✅ تبیین حکمت احکام اسلام در بخشی از خطبه حضرت زهراء(س) در مسجد مدینه
آثار ایمان و احکام الهی
🟡«فَجَعَلَ اللّهُ الإيمانَ تَطْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ»؛ «خداوند ايمان را برای پاكی شما از شرك قرار داد». يعنی اثر ايمان پاك شدن دل ها از كثافات است. به عبارت ديگر ايمان نور، و شرك ظلمت است.
🟢« وَالصّلاةَ تَنْزيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ»؛ «و نماز شما را از كبر منزّه می كند»، چرا؟ چون سراسر نماز كُرنش است. ابتدای نماز می گويی اللّه اكبر. يعنی او بزرگ است و همه كوچكند و خودت كوچكتر از همه. ركوع و سجده و همۀ اعمال و گفتار نماز، حاكی از اقرار به نقص و كوچكی انسان در مقابل عظمت خداوند است.
🟢«وَالزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ»؛ «و زكات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاك شود و روزی وسعت يابد». در اين بحث آنچه زيباست با هم بودن اين دو معناست. يعنی تعلّق به مال دنيا نداشته باش، امّا نه اينكه اصلاً مال دنيا نداشته باشی بلكه تعلّق نداشته باش، لذا از طرفی زكات می دهی از طرف ديگر وسعت در رزق می يابی.
🔶«وَالصِّيامَ تَثْبِيتاً لِلإِخْلاصِ»؛ «و روزه را برای تثبيت اخلاص قرار داد». در ميان جميع اعمالی كه انسان برای خدا و قربة الی اللّه انجام می دهد يك عمل عبادی وجود دارد كه انسان می تواند آن را مخلصاً لِلّه، يعنی فقط برای خدا انجام دهد و هيچكس هم نفهمد و آن عمل روزه است. اعمال ديگر هر يك نشانه و اثر ظاهری دارند كه ديگران از آن باخبر می شوند امّا روزه را فقط آدمی می داند و خدا، مگر اينكه خود انسان بخواهد به ديگران بگويد كه آن بحث ديگری است. پس اثر اين عمل يعنی روزه همانا تثبيت اخلاص است.
🕋«وَالْحَجَّ تَشْييداً لِلدِّينِ» ؛ «و حج را برای رفعت دين قرار داد». حج از نظر باطن، ترك علائق و كوچ كردن انسان است و از نظر ظاهر همان اجتماع عظيم است كه آيين يكتاپرستی و توحيدی را تقويت می كند.
❇️«وَالْعَدْلَ تَنْسيفاً لِلْقُلُوبِ» ؛ «و عدالت را قرار داد برای اينكه دلها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود».
❇️«وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ»؛ «و اطاعت ما اهل بیت را واجب كرد زيرا موجب نظم شريعت و ملّت می شود» چون همه بر محور يك امام جمع می شوند و اجتماع می كنند.
🔸«وَ إمامَتَنا أماناً مِنَ الْفُرْقَةِ»؛ «و امامت ما را محوری برای جلوگيری از تفرقه قرار داد». هر جماعتی اگر يك محور نداشته باشد كه همه دور آن محور حركت كنند بتدريج دچار چند دستگی و تفرقه و بالاخره نابودی می شود. پس امامت را واجب كرد تا هر كسی مدعی رهبری نشود و ملوك الطوايفی كه موجب از بين رفتن دين است به وجود نيايد.
💢«وَالْجِهادَ عِزّاً لِلإسْلامِ وَ ذُلّاً لِأهْلِ الْكُفْرِ وَ النِّفاقِ» ؛ «و جهاد را واجب قرار داد برای عزّت اسلام و ذلّت اهل كفر و نفاق».
🔸«وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتيجابِ الْأجْرِ»؛ «و بردباری را برای استحقاق پاداش قرار داد. شايد منظور پايداری در جهاد باشد».
🔸«وَالْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ»؛ «و امر به معروف را برای مصلحت اجتماعی تعيين كرد تا جامعه به فساد كشيده نشود».
🔸«وَ بِرَّالْوالِدَيْنِ وِقايَةً مِنَ السَّخَطِ»؛ «و نيكی به پدر و مادر را واجب كرد برای مصونيّت آدمی از غضب الهی».
🔸«وَ صِلَةَالْأرْحامِ مِنْساةً فِی الْعُمْرِ وَ مِنْماةً لِلْعَدَدِ»؛ «و صله رحم را قرار داد كه موجب طولانی شدن عمر و وسيله ای برای تكثير است».
@mohammadjavad_karimi
محمدجواد کریمی
به فضل الهی در پاسخ به سوالات فوق، جواب هر سؤال را به ترتیب به محضر اعضای محترم کانال و طالبان حقیقت تقدیم خواهد گردید.ان شاء الله تعالی
محمدجواد کریمی
پاسخ به سؤالات هشتگانه(۱)
👈سؤال اول: حضرت علی فاتح خیبر، یکی از باغیرت ترین یاران پیامبر، چرا همسر عزادارش- که حامله هم بوده- را می فرستد تا در را روی دشمنان عصبانی اش باز کند؟ خود شما اگر یک عده از دشمنان خطرناک تون بیاند برای اینکه شما را با خودشون ببرند،واقعا همسرتون رو می فرستید پشت در؟!
✍جواب اجمالی
مطابق روایات،حضرت فاطمه در نزدیکی درب ورودی منزل نشسته بود و با دیدن عمر وهمراهانش، درب را -که باز بود- به روی آنان می بندد. همچنین با توجه به موقعیت حضرت زهرا(س) در نزد پیامبر و احترام مردم مدینه به پیامبرخدا(ص)، تصور براین بوده که مردم با دیدن ایشان شرم کنند و متعرض اهل منزل نشوند، همچنان که عده ای از مهاجمین با شنیدن صدای دختر پیامبر به عقب برگشتند. کسانی که نزدیک در بودندبه عقب جمعیت که فرمان حمله را می دادند اطلاع دادند که فاطمه(س) پشت در است، ولی آنها گفتند: «و إن کانت فیها»!
این بی شرمی مهاجمان بود که حرمت اهل خانه را رعایت نکردند، در را به پهلوی حضرت زهرا فشار دادند تا راه باز شود! و امیر مؤمنان را برای بیعت نزد ابوبکر ببرند.
🌴جواب تفصیلی
جای بسی سوال و تعجب فراوان است که بر اساس کدام سند به چنین نتیجه ای رسیده اند. در کدام منبع تاریخی آمده حضرت علی (ع) در خانه نشسته و هنگامی که مهاجمین پشت در قرار گرفته اند همسر خود را به پشت در فرستاده اند؟ مگر آمدن حضرت زهرا (س) پشت درب خانه منحصر به فرستادن توسط حضرت علی(ع) است؟ از کجا مشخص است که حضرت علی (ع) در خانه بوده؟ و سوال های بسیار دیگر.
🔸چرایی حضور حضرت زهرا(س) پشت در
می توان برای حضور حضرت فاطمه زهرا(س) پشت در خانه، علل و وجوه دیگری را تصور کرد و با اندک توجهی می توان فهمید چنین انحصاری وجود ندارد که حضرت علی(ع) در خانه نشسته و دستور داده باشند «ای فاطمه درب را باز کن»! بلکه حداقل دو احتمال دیگر نیز مطرح است. اتفاقا برخی گزارش های تاریخی مؤید این دو احتمال است.
📌احتمال اول: حضرت زهرا(س) پشت در نیامده بلکه از ابتدا پشت درب ورودی بود. گزارش هایی بر تأیید این مطلب در منابع دیده می شود. تفسیر عیاشی به مکالمه افراد آتش به دست، اشاره دارد و از یکی از مهاجمین گزارشی نقل می کند که به صراحت می گوید«فلما انتهینا الی الباب فراتهم فاطمه صلوات الله علیها أَغْلَقَتِ الْبَابَ فِی وُجُوهِهِمْ، وَ هِیَ لَا تَشُکُّ أَنْ لَا یُدْخَلَ عَلَیْهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا» هنگامی که به درب خانه رسیدیم فاطمه (س) آن ها را دید و درب را به روی آن ها بست و حضرت شک نداشت آن ها داخل خانه نمی شوند مگر به اذن.(2) در کتاب سلیم بن قیس نیز بیان شده، فاطمه زهرا (س) پشت در نشسته بود که مهاجمین رسیدند(3)
📌احتمال دوم: بر فرض که حضرت زهرا (س) جلو درب خانه نبوده و از داخل اتاقها به پشت درب آمدند باز هم نمی توان آمدن ایشان را منحصر به دستور حضرت علی (ع) کرد، چه بسا حضرت علی(ع) در یکی از اتاق های دور از درب ورودی بوده و حضرت زهرا (س) که صدای مهاجمین را شنید به پشت درب آمدند تا آن ها را از عمل خود باز دارند. برخی تصور می کنند خانه حضرت زهرا (س) همان یک حجره کنار مسجد بوده و با این تصور اشتباه خیال دیگری در ذهنشان پدید می آید که از درب خانه تا آخر حجره چند متری بیشتر نیست؛ اگر دق البابی شود همه اعضای خانه فورا خواهند شنید! در صورتیکه تصور اولشان اشتباه است؛ چون محل زندگی اصلی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) خانه ای بود متعلق به "حارثه بن نعمان انصاری" که خانه ای نسبتا بزرگ بود او خانه خود را در اختیار این دو بزرگوار قرار داد تا به خانه حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و اله) نزدیک باشند.(4) و از آنجا که وی شخصتی متمکن و صاحب ثروتی بود بدیهی است خانه، خانه بزرگی بوده و دارای چند اتاق و... لذا ممکن است حضرت زهرا(س) نزدیک درب ورودی بوده و صدای مهاجمین را شنیده اما حضرت علی (ع) داخل اتاق ها بوده و صدای دق الباب را نشینیده است.
اگر کسی بپرسد در صورت صحت این دو احتمال چرا حضرت زهرا (س) به حضرت علی(ع) خبر نداده و خود برای باز کردن پشت در حاضر شدند پاسخ های متفاوتی می توان داد از جمله:
۱-حضرت فاطمه(س) برای باز کردن درب نرفتند بلکه برای صحبت کردن و منصرف کردن مهاجمین اقدام کردند؛ اتفاقا در گزارش عیاشی گذشت که حضرت تا مهاجمین را دید درب را بست، گزارش های دیگر در منابع اهل سنت نیز همین را تأیید می کند. ابن قتیبه دینوری نقل می کند، زهرا(س) پشت درب بود حاضرین به خلیفه دوم گفتند فاطمه(س) پشت درب هست، وی گفت بزنید اگر چه فاطمه هست.(ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ص12.).
محمدجواد کریمی
پاسخ به سؤالات هشتگانه(۱) 👈سؤال اول: حضرت علی فاتح خیبر، یکی از باغیرت ترین یاران پیامبر، چرا همسر ع
این گزارش به خوبی مؤیّد ادعای ماست، زیرا اولا : حضرت درب را باز نکرده؛ ثانیا : برای نصیحت و منصرف کردن با آنها مشغول به صحبت شدند و این یک احتمال عقلایی بود و نیز انتظار عرفی که مهاجمین با وجود حضرت فاطمه(س) و سفارشات فراوان پیامبر(ص) نسبت به ایشان، منصرف شوندو طبق گزارش ابن قتیبه چنین هم شد. یعنی برخی برگشتند(5)البته برخی بی حیایی را به اوج رسانده و با این وجود بر خواسته خود اصرار کردند. ۲-امیرالمؤمنین علی (ع) امام و حضرت فاطمه(س) مأموم بود. در آن زمان که هیچ کس مگر چندنفر حاضر به دفاع از حضرت علی(ع) نبودند و دفاع آن چند نفر هم تاثیر چندانی بر قضیه نداشت، حضرت فاطمه(س)از موقعیت ممتاز خود که تنها یادگار رسول خدا(ص) و مورد سفارش مؤکّد ایشان بودنداقدام به دفاع از امام زمانش کرد و این تکلیفی بود که بر دوش ایشان بود و هیچ کس جز ایشان نمی توانست عهده دار آن شود.
زیرا اگر سلمان، ابوذر، مقدار و عمار پشت در می رفتند دشمن ابایی از شکستن در نداشت،حتی اگر امیرالمؤمنین(ع) خود در پشت درب حاضر می شدند نیز مهاجمین شرمی نمی کردند؛ شاید حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) باعث خجالت آن ها می شد.
از آنجا که معصومین (علیهم السلام) امور جاری زندگی را با علم غیب از پیش نمی بردند بنابراین به صورت عادی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تصور می کرد مهاجمین احترام خانه ای را که جبرئیل با اجازه وارد شده نگاه خواهند داشت و با زور و اجبار وارد نخواهند شد. اگر احترام خانه را هم نداشته باشند لااقل خود را به ظاهر مسلمانان و ظاهرا به دستورات قرآن پایبند می دانند لذا با توجه به آیات قرآنی که ورود به خانه افراد را پس از کسب اجازه مشروع می داند(سوره نور، آیه27-28) نمی توانستند وارد شوند زیرا اگر ظاهر اسلام را هم بخواهند عمل کنند از ورود قهری به خانه صرف نظر خواهند کرد. نیز خدا در قرآن تصریح دارد که بدون اجازه وارد خانه های پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشوید(سوره احزاب،ص53) اتفاقا در منابع اهل سنت آمده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به ابوبکر فرموده که خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از خانه های انبیاء است(6) قطعا منظور از این فرمایش خانه حضرت نوح و حضرت ابراهیم و ...نیست بلکه خانه پدربزرگوراشان محسوب می شود لذا شکستن حرمت این خانه به دور از انتظار بود.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) احساس تکلیف کرده و در زمانی که هیچ کس امام زمان را یاری نمی کرد با تمام توان به دفاع از امام زمانش پرداخت. در این صورت اگر فرض را بر اطلاع از شهادتشان هم بگذاریم باز کار بسیار عقلایی به نظر می رسد.
💢هجوم های متعدد
نکته دیگر اینکه این اولین هجوم نبود بلکه پیش از این نیز هجوم به خانه صورت گرفته بود. در اولین هجوم متحصنین در خانه را پراکنده کرده و از اطراف حضرت علی (علیه السلام) متفرق نمودند. این همان زمانی بود که خلیفه دوم گفت به خدا قسم خانه را به آتش می کشم مگر اینکه برای بیعت بیرون بیائید(7) زبیر بیرون آمده و شمشیر کشید و بر مهاجمین حمله کرد و گفت«یا معشر بنی عبدالمطلب، ایفعل هذا بعلی و انتم احیا» ای طایفه بنی عبدالمطلب آیا شما زنده اید و اینگونه با علی برخورد می شود؟! در این بین پایش به سنگی بر خورده کرده و به زمین افتاد و شمشیرش را شکستند.(8)
♨️برخی بعد از این هجوم، حمله دیگری را نیز احتمال داده اند که آن نیز هنوز هجوم اصلی نبود. اما هجوم اصلی همانی است که درب خانه را آتش زده و حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بین در و دیوار قرار داده که منجر به سقط حضرت محسن(علیه السلام) و شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از مدت کوتاهی شد. از آنجا که در هجوم های پیشین مهاجمین از ارتکاب این اندازه بی شرمی خودداری کرده بودند لذا احتمال این که این مرتبه نیز منصرف شوند بسیار بالا بود.
اما بر فرض که حضرت علی (علیه السلام) همسرشان را پشت درب فرستاده و گفته باشند ای فاطمه اگر من به شخصه پشت درب قرار گیرم این افراد حیا نخواهند کرد اما اگر شما بروید احتمال حیا کردن این گروه بیشتر است و اصلا برفرض که فرستاده باشند تا حضرت زهرا (سلام الله علیها) درب را باز کند آیا این مسئله ربطی به غیرت دارد؟ کسانی که با پیش کشیدن مسئله غیرت در صدد عوام فریبی در این موضوع هستند خوب است سری به کتاب های تاریخی و گزارش های مندرج در آن بزنند. در گزارشی آمده روزی درب خانه حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را دق الباب کردند حضرت به همسرشان ام سلمه فرمودند: درب را باز کن(9) در گزارشی بار دیگری که درب خانه دق الباب شد حضرت به عایشه دستور دادند تا درب را باز کند(10) آیا اینجا بحث غیرت نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و اله) مطرح می شود؟ پر واضح است که چنین مطلبی را حتی نمی توان از ذهن گذراند.
محمدجواد کریمی
این گزارش به خوبی مؤیّد ادعای ماست، زیرا اولا : حضرت درب را باز نکرده؛ ثانیا : برای نصیحت و منصرف کر
در واقع طرح مساله غیرت به نوعی فرار به جلو است تا از پاسخگویی بگریزند، در حالی که سؤال های بی پاسخ زیادی وجود دارد که با هیچ ترفندی نمی توان از زیر پاسخ به آنها گریخت.
🌹سخن پایانی:
از مطالب فوق الذکر می توان نتیجه گرفت که:
اولا: حضرت فاطمه زهرا(س) پشت در نیامد،بلکه پشت در بود.ایشان اولین کسی از اهل خانه بود که متوجه هجوم غاصبان ولایت شد و قصد آن حضرت بازکردن در نبود،بلکه قصد منصرف کردن آنان را داشت.
ثانیا: با توجه به آیات قرآنی و سفارشات پیامبر(ص)احتمال حرمت شکنی نمی رفت و نیز هجوم های دیگری بود که در آنها چنین حرمت شکنی نشده بود! لذا احتمال عقلایی و انتظار عرفی این بود که در این مرتبه نیز چنین اقدام گستاخانه ای اتفاق نیفتد.
ثالثا: حمایت از ولایت و امام زمان در آن برهه به این روش، تکلیفی بود که از دست هیچ کس دیگری حتی حضرت علی(ع) بر نمی آمد و واجب تعیینی در حضرت زهرا (س) بود.
رابعا: بر فرض اینکه حضرت علی(ع) همسرش را برای باز کردن درب فرستاده باشند باز ربطی به غیرت ندارد، پیامبری که خداوند ایشان را به عنوان اسوه و الگو معرفی کردند بارها همسرانشان را برای باز کردن درب خانه فرستاند.
📚پینوشت:
1. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ص12.
2. عایشی، تفسیر عیاشی، ج2، ص67؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج28، ص227
3. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص864.
4. ابن سعد، طبقات کبری، ج8، ص19.
5. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ص12.
6. سیوطی، درالمنثور، ج6، ص 203.
7. شیخ طبرسی، احتجاج ، ج1، ص80
8. طبری، تاریخ، ج2، ص443
9. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص470
10. شیخ طبرسی، احتجاج، ج1، ص292-293.
ادامه دارد.
@mohammadjavad_karimi
محمدجواد کریمی
در واقع طرح مساله غیرت به نوعی فرار به جلو است تا از پاسخگویی بگریزند، در حالی که سؤال های بی پاسخ
💠پاسخ به سؤالات هشتگانه(۲)
👈سؤال دوم: بنابر اعتقاد علمای شیعه،حضرت علی،حسن،حسین و فاطمه هر چهارتا علم غیب داشتتد، به عبارتی ما چهارتا عالم غیب توی اُون خونه داریم که آینده رو هم میدونند، وقتی می دونند که این بلا سرفاطمه میاد؛ چرا از علم غیب شون استفاده نکردند و از مدینه بیرون نرفتند تا حداقل آب از آسیاب بیفته؟!
✍جواب
اولا: علم غیب امامان اهل بیت(ع) بالله است و مانند خداوند، بالذات و مطلق نیست. یعنی به اذن خدا و از سوی خداست.
به عبارت دیگر: انبیاء و اولیای الهی،به اذن خدا می توانند به هر مقداری که بخواهندبه تعلیم خدا، علم به غیب داشته باشند.
ثالثا: علم حاصل از غیب سبب تکلیف نمی شود، علمی که از راه و طریق طبیعی و عادی به دست می آید منشأ تکلیف است.
ثانیا: از کجا معلوم که بیرون رفتن امام علی (ع) و خانواده اش از مدینه مانع از مضروب شدن حضرت فاطمه و سقط فرزندش می شد؟ و سرنوشت سعدبن عباده بزرگ قبیله خزرج - که به جهت استنکاف از بیعت با ابوبکر از مدینه خارج و در راه شام توسط عوامل خلافت به قتل رسید،- تکرار نمی گردید؟!
برای روشن شدن مطلب، می توان پرسید:
👈چرا امامان معصوم(ع) با اینکه میدانستند در چه زمانی و چگونه به شهادت میرسند، کاری انجام ندادند؛ یعنی از این حادثهای که در پیش رو بود، جلوگیری نکردند؟!
🔸پاسخ اجمالی
در اینکه آیا ائمه(ع) به صورت تمام و مطلق علم غیب به تمام وقایع و حوادث آینده، از جمله زمان و مکان شهادت خود داشتند، محل بحث و بررسی است. بر فرض ثبوت علم امامان از طریق غیب به زمان و مکان شهادتشان باید گفت:
اوّلاً: هر انسانی روزی میمیرد و اگر کسی هر اندازه هم علم داشته باشد، از این قاعده مستثنا نیست. پس علم شخص مانع از مرگ و یا شهادت او نمیشود.
ثانیاً: قضا و قدر خداوند اگر حتمی شود به هیچ وجه عوض شدنی نیست.
ثالثاً: علم امامان از طریق غیب به زمان مکان شهادتشان فقط علم به یک واقعۀ حتمی است و رضایت آن بزرگواران به این قضا و قدر موجب ترفیع درجات آنها میشود.
بنابر این، جلوگیری نمودن از بهترین مرگ؛ یعنی شهادت که مطابق با خواست حتمی خدای متعال است، معنایی غیر از عدم رضایت به خواست خداوند، ندارد که چنین امری نه تنها از آنان بعید است، بلکه آنچه را که از گفتار و کردار آنها استفاده میشود، این است که آنها راضی به قضای الاهی و تسلیم امر پروردگار بودند.
🔸پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ ضروری است، ابتدا نحوۀ علم امامان(ع) به صورت خیلی خلاصه بیان شود، آنگاه ببنیم ائمه(ع) با اینکه به مرگ و شهادت خود علم داشتند؛ چرا از آن جلوگیری نمیکردند!
در اینکه آیا امامان معصوم، علم غیب مطلق و تمام به امور داشتند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. طبق آموزههای قرآنی، علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است؛ زیرا او است که احاطۀ همه جانبه بر تمامی عالم دارد. این معنا از آیات، 4 سورۀ رعد، 20 سورۀ یونس و 65سورۀ نحل استفاده میشود. بنابراین، عدهای با استفاده از اینگونه آیات منکر علم ائمه به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند.
اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن؛ نظیر: آل عمران، 179 و جن، 26 و 27 که میفرمایند: خدواند علم غیب را در اختیار رسولان قرار میدهد، معتقدند که اولیای الاهی، نیز اجمالاً از غیب آگاهی دارند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد".[1]
بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به اینکه پیامبران الاهی(ع) مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند، و امامانی که جانشینان پیامبرند نیز همین حکم را دارند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند، از جمله علم به زمان و مکان شهادتشان.[2]
در هر صورت و بر فرض ثبوت علم امامان به زمان و مکان شهادت خود، باید گفت.
الف) همۀ انسانهایی که روزی پا به عرصۀ حیات میگذارند، روزی از این دنیا رخت برمیبندند؛ هر متولد شدهای بالاخره روزی از این دنیا میرود. قرآن مجید میفرماید: "هر نفسی مرگ را میچشد".[3] پس هر انسان زندهای روزی از دنیا میرود، اما جز عدهی خاص از اولیای خداوند، کسی از زمان مرگ خود مطلع نیست و وقت وفات آنان پوشیده شده است، تا انسانها با این تفکر که هر لحظه امکان وفات یافتن وجود دارد، به سوی گناهان نروند و یا توبه را به تأخیر نیاندازند. از طرفی برترین مرگها نزد خداوند شهادت است. خداوند کشته شدگان در راهش را مرده خطاب نمیکند، بلکه آنان را صاحب زندگانی میداند که پیش او روزی دریافت میکنند.[4]
محمدجواد کریمی
💠پاسخ به سؤالات هشتگانه(۲) 👈سؤال دوم: بنابر اعتقاد علمای شیعه،حضرت علی،حسن،حسین و فاطمه هر چهارتا عل
أئمه معصومین(ع) هم که دارای علم غیب هستند، همگی به این نوع از مرگ، یعنی شهادت از دنیا رفتند.
به هر حال باید توجه داشت که علم شخص مانع از مرگ و یا شهادت او نمی شود و نمی تواند جلوی مرگ را برای همیشه بگیرد.
ب)قضاء و قدر الهی اگر حتمی شده باشد، به هیچ عنوان تغییر نمی کند. حال این قضای الهی در مورد عمر انسان ها باشد یا عمر امت ها. خداوند می فرماید:
هرگاه که اجلشان برسد نه لحظه ای عقب می افتد و نه لحظه ای زودتر تحقق می یابد(5).
ج) ائمه معصومین(ع) همه علم غیب به امور داشتند، به طوری که تا وقتی که می دانستند قضاء و حکمت خدا به این تعلق نگرفته است که به شهادت برسند، از هر وسیلهای برای نجات خود از مرگ استفاده می کردند. گزارش شده است که امام هادی(ع) برای شفای بیماری خود شخصی را برای دعا به کربلا فرستاد،[6] یا امام کاظم(ع) خرمای زهر آلودی که هارون الرشید به حضرت داد را میل نفرمود و گفت: هنوز وقتش فرا نرسیده است[7] و یا امام باقر(ع) میفرماید: "ما برای دفع شر سلطان فلان دعا را میخوانیم".[8]
همۀ اینها حاکی از آن است که این ذوات مقدسه برای حفظ جان خود از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند.
د) چنین شهادتی که انسان از قبل مطلع باشد و برای رضای خداوند و تسلیم امر او و برای رعایت مصالح مهمتر خود با پای خویش به قتلگاه برود چیزی جز ارتقای رتبه و درجه برای انسان نیست.
انسان اگر به این مقام از رضایت برسد، مطمئناً درجات بالایی از انسانیت را کسب کرده است. امام باقر(ع) میفرماید: "این مصیبتها که برای ائمۀ گذشته پیش آمد، قضای حتمی خداوند و با انتخاب امامان بود و همگی به آن علم داشتند ... و همۀ اینها به دلیل درجات و کراماتی است که خداوند اراده کرده به آنها عطا کند.[9] جلوگیری کردن از بهترین مرگ که مطابق خواست حتمی خداوند است، معنایی غیر از عدم رضایت به خواست خداوند ندارد که چنین امری از آنها نه تنها بعید و غیر عقلانی است، بلکه مرگ این چنینی؛ یعنی شهادت در راه خدا بزرگترین آرزوی آنها بود و هر لحظه برای رسیدن به چنین آرزویی دعا و لحظه شماری میکردند؛ مثلاً امام حسین(ع) با اینکه از شهادت خود و یارانش اطلاع داشت، ولی در عین حال از آن استقبال کرد؛ چرا که شهادت آنحضرت آثار و برکات مثبت و تأثیرگذاری بر جهان اسلام داشت و موجب احیای دین شده است. اگر از این مرگ فرار میکرد، در کجا به شهادت میرسید که آثار و برکات این چنینی داشته باشد؟!
حال با توجه به مقدمات ذکر شده، نتیجه میگیریم: در مواردی که ائمۀ اطهار(ع) به قضای حتمی خداوند علم داشتند، به دلیل مقام تسلیم و رضایی که داشتند، به این امر راضی بودند و در غیر این موارد از جان خود بسیار محافظت میکردند.[10]
📚پاورقی
[1].«إذَا أرٕادَ ٱلإمامُ أن یعلمَ شیئاً أعلَمَه ٱللهُ ذَلِک».کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 258، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ برای آگاهی بیشتر؛ ر. ک: (انسان و آگاهی از علم غیب)، 339.
[2]. البته آگاهی از غیب، همه جا نشانهی کمال نیست، بلکه گاهی نقص است. مثلاً شبی که امام علی(ع) در جای پیامبر(ص) خوابید، اگر آنحضرت علم داشت که مورد خطر قرار نمیگیرد، کمالی برای آنحضرت محسوب نمیشد؛ زیرا در این صورت، همه حاضر بودند جای آنحضرت بخوابند، در اینجا، کمال، علم نداشتن به غیب است.
[3]. آلعمران، 185.
[4]. آلعمران، 169.
[5]. اعراف، 34.
[6]. کافی، ج 4، ص 567.
[7]. شیخ صدوق، امالی، ص 148،بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[8]. کافی، ج 2، ص 560؛ مقرّم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع)، ص 56.
[9]. کافی، ج 1، ص 262.
[10].«علم غیب ائمه(ع)»، 2775؛
ادامه دارد
@mohammadjavad_karimi
💠پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت(۳)
✍ محمد جواد کریمی
👈سؤال سوم:حضرت علی، میدونسته که اینها پهلوی همسرش رو می شکُنند، بچه شو می کشند، و نهایتا هم می برنش و ازش بیعت هم می گیرند؛ چرا از اول نرفت و تقیةً بیعت نکرد و جلوی این همه درگیری و قتل را نگرفت؟
🖌جواب
اولا: این حضرت علی(ع) از کجا می دونستند که این جماعت تصمیم به شکستن پهلوی همسر و قتل فرزندش را دارند؟ در حالی که آگاهی ائمه اهل بیت(ع) متوقف به اذن خدا و اراه آنان به دانستن مورد است.«إنَّ الأئمة اذا شاؤوا أن یعلموا علموا؛ امامان هرگاه می خواستند که چیزی را بدانند، از آن آگاه می شدند»(۱).
ثانیا: در فرض علم به وقوع واقعه ای که قضای حتمی الهی بدان تعلق گرفته است، پیشگیری معنی و مفهومی ندارد. علاوه بر این مخالفت با قضای حتمی الهی با مقام تسلیم و رضا اولیای الهی سنخیتی ندارد. استقامت در برابر محن و مصائب در امتحانات الهی موجب قرب الهی و افزایش کرامت انسانی می شود.
ثالثا: چه کسی گفته است که حضرت علی(ع) پس از شکسته شدن پهلوی حضرت فاطمه(س) و قتل فرزندش با خلیفه مولود سقیفه،کنار آمده و با وی بیعت کرده است؟
رابعا: به فرض صحت خبر بیعت - که در برخی کتب روائی و تاریخی نقل شده است-، این بیعت- «فی الحقیقه به عنوان یک امر تحققی و عینی نه یک حکومت مشروع تلقی کرد، رسمیتی شبیه به آنچه که در حقوق بین المللی ،رسمیت و شناسایی دوفاکتو می خوانند»(۲)- در ظرف اضطرار صورت گرفته است, و بنابراین تا موضوع اضطرار تحقق نیابد، نوبت به حکم اضطراری نمی رسد؛ مانند جواز خوردن مردار( أکل میته) در صورت اضطرار. اما به حکم کتاب و سنت و اجماع مسلمین نمی شود قبل از وقوع اضطرار مبادرت به خوردن مردار نمود.
خامسا: اگر امام (ع)، قبل از همه این حوادث تلخ و شرم آور که از سوی دستجات سرکوب صورت گرفته بود، اقدام به بیعت با خلیفه آن هم از روی تقیه می کردند، حقانیت آن حضرت در مساله ولایت بر مسلمانان- برابر حدیث متواتر:«من کنت مولی فهذا علی مولاه»که توسط پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم اعلام شد و حجاج حاضر در آن مکان با امام علیهالسلام بیعت کردند،- از سوی غاصبان ولایت مورد انکار قرار می گرفت و کسی از مخالفت امام علی (ع) با روندنامشروع بیعت گیری و نصب خلیفه مسلمین توسط یک عده افراد انگشت شمار آگاه نمی شد.
سادسا: به گزارش همه منابع تاریخی و روایی شیعه و سنی مساله خلافت ابوبکر در سقیفه از همان آغاز از سوی برخی از افراد سرشناس حاضر در آن جمع معدود و محدود مورد مخالفت جدی قرار گرفت و تنها بخشی از انصار و دو نفراز مهاجرین حاضر در آن اجتماع با خلافت ابوبکر موافق بودند، امری که به اعتراف مرد شماره۲ خلافت، به صورت «فلتة؛ ناگهانی» صورت گرفت(۳). پس از آن هم برخی از چهره های مشهور و معروف از صحابه از مهاجرین اعم از بنی هاشم و انصار تا هفته ها و شاید هم تا ماهها حاضر به بیعت با ابوبکر نشدند و جمعی هم با تحصن در خانه حضرت علی(ع)، در اعتراض به روند غیر شرعی انتصاب خلیفه مسلمین، در سقیفه بنی ساعده اقدام به مخالفت کردند(۴).
سابعا: اعتراض به نصب خلیفه و امتناع از بیعت از سوی اهل بیت پیامبر(ص)، بر اساس چه اصلی از کتاب خدا و سنت پیامبر اسلام با سرکوب قهرآمیز عوامل خلافت ناتمام مواجه گردید؟ ضرب و جرح و قتل معترضینی که در اعتراض خود صرفا از اشکال مبارزه منفی بسنده می کنند، بر چه اساسی قابل تفسیر و توجیه است؟ و حال آنکه در عهد خلافت امیرالمومنین علیهالسلام- با آنکه از سوی اکثریت مهاجر و انصار با آن حضرت بیعت شده بود- برخی از صحابی پیامبر اسلام مانند سعدبن ابی وقاص، عبدالله بن عمر و محمدبن مسلمه حاضر به بیعت با آن حضرت نشدند و از سوی آن حضرت و شیعیانش نیز مورد تهدید و تعدی قرار نگرفتند(۵)! ادامه دارد.
📚 پاورقی
۱- اصول کافی،ج۱ ،ص ۲۵۸.
۲- انقلاب تکاملی اسلام، جلال الدین فارسی،ص ۴۳۰.
۳- کتاب الامامة و السیاسة،ابن قتیبه دینوری، ج ۱, ص ۱۳. تاریخ طبری، ج ۴,ص۴۲۷.
۴- تاریخ یعقوبی، ج ۱,ص،۵۲۳ و الامامة و السیاسة، ج ۱, ص
از جمله این متحصنین از عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیربن عوّام، عتبه بن ابی لهب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن أسود، عمّار بن یاسر، براء بن عازب، اُبی بن کعب نام برده می شود.
۵- الامامة و السیاسة، این قتیبه دینوری، ج ۱, ص ۵۲.
@mohammadjavad_karimi
💠پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت (۴)
👈 سؤال چهارم:
در این داستان آمده که ابتدا درِ خونه را آتش می زنند و دور خونه را هم هیزم گذاشتند. به نظر شما توی خونه های ۱۴۰۰ سال پیش که از چوب و کلوخ ساخته می شده و اندازه اطاقی از خونه های امروزی بوده، در حالی که آتش بگیره اصلا میشه دوام آورد و جلوی درِ آتش گرفته رو گرفت؟!
وبقیه چطور توی اون اطاق که نهایتا ۵ در ۵ متر بوده مقاومت می کردند؟
حضرت فاطمه شش ماهه حامله بوده، حالا از کجا می دونسته که این بچه درون شکمش، پسره، که بعد از اون براش اسم هم انتخاب کنند؟! البته شخصیت های سناریو باید اسم داشته باشند، بگذریم.
✍ جواب اجمالی
۱- اگر درب خانه چوبی بود، همه خانه که از چوب ساخته نشده بود!
۳- درب خانه می تواند مانند غالب خانه قدیمی، درابتدای صحن منزل باشد. اطاق ها هم در انتهای خانه با یک فاصله بسیار ازدروازه بنا شده باشد. بنابراین آتش گرفتن درب خانه لزوما منجر به سرایت آن به بخش های انتهایی منزل که بهاندازه یک صحن بزرگ از در ورودی فاصله دارد نمی شود. با توجه به اینکه خانه های قدیمی غالبا دارای حیاط های بزرگ بودند و اندرونی و بیرونی در انتهای حیاط خانه قرار داشت، ایمنی اطاقها از آتش آفروخته دم در استبعادی ندارد.
۳- اینکه خانه حضرت فاطمه ۵ در ۵ متر بوده است، سخنی سست و فاقد پشتوانه تاریخی است که قرأئن عقلی و نقلی هم آن را تضعیف می کند. به گواهی تاریخ پیامبر اسلام گاهی با عده ای از کبار صحابه به منزل دختر و دامادش علی علیه السلام می رفت. طبعا یک خانه ۲۵ متری گنجایش آن همه افراد را نداشت.
۴- به گزارش منابع و مصادر تاریخی، از مجموع صحابه ی منتقد به مشروعیت خلیفه که از بیعت با وی سرباز زدند، تنها سه نفر نهایتا پنج نفر از آنان در خانه حضرت فاطمه تحصن اختیار کرده بودند و این تحصن نیز در هجوم اول مرد شماره ۲ خلافت، با بازداشت متحصنین خاتمه یافت، از این رو در روز حادثه که در هجوم سوم اتفاق افتاد، به جز حضرت علی و فرزندانش کسی در داخل خانه حضور نداشت.
محمدجواد کریمی
💠پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت (۴) 👈 سؤال چهارم: در این داستان آمده که ابتدا درِ خونه را آتش
شهرستانی می نویسد:
و ما کان فی الدُار غیرُ علیٍ و فاطمةَ و الحسنِ و الحسین(ع)؛ در آن روز غیراز علی و فاطمه وحسن و حسین علیهمالسلام کسی در خانه نبود(۱).
📚منبع :
۱- الملل و النحل، شهرستانی، ج ۱, ص۷۱.
@mohammadjavad_karimi
💠 پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت(۵)
👈 سؤال پنجم
حضرت فاطمه شش ماهه حامله بوده، حالا از کجا می دونسته که این بچه درون شکمش،پسره؟ که بعد از اون براش اسم هم انتخاب کنند؟!
البته شخصیت های سناریو باید اسم داشته باشند! بگذریم.
✍ جواب اجمالی
اولا:تشخیص پسر یا دختر بودن حمل ، در آستانه شش ماهگی امری صعب و ممتنع نیست.
ثانیا: پیغمبر اسلام(ص) دختر خود را از پسر بودن حمل آگاه کرد و اسم محسن را بر او نهاد.
🔍 جواب تفصیلی
شبهه ای که برخی از اهل سنت درخصوص حضرت محسن (ع) ایجاد کرده اند اینکه چه کسی نام محسن را برای فرزند در رحم حضرت زهرا (س) انتخاب نمود و مگر آن زمان سونوگرافی و ... بود که جنسیت جنین مشخص شود؟
❇️ بر اساس آموزه های اسلامی در مورد نام گذاری فرزندان، شایسته است فرزندانمان را پیش از ولادت نام گذاری کنیم. در این باره از علی (علیه السلام) نقل شده است: فرزندانتان را پیش از تولّد نام گذاری کنید و اگر نمی دانید پسر یا دختر هستند، اسم آنها را از اسم هایى انتخاب کنید که براى مذکّر و مؤنّث هر دو مى گذارند، پس فرزند سقط شده شما بدون این که نامى برایش گذارده باشید روز قیامت که با شما ملاقات کند مى گوید: چرا براى من نامى نگذاشتى، در حالى که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نام محسن را براى فرزندش قبل از تولّد گذاشت(۱).
با این مقدمه در رابطه با پرسش چند احتمال بیان می شود.
احتمال اول:
اگرچه در گذشته تکنولوژی، مانند الآن پیشرفته نبود و یا اصلاً وجود نداشت و در نتیجه سونوگرافی و مانند آن وجود نداشت، امّا راه تشخیص جنسیت بچه منحصر به سونوگرافی نیست، بلکه در طب قدیم نیز راه هایی برای تشخیص نوع فرزند، پیش از تولد وجود داشته و دارد.
علاوه بر آن در بسیاری از موارد خود زنان حامله از راه هایی که خودشان می دانستند، به واسطه نشانه هایی در می یافتند که فرزند پسر است و یا دختر.
احتمال دوم:
یکی دیگر از راه های انتخاب نام برای فرزندان پیش از تولدشان، علاوه بر نام های مشترک که در روایات آمد، این است که دو نام برای او انتخاب کنند و پس از تولّد نام مناسب او را برای او تعیین کنند.
احتمال سوم:
در مورد نام محسن پیش از تولد، طبق آنچه در روایت آمده، نام محسن از جانب پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر آن طفل نهاده شده است. همان طور که حضرت عیسی می تواند از ذخیره شده های در منزل مردم خبر دهد(۲)، همچنین پیامبر اسلام (ص) نیز می تواند از جنسیت فرزند در شکم مادر خبر دهد.
📚منابع :
۱- شیخ صدوق، علل الشرائع،(ترجمه ذهنى تهرانى)،، ج ۲، ص ۴۸۷.
۲- آل عمران، آیه ۴۹.
@mohammadjavad_karimi