بعد از یک شب پر از استرس و نگرانی مهمانتان می کنم به این رباعی داغ داغ تنوری. نوش نگاهتان
#رباعی
از چشم، دو آلوی حسابی داری
از دل سر هر کوچه کبابی داری
ای خانه ات آباد مگر زلزله ای
دل لرزیدن، خانه خرابی داری؟
#محمد_رضا_کاکایی
#عاشقانه
@mohammadrezakakaei
#رباعی
هر چند به دوش بار ننگی دارد
لبریز صفاست، آب و رنگی دارد
در دوره مکر و حیله و صد رنگی
دیوانگی عالم قشنگی دارد
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
به بهانه ۶ آبان ماه پایان ۵۲ سالگی و آغاز یک سال بیشتر پیر شدن...
یک عمر کنارتان به صد شوق،خندیدم و طی راه کردم
پنجاه و دوسال عمر خود را با دست خودم تباه کردم
شعر آیه روح بخش جان شد،بزم شعرا حرای احساس
پیغمبر دوستی گزیدم،افسوس که اشتباه کردم
هر دست دراز دوستی شد،یک خنجر سخت آبدیده
پهلوی دریده ام گواه است بر آنچه که اشک و آه کردم
هر کس که عصای دست من شد،پایش ز جفای چاله پیچید
از مکر برادران جان بود روزی که هوای چاه کردم........
هر چند گلایه ها زیادند، تکرار گلایه ناسپاسی است
یاران که تمام بد نبودند، العفو که من گناه کردم
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزل
گرچه نقل داستان غصه هایم بی سر است
نیستم نومید چون یارم مُجیب المضطر... است
در هوای سینه ام هر چند شوقی تازه نیست
گرچه مرغ جان من عمریست بی بال و پر است
روز از نو روزی از نو گر صدای قلب من
باز می گوید که دردی تازه پشت این در است
گر چه گاهی دل از آن خورشید غافل می شود
روزهایم غرق در تاریکی شرم آور است
تا صدایش می کنم آرام می گیرد دلم
زندگی با او برایم شور و حالی دیگر است
ذکر بسم الله او نقش نگین جان من
دوستی با او برایم حلقه انگشتر است
هر که جانش مُلک او شد پادشاهی می کند
او سلیمان است و عشق او سلیمان پرور است
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
چون شمع چراغ شام خاموشان باش
آئینه روشن فراموشان باش
برگرد به اصل خویش و همچون چشمه
همواره زلال و جاری و جوشان باش
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزل
صبحتان سرشار عشق و روزتان سرشار نور
غنچه لبخندتان سرمست از ادخال سرور
از وجود پاکتان هر رجس و ناپاکی جدا
نازک اندیشه تان از ترکش دوران به دور
هر نفس در سینه ی پر سوزتان ذکر خدا
قلبتان پیوسته مهر آباد و سینای حضور
فکرتان لبریز از روح زلال چشمه سار
کودک احساستان آئینه خو، پر شوق و شور
ذوقتان همواره همچون باغ گل غرق بهشت
چشمه چشمه چشمتان روشن ز انوار ظهور
گندم برکت قرین سفره های رزقتان
در بساط عشق اسباب صفاتان جفت و جور
درد و بیماری به دور از نازنین جانتان
خرمن اندیشه هاتان دور از برق غرور
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعي
گفتي؛ به زبان بي زباني گفتي
با پير به شيوه جواني گفتي
در گوشم نقل قصه دوري را
با تلخندي به مهرباني گفتي
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
یک بند و دو بند نیست این درد نپرس
درد دل مرد را ز نامرد نپرس
از خنجر نارفیقها حرف بزن
از آنچه که غم بر سرم آورد نپرس
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزل
گرچه در یک روز سیصد زخم تر برداشتیم
در گلستان لاله لاله بذر غیرت کاشتیم
سروهامان را به اشک دیدگان دادیم آب
ما که یک زاینده رود پر طراوت داشتیم
برگی از ایثار شد تقویم سال شصت و یک
آنچه از خود در دل تاریخ جا بگذاشتیم
گر چه سر دادیم در حفظ حریم آب و خاک
در نرفتن زیر بار ظلم و کین گل کاشتیم
پرچم ما گرچه بالا بود یک بار دگر
پرچم نصف جهان را در جهان افراشتیم
#محمد_رضا_کاکایی
#مجموعه_غزل_قرار
@mohammadrezakakaei
#غزل
ای همنفس از اولّین ســنگر، تا آخرین خط پدافندی
یکبار دیگر عطر بودن را در جان باورها پراکندی
من خوب یادم هست آنشب را در ایستگاه آخر دیدار
گفتی که کوله پشتی خود را داری به شوق وصل می بندی
دیدی زمین جای کبوتر نیست،پرواز شد اوج تمنایت
رفتی و تکه تکه جانم را ،از لایه لایه زخم آکندی
دیر آمده بودیم اما زود بر آن نگاه ساده دل بستیم
ای هم قطار عرصه های رزم ،هر چند از ما زود دل کندی
آرام رفت و توی مه گم شد تا آخرین واگن قطار امّا
تو همچنان تا آخر این راه گفتی به عهد خویش پابندی
انگار می دانستی از امشب جز آسمان اوج رهایت نیست
می شد درون چشمهایت دید، اشک رضایت ،برق خرسندی
تو رفتی وامشب سکوتم را این هق هق وامانده پُر کرده است
آخر بگو این شرط انصاف است من اشک می ریزم ،تو می خندی
دیروز اگر لبریز از تردید ،امروز دیگر شک ندارم تو
در اقتدار و باور و ایمان ،راسخ تر از کوه دماوندی
رفتی ولیکن تا ابد جاریست روح تو در اعماق باورها
من ماندم و آن کهنه بغضی که سر وا کند باتو هراز چندی
#محمد_رضا_کاکایی
#مجموعه_غزل_قرار
@mohammadrezakakaei
به بهانه ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها، تقديم به آستان اميرالمومنين(ع)
#رباعي
آنكس كه ز عشق ذره اي گِل دارد
از باب عنايت تو حاصل دارد
از روي پل صراط رد خواهد شد
هر كس ز تو كنج سينه اش دل دارد
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزل
موجی رسید و روضه طوفان شروع شد
اشکی چکید و گریه باران شروع شد
در ناگزیر مرثیه با یک پیاله اشک
شور شراب و شَروه مستان شروع شد
ایمان به کفر فصل عقب گرد قوم بود
آنجا که جاهلیت پنهان شروع شد
حتی غدیر هم گره از کار وا نکرد
در سوخت ، سینه سوخت گلستان شروع شد
بغضی غریب سینه ی حق را نشانه رفت
سیلی، سکوت، شام غریبان شروع شد
تنها نه چاه مونس ماه مدینه گشت
با رفتن تو غربت سلمان شروع شد
در پرسه گرد کوچه ی دل در غروب غم
شب گریه های شمع شبستان شروع شد
بانو اگرچه شأن نزول تو کوثر است
تو آمدی و سوره ی انسان شروع شد
با رفتن تو عزت انسان افول کرد
دوران حاکمیت شیطان شروع شد
با رفتن تو حضرت حیدر به خانه ماند
فصل سکوت و غربت قرآن شروع شد
قد خمیده رایت قد قامت تو بود
آنجا که فصل هجمه ی بهتان شروع شد
پائیز شد اگر چه بهارت، بهار زخم
با شور اشک در رگ باران شروع شد
#محمد_رضا_کاکایی
#شهادت
#مجموعه_گلستان_شروع_شد
#حضرت_زهرا_سلام_الله_عليها
@mohammadrezakakaei
#رباعی
از داغ تو كنج سينه اش طوفان شد
يكريز هواي خاطرش باران شد
بعد تو به چاه گفت غمهايش را
بعد تو علي رفيق نخلستان شد
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#تك_بيت
ياري مطلب جز ز سر زانوي تدبير
هر دست كمك، خنجر زخمي است در اين شهر
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
هدایت شده از آیه های چشمانت
✔️با افتخار و احترام دعوتید...
کانال رسمی اشعار و نوشتههای
#محمدرضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei