کنیم دلمون آب میشه آخرشم اون که باید، نمیاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین برخورد فیزیکی تو حرم امام رضا بود بعد جاری شدن خطبه از قبل به مامانش سپرده بود که بیاد و دستامون رو بذاره تو دست هم چون خودش روش نمیشد بگه بعد عقد داشتم با بقیه احوال پرسی میکردم مامانش صدام زد و گفت بیاین دستاتون رو بزارم تو دست هم اول اون دستش رو آورد جلو من خیلی خجالت کشیدم چند ثانیه طول کشید تا دستم رو ببرم جلو بعدش که دست دادم دستش رو انداخت دورم و یکم منو کشید جلو به سمت خودش و رو سرم رو بوسد بهتین خاطره عقدم شد🥲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجردم و دوست دارم اولین برخورد فیزیکی مون این باشه که دستمو بگیره و ساعت ها باهاش پیاده روی کنم و حرف بزنیم چون شنیدم وقتی زن و شوهر ازدواج می‌کنند و دستای همدیگرو میگیرن گناهانشون از لای انگشتاشون میریزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همون شبی که خونه بابا بزرگم صیغه محرمیت خوندیم سوار ماشین بابام شد با ما اومد که برسونیمش خونه شون عقب کنار من نشسته بود یواشکی دستم گرفت منم محکم دستم زیر دستش کشیدم🤣 خب یهو ترسیدم دیگه😢
امشب فک کنم خیلی نمک به زخم مجردا پاشیده شد. بعضی ها ی چیزایی می فرستم که قابل پخش نیست. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از محرمیت در حالیکه صدای قلبم رو می شنیدم و کلی استرس داشتم‌. دستش رو به سمتم دراز کرد و دستمو گرفت. دومین بار هم داشت خداحافظی میکرد بره. تو اتاق تنها بودیم ، صداش زدم خودمو انداختم تو بغلش.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد محرمیت که ما با فاصله کنار هم نشسته بودیم عموم اومد به همسرم گف برو اون ور تر منم بشینم😂 فقط برای این که ما بچسبیم ب هم🤣 بعد مهمونی رفتیم بیرون تو‌ماشین دستشو اورد سمتم برای چند ثانیه فکر کردم باید چیزی بهش بدم 🤣😐😂 بعد مغزم فرمان داد ک‌ عه بابد دستمو بزارم تو دستش و گذاشتم ... بعدشم دستمو بوسید😍 بعد ۴ سال یادش میوفتم ذوق میکنم