یه خواستگار داشتم، ۴۰ ساله بود. ایشون یه سوپرمارکت داشتن طبقه پایین خونه پدریشون، ارشد که قبول میشن در سن ۳۸ سالگی، مغازه رو میدن اجاره که درس بخونن!
دکتری که قبول میشن، اساتید دانشگاه به پدر ایشون میگن که ادامه تحصیل در این رشته مناسب آقازاده نیست. ایشون هم از دانشگاه انصراف میده، اما به شغلش برنمیگرده چون معتقد بود که بی دردسر هر ماه اجاره مغازه میگیرم، چرا کار کنم؟؟؟
و بدین ترتیب شبانه روزی در منزل در جوار پدر و مادر، مشغول استراحت بودن 🐨
#سوال۱۰۳
#خرسـتنبل
#نهـبهـکار
#خسته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرم نشونه های یه پسر تنبل اینه که
در دوران لیسانس سر کار نمیره
هر چند نیمه وقت
هر چند کم درآمد
بعد از لیسانس هم تکلیف سربازی شو روشن نمیکنه تا زودتر بره سر کار
علاوه بر اینکه سر کار نمیره و دستش تو جیب باباشه هیچ پس اندازی نداره(حتی خیلی کم مثلا سهام) و هیچ فکر اقتصادی هم نداره
#نظرات_دوستان
#سوال_103
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشونه های پسر تن پرور که دیدم:
تالنگ ظهر خوابه سرکار نمیره
هی شغل عوض میکنه حداقل 3 ماه سر یه کار نمیمونه
به خودش سختی نمیده همش دنبال خوشگذرونیه
منتظره سقف سوراخ بشه یه پول گنده بیفته وسط خونه!
اگه چیزی هم تو زندگیش داره صدقه سر وامهاییه که گرفته(برای رسیدن به خواسته ش زحمت نمیکشه و پول بدون زحمت میخواد مثل وام، پرداخت قسطاشم با پدرجانه)
به تربیت هم ربط داره که اجازه ندادن دست به سیاه و سفید بزنه(باید از نوجوونی بچه شون کاری بار می اوردن)
به شدت کمالگرا و اهمالکار هست برای همینه همیشه قفله و کاری نمیکنه
احتمالا پدرشون هم تن پروره( این مورد به شدت تاثیر گذاره و از پدر الگو میگیرن)
#قشر_کافر_بی_نماز
#سوال_103
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
#حاج_فِصال_نوشت #تخفیف_ویژه_20درصدی #مهلت_36_ساعت #آغاز_امامت_امام_زمان کارگاه به دل نشستن در ازد
#حاج_فِصال_نوشت
مهلت باقیمانده برای استفاده از تخفیف تا ساعت 24 امشبه😶🖐️
دوستانی که کارگاه سوالات خواستگاری یا کارگاه نحوه تحقیق کردن در ازدواج رو تهیه کنن، فردا ساعت 17 تا 18 می تونن ازم سوال بپرسن، جواب میدم.
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
animation.gif
1.39M
به نظرم تن پرور بودن توی هر آدمی یک نشونه ی مهم ش نبود تلاش و انگیزه برای آینده بهتر داشتنه.
وقتی پسری آینده نگر نباشه نتیجه ش همین میشه که دنبال تلاش نیست، به قول دوستان اجاره خونه رو بگیره و توی خونه بشینه و راضی باشه. درحالیکه دنیا پر از فرصته، پر از امکان پیشرفت. خواستگارای افسرده و بیحال به من حس تن پرور بودن میدن.
#نظرات_دوستان
#سوال_103
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از نشونه های تن پروریشون اینه که مادر گرامیشون دلش نمیاد شازده کارای سخت کنه برای همین دنبال دختر شاغل یا پدر پولدار می گردن و معتقدن پسرشون چشم و دل سیرن دنبال پول نیستن، دومیش اینه که خودش میگه من تحمل سختی ندارم خانواده ات تو سختیا چقد میتونن حامی باشن، سومیش اینکه وقتی ازش میپرسی برنامه مسکن و ماشین نداشته ات چیه میگه وام ازدواج(البته سنشون اقتضا داشت حداقل پس انداز خرید ماشین و اجاره خونه رو داشته باشه نه اینکه از صفر شروع کنه)😶🌫 ازدواج کنیم وام میگیریم به کمک هم قسط میدیم
چهارم شغلی رو انتخاب کرده که 24ساعت یا فیلم میبینه یا تو اینستاگرام طی الارض میکنه وسط اینا یه کاری هم انجام میده☺️
#سوال_103
#نظرات_دوستان
#حاج_فِصال_نوشت
خیلی دوست داشتم ازدواج کنم. خیلی غصه می خوردم که چرا مجردم. از تنهاییم بشدت ناراحت بودم.
توی این شرایط کل هزینه های زندگیم هم با خودم بود. البته توی خانواده مشکل مالی نداشتيم اما ترجیحم این بود که مستقل از خانواده زندگی کنم.
از وقتی برا ارشد اومدم تهران هر روز سرکار می رفتم.
ی شب هایی هم کارم طول می کشید. انقد دیر می رفتم خوابگاه که نگهبان دم درب راهم نمی داد. منم می نشستم روی پله جلو خوابگاه و انقد باهاش کلنجار می رفتم تا درب رو باز کنه.
نگهبان خوابگاه می گفت: "باید قبل از ساعت ده شب بیای. بعدش من درب رو باز نمی کنم". باهام دشمن شده بود و مدام گیر می داد. کار به جاهای باریک رسید و به خاطر دیر رفتن به خوابگاه منو فرستادن کمیته انضباطی دانشگاه.
مسئول کمیته انضباطی بهم گفت: "گزارش دادن دانشجوی بی انضباطی هستید و نظم در رفت و آمد رو رعایت نمی کنید. علتش چیه؟"
ماجرا رو بهشون گفتم و دستم رو که بخاطر کار کردن سراسر زخم بود، گذاشتم روی میز و بهشون نشون دادم. (چون همزمان با درس خوندن توی مقطع ارشد دانشگاه علامه طباطبایی کار تعمیر ماشین انجام می دادم، همیشه دستام پر از زخم، کثیف و روغنی بود).
دستم رو که دید، انگار شرمنده شد از حرفی که زده و توی صورتجلسه نوشت:"خوابگاه با ایشون همکاری کنه و ورود شون تا ساعت 24 شب به خوابگاه بلامانعه..."
بعد از این ماجرا اون نگهبان بازم اذیتم می کرد اما دیگه نمی تونست درب رو باز نکنه😶✋
حالا ساعت 11 شب می اومدم خوابگاه🤣بیشتر کار می کردم.
با پولی که با سختی و زحمت بدست می آوردم گل یا شیرینی می خریدم و می رفتم خواستگاری.
خدا می دونه چقد پول گل و شیرینی دادم🤕🌹
#خاطرات_خود_نوشت
#خواستگاری_من(3)
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
#حاج_فِصال_نوشت
#ادامه_سوال_103
خانواده هاتون از خواستگار تون چه انتظارات مالی ای دارن؟
@mohammadii3
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستگارم پولدار باشه
دکتر باشه
البته نه انصافا با مامانم که صحبت میکردیم بابت جهاز
گفت اگه خواستگارت پول داشته باشه باید بهترین جهاز رو بخره
اما وقتی که پولدار نیستن در حد متوسط و مناسب باید برات جهاز بخرن نباید الکی خودشون رو تو فشار بذارن
الحمدلله مادرم این فهم رو دارن
#نظرات_دوستان
#سوال_103
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شغل ثابت و اداره ای
اگه چندساله شغل داره ولی هیج ذخیره مالی نداره لابد مشکل داره
پاسدار باشه نمیپذیرند ولو پولدار باشه فقط چون پاسداره
مامان باباش برای پولاش نقشه نداشته باشن و ازش بگیرن ولی خانواده به فکری باشن و بهش خط داده باشن که چطوری پس انداز کنه مثلا طلا بخره بذاره کنار و از این چیزا
اسمش به ولخرجی و خسیسی در نرفته باشه
همینجور خانواده اش
#نظرات_دوستان
#سوال_103
#حاج_فِصال_نوشت
امشب ی مراجعه کننده داشتم، گفتن: "درگیر درس و دانشگاه و کار هستم، وقت نمی کنم برای بررسی خواستگارم. چیکار کنم؟ "
منم بهشون گفتم هیچی شوهر نمی شه! برید خواستگارتون رو بررسی کنید.
#هیچی_شوهر_نمی_شه
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_فِصال_نوشت
هیچ کس منو درک نمی کرد. هر روز از بقیه و حتی خودم دور تر می شدم.
چرا من عزیز دل کسی نبودم؟
ستار که هم اتاقیم بود هر ماه ی دوست دختر عوض می کرد اما این که کسی منو دوست نداشت برام عذاب آور بود.
چرا من عزیز دل کسی نبودم؟
ستار از باباش پول توجیبی می گرفت و سرش با دوست دخترهاش گرم بود. هر شب توی تختش تا صبح پچ پچ می کرد و گاهی هم در حین صحبت کردن، صفحه گوشیش رو چن بار می بوسید. گاهی هم توی راهرو خوابگاه به دوست دخترهاش فحش می داد و سرشون داد و فریاد می کرد.
اما من سرم با کار و هیئت رفتن گرم بود.
شب های ماه رمضون تا ساعت ده یا یازده شب سرکار بودم. کارم که تموم می شد، با همون لباس می رفتم مسجد ارگ هیئت حاج منصور❤️😍.
از مناجات فقط اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ رو می شنیدم و بعد از شدت خستگی پای مناجات خوابم می برد. ی جورایی، با خستگی و حال روحی بدی که داشتم، خوش بودم. مناجات ماه رمضون از زبان حاج منصور برای منی که عزیز دل کسی نبودم، حس آرامش داشت. در تهران بی پناه بودم. و به خدا پناه می بردم.
راستی چرا من عزیز دل کسی نبودم؟
#خاطرات_خود_نوشت
#خواستگاری_من(4)
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂