ادمین نوشت::
گفتم آخر داستان دق تون ندم.برا همین سه قسمت آخر رو با هم گذاشتم.
خوشحالم که داستان رو خوندید و دوست داشتید.
از کسانی هم که پیام دادن و نتونستم پیام شون رو جواب بدم، صمیمانه عذر می خوام. حجم پیام ها خیلی زیاد بود. فقط می تونستم پیام ها رو بخونم و رد بشم.
خیال تون راحت شد منم رابطه سمّی تموم کردم. حالا رابطه های سمّی تون رو شمام تموم کنید. ✋😶
اگر ی مسجد امن سراغ دارید بهم معرفی کنید. همسرم داستان رو خوندن و احساس می کنم امشب رو باید در مسجدی یا زیر پُلی چیزی سر کنم. اگر محل امن دیگه ای هم سراغ دارید بهم بگید😓💁♂
#مشاور_آسیب_پذیر
#همسر_نقطه_زن
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂