🎙سید حسن نصرالله و بیان خاطره ای شیرین و کاربردی از مقام معظم رهبری (حفظهما الله)
🔺«در سالهای ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ بهدلیل #سختیها، چالشها و خطرات بسیار، مراحل سختی را سپری میکردیم و خسته شده بودیم. طبیعتاً آن موقع من جوان بودم، محاسنم کاملاً سیاه بود و باری که بر دوش داشتم، فراتر از طاقتم بود. یک بار که به ایران سفر کردم، در نزد السید القائد خطاب به ایشان گفتم «ای سید ما! چه کنم؟»
🔺السید القائد در آن زمان به من گفتند: «تو هنوز جوان هستی و تمام محاسنت سیاه است. من از خستگی چه بگویم که تمامی #محاسنم سفید شده است؟» ایشان گفتند: «#طبیعی است که انسان در مسیرش با چالشها، سختیها و مخاطراتی، گاهی از سوی #دشمنان و گاهی از سوی #دوستان خود مواجه شود. غالباً هم #اذیتهای دوستان، #آزاردهندهتر از اذیتهای دشمنان است و درد بیشتری را به انسان تحمیل میکند.
🔺در نهایت هم محدودیتهایی در بسیاری از امور وجود دارد. انسان گاهی از لحاظ #روحی خسته میشود و به کسی احتیاج پیدا میکند که او را #راهنمایی کرده و مسیر را به او نشان دهد. گاهی انسان به کسی احتیاج پیدا میکند که دستش را بگیرد؛ گاهی به کسی احتیاج پیدا میکند که او را آرام کند و از لحاظ روحی و معنوی به او آرامش و #اطمینان ببخشد؛ گاهی هم به کسی نیاز پیدا میکند که قدرتش را افزایش داده و عزمش را راسخ سازد. در همهی این اموری که بدان احتیاج داریم، ما #خداوند متعال را داریم و به دیگران نیازی نداریم.»
#قسمت اول_ ادامه در بخش بعدی 👇
✅ @kTtebyan