#ادامه_سؤال_98 حاج فصال، منم یه دوره‌ای که درگیر یه سوگ عاطفی ناجوری بودم یه دختر خانومی که یجورایی همکار محسوب میشد هم در جریان این سوگ بود. ایشون با اینکه خودشم ظاهراً توی رابطه بود ولی خیلی(خیلییییییییی!) واسه من وقت میذاشت و به حرفام گوش میداد و همدردی میکرد و... منم چون اون دوره از تموم دختران عالم متنفر شده بودم توجهاتشو گذاشتم به پای انسانیت و این حرفا.. ولی بعد ها که بهتر شد حالم و 1-2 سال گذشت ایشون همچنان مثل یه رفیق با من صحبت میکرد و خلاصه یه وابستگی ایجاد شده بود. ولی بعد که بیشتر درموردش اطلاعات پیدا کردم، دیدم که ایشون دچار بیماریِ #خودْ_روانشناسْ_پنداری هستش و اصرار داره که به عالم و آدم کمک کنه و من تنها پسری نیستم که پی‌ویش صحبت میکنم! تازه بعدشم از طرق مختلف پیشنهاد رابطه داد وووووو..... ولی من چون بهش اعتماد نداشتم چون میدونستم با بقیه هم حرف میزنه(نمیدونم چه مرضی داشت!).. خلاصه که تمومش کردم؛ هم همکاری رو و هم اون ارتباطـه رو. دختر خانومای مذهبی/غیر مذهبی یا حتی پسرا، بمولا که شما منجی نیستین که میخواین همه رو نجات بدین اومدی درد طرفو کم کنی، ولی خودتم شدی یه درد! #لامصب_نمیخوام_کمکم_کنی #بابا_به_من_توجه_نکن #سندروم_روانشناسی_بی‌قرار #سخته_ولی_بپذیر_که_روانشناس_نیستی #منجی_خداست