فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما تو حرم امام رضا روز میلاد حضرت زهرا عقد کردیم. بعد اینکه خطبه رو خوندن و محرم شدیم خاله بزرگ عزیزم دست منو به زور کشید و گذاشت تو دست همسرم 😂 بینهایت خجالت میکشیدم و دستم رو محکم نگه داشته بودم اما زور خاله جان چربید 🤧
#قشر_کافر_بی_نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقای محمدی🖐🏻
اولین برخورد ما بعد از عقد اینجوری بود که بعد از عقدمون رفتیم بیرون دور بزنیم بعد به پیشنهاد من رفتیم پارک ..
اولش یه جایی نشستیم داشتیم باهم حرف میزدیم بعدش به پیشنهاد همسرم بلند شدیم یکم قدم بزنیم که همسرم شروع کرد یچیزی رو تایپ کردن توی گوشیش
و بعد که به من نشون داد دیدم نوشته که "میخوام دستتو بگیرم ولی خجالت میکشم" من که خوندمش واقعا خجالت کشیدم و نمیدونستم چی بگم😭😂
اونم دید از من بخاری بلند نمیشه دستشو توی جیب کاپشنش کرد(وقتی عقد کردیم زمستون بود) بعد گفت که فکر کنم سردته دستتو بزار تو جیبم گرم بشی منم با کلی خجالت گذاشتم ایشونم بعد از اینکه داخل جیب دستمو گرفت دستامونو از توی کاپشن در اورد🥲😂
#نظرات_دوستان
#سوال_99
#حاج_فِصال_نوشت
#ادامه_سوال_99
اولین دعوا یا عصبانیت بعد از محرمیت تون چجوری و در چه حدی بوده؟ اونی که نازتون رو می کشید، چجوری باهاتون دعوا می کرد؟
@mohammadii3
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا یادم نمیاد اولین برخورد فیزیکی مون چطوری بود
چون واقعا دوست داشتم وقتی محرم شدیم همسرم نشون و دستم کنه ولی مادرشوهرم تو انگشتم کرد🥲 و تا همیشه حسرتش به دلم موند.
ولی اولین دعوامونو یادمه
سر اینکه من عروسی خشک دوست نداشتم ، ما لریم و عروسیای خیلی شادی داریم ولی همسرم شمالین و فقط تو عروسیاشون فسق و فجور دیده بودن😂 سر اون دعوامون شد خب اوایل بود نه من حرف زدن بلد بودم نه اون ناز کشیدن.
من قهر کردم. کلی گریه کردم تو ماشین. ایشونم نهایتش وایساد یه بطری آب دستم داد😒
منم دیگه راضی نشدم و عروسی نگرفتیم کلا
#نظرات_دوستان
#سوال_99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین دعوا مون سر مسخره ترین چیز ممکن بود
خانواده همسرم من رو بعد از عقد رسمی مون بردن آرایشگاه برای اصلاح صورت
ینی بعد از عقد همدیگه رو واضح دیده بودیم
من اصلا ادم پر مویی نیستم ولی
توی مسیر برگشت از آرایشگاه من انتظار داشتم راجب تغییراتی که کردم همسرم یه نظر مثبت بده و ازم تعریف کنه
ولی با خنده بهم گفت سیبیلات کو😐
منم به حدی ناراحت شدم که گریه ام گرفت و بهش گفتم به چه حقی همچین حرفی بهم زدی
#نظرات_دوستان
#سوال_99
#حاج_فِصال_نوشت
امروز مطالب مهمی رو درباره به دل نشستن و نقش و اهمیت ظاهر در ازدواج دارم تو کانال روحهای ازدواجی میگم.
حتماااا پیشنهاد میکنم مطالب ارسالی دوستان و صوتها رو گوش بدید و دنبال کنید
@roheezdevaji
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین دعوای بعد از عقدمون این بود که من قبل عقد گفته بودم که یه حج واجب هم به مهریه اضافه بشه
اون گفت بابام حساس میشه ،ناراحت میشه
اخه مهریه رو باباش از قبل تعیین کرده بود (۲۰سکه)!!!!
گفت نمیشه رو حرف بابام حرف بزنم 🥺
#خیلی_احمق_بودم_که_قبول_کردم
#من_اولویت_اول_نبودم
#اول_خانوادش_دوم_خانوادش_سومم_خانوادش🥺
#خودمم_نمیدونم_که_چرا_شرایطشو_قبول_کردم
آقای محمدی از بحث قبلی من هر کدوم رو میخوندم با خوددمون مقایسه میکردم 🤦♀یکی دو مورد خیلی شبیه عقد ما بود😊
همسر من بعد از عقد پیشونیمو بوسید 😍اما بهم نگفت خوش اومدی به زندگیم یا دیگه مال خودم شدی 😓
منم براشون فرستادم که چرا نگفتی 😮ایشونم همش استیکر خنده میفرستاد منم دیدم جوابمو نمیده بهشون چند بار گفتم که بلاکت میکنم اما نکردم... اونم باور کرد که شوخی نیست و قضیه جدیه🙄
حالا دیشب تا حالا با هم قهریم🥲 فکر نمیکردم این موضوع ساده باعث بشه دوتاییمون بهم بریزیم 😑
دیشب من با گریه خوابیدم 😭و اونم با سر درد 🤕البته از هم دور بودیم چون هنوز عقدیم اگه پیش هم بودیم از دل هم در میاوردیم و میخوابیدیم🥲💔
خلاصه که مباحثتون دردسرساز شده 😶
#قشر_میوه_پوست_کن
#سمی_جات
#حاج_فصال
#الحق_که_فصل_میکنید
#فقط_دعا_کن_که_آشتی_کنیم_و_گرنه_لفت_میدم_از_کانال
#دلممم_نمیاد_لف_بدم🥲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صیغه محرمیت کوتاه مدت خونده بودیم، دم آرایشگاه که اومدن دنبالم تا بریم مجلس عقدمون دیدم راننده داداشمه!
پدرشون اجازه نداده بودن داماد پشت فرمون بشینه چون به رانندگیش اعتماد نداشتن😏
یه احساس تحقیر شدن بدی بهم دست داد اصلا انگار این کارو در شان خودم نمیدیدم و خجالت زده شده بودم
متاسفانه تا خود تالار هم بداخلاقی کردم و همسرمم خیلی عصبانی شده بود چون هنوز انقدر دقیق همو نمیشناختیم که بتونه درک کنه چرا انقد این اتفاق برام ناراحت کننده بوده، جلوی داداشمم خیلی نمیشد حرف بزنیم خلاصه باهاش قهر کردم و لحظه عقدمون هم مثل ابر بهار گریه میکردم😕🥲
#نظرات_دوستان
#سوال_99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جمله خیلی ناجوان مردانه واقعیت و کوبید تو صورتم.
«اونی که نازتون و میکشید، چجوری باهاتون دعوا میکرد!! »
این جمله و پرسش، خوده واقعیت زندگیه و آدماعه که باید ببینیمش
#ارسالی_مخاطب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین دعوای ما بعد عقد بود سر اینکه خانواده همسرم میگفتن باید وام ازدواجتون بدین ما تا عروسی بگیریم باهاش خب منم میخواستم با وام ازدواجم جهیزیم بگیرم و سر این موضوع خیلی باهم بحث داشتیم کلی گریه کردم آخرشم وام ازدواجم به خانواده همسرم ندادیم اونام برام عروسی نگرفتن 🥲
هیچوقت از دلم درنمیاد
#نظرات_دوستان
#سوال_99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
البته که این دعوا نیست ما بعد چند ماه بخاطر اینکه بهم به شوخی گفت:(( اگه فلان کارو کنی انگار زندگیمون تموم شده ))
باهاش ۱ ساعت حرف نمیزدم
کلا بخاطر مسائل بسیار بیخودی ناراحت میشم🥲
یه بار بخاطر اینکه تو خواب دیدم میزنه تو گوشم تا شب باهاش سر و سنگین بودم بعدشم دلم به حال مظلومیتش سوخت 🥲😂
#قشر_کافر_بی_نماز