#ادمین_نوشت
معتقد بودم جلسات تشکیلات فقط باعث اتلاف وقتم میشه. برا همین به آقا صادق گفته بودم و با موافقتش توی جلسات خیلی کم می رفتم.
یکی از دخترای دانشگاه جانشینم بود. بچه بندرعباس بود و حسابی دغدغه انقلاب رو داشت.
بهش سپرده بودم از سیر تا پیاز جلسه رو می نویسی و برام میاری.
بنده خدا هم با وسواس و دقت زیادی همه مطالب رو خوش خط می نوشت و برام می آورد.
توی آخرین جلسه گفته بودن ی مقاله رو باید بنویسم. چون برخی بیانیه ها و متن های تشکل رو من می نوشتم.
منم شروع به نوشتن مقاله کردم. عنوانش رو گذاشتم: "نقش پیر نوزادان کهنه ظهور در عصر تبیین"
(نقدی بر فعالیت تشکل های بی خاصیت دانشجویی پس از انقلاب)
زدم تشکل ها رو با خاک یکسان کردم 🖐️😶
انقد تند بود که اون 4 تا دختر حسابی باهاش مخالفت کردن. اما با حمایت اقا صادق چاپش کردیم.
از این ماجرا چن مدت گذشت. ی خبر مثل بمب توی تشکل مون منفجر شد. که اقا صادق یکی از اون 4 تا دختری که برخی شب ها توی تشکل می موندن رو گرفت. و الانم عروسی شونه...
ادامه دارد....
#تشکل(5)
#خاطرات_خود_نوشت
#قشر_خوش_خط
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای محمدی اومدیم اردو راننده آهنگ هایده گذاشته و بچه ها هم همراهی میکردن منم هنزفری گذاشتم تو گوشم و دعا کمیل گوش میدم و یاد شما و کتاب بیوتن افتادم که ((من ارمیا معمر جمعی از گردان 24 لشکر 10 سید الشهدا اینجا چه میکنم))🤦🏻♀
#قشر_کافر_بی_نماز
#قشر_خوش_خط
#حاج_فِصال_نوشت
صادق با فاطمه ازدواج کرد، یعنی مسئول تشکل برادران با جانشین خواهران.✋😶
ما هم رفتیم توی عروسی شون و حسابی سنگ تموم گذاشتیم و کلی براشون واسونک شیرازی خوندیم و صادق رو هم پرت کردیم هوااااا.
از همون اول به دلم افتاده بود چرا ما هرچی میگیم صادق با اون مخالفت میکنه و با خانمها موافقت میکنه. همش با خودم میگفتم چرا صادق حرف ما رو گوش نمیکنه؟!
بعد از اینکه با فاطمه ازدواج کرد تازه فهمیدم امور تشکل به دست چه کسانی اداره میشه. "همیشه پای یک زن در میان است".
ازدواج صادق همزمان شد با فارغ التحصیلیش.
البته صادق بعد از ۱۲ ترم از مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شد.
ادامه دارد...
#تشکل(6)
#خاطرات_خود_نوشت
#قشر_خوش_خط
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂