eitaa logo
آیه های چشمانت
451 دنبال‌کننده
46 عکس
3 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی آثار و اشعار محمدرضا کاکایی(شِفای اصفهانی) ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: @behesht_e_hashtom @sher_moaser
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون رویم از درگه لطف تو جای دیگری خدمتت بخشیده عمری آبرو ما را حسین(ع) @mohammadrezakakaei
◀ آیه های چشمانت، کانالی است برای همه سلایق 📚 خوشحال میشم اونو دنبال کنی 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اول بخون بعد اگر دوست داشتی ازش حمایت کن 👇👇👇👇👇 @mohammadrezakakaei ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @mohammadrezakakaei
ای عمو پاشو که نور چشم زهرا آمده آخرین سرباز اردویت به اینجا آمده آمده با سیل اشکش بوسه بارانت کند آمده از چشمهای هرزه پنهانت کند آمده تا مثل قاسم یاورت باشد حسین از برادر یادگاری دیگرت باشد حسین داغ پشت داغ آمد، عمه زینب پیر شد تو که افتادی زمین یکباره دشمن شیر شد تو که افتادی ز صدر زین حرم را غم گرفت سینه ی طفلان غربت دیده را ماتم گرفت با تو می خواهم عمو جان لحظه پرواز را دست بردار و دعا کن آخرین سرباز را چشم واکن نوگل باغ برادر را ببین شیر سرباز حسن، فرزند حیدر را ببین آمده تا پای جان خود تو را یاری کند از تن صد چاک گلگونت پرستاری کند آمده تا یوسف زهرا بماند در زمین آمده دست خدا ماند درون آستین آمده بین هزاران گرگ، کنعانی کند موج پشت موج در این عرصه طوفانی کند آمده بازد در این بیعت قمار دست را تا بیابد بین هر چه نیست، آنچه هست را آمده تا در منایت جان و سر قربان کند آنچه فرمائید عبدالله کوچک آن کند آمده پیدا کند با تو تمام خویش را آمده یاری کند آقا! امام خویش را نقد جان بر کف نهاده تا تورا آرد به دست آمده تا یاورت باشد عمو! حتی به دست ای عمو جان لحظه ای دریاب عبدالله را پاک کن از چهره اش گرد ملال و آه را گر چه چون اصغر گلویش بوسه گاه تیر شد عشقبازی در وجود نازکش تفسیر شد @mohammadrezakakaei
سعی بین صفا و مروه کجا،اربعین و مشایه تا حرمت حج مقبول و سعی مشکور است، طوف شش گوشه ضریح غمت @mohammadrezakakaei
به باغ سوره چشم آیه حَسَن داری کلام نور در آئینه سخن داری تو شاه دُّر یتیم برادرم حسنی تو تازه سرو جوان بهار این چمنی تو یادگار عزیز برادرم هستی به باغ حُسن حَسَن دیگر اکبرم هستی اگر چه باور احلی من العسل داری شراب شور به پیمانه از ازل داری اگر چه شیر نر آل هاشمی قاسم کرم تبار و مسمی به قاسمی قاسم اگر چه همچو حَسَن مرد روز میدانی برای اهل زیان سیل موج طوفانی اگر چه زاده فرزند مرتضی هستی حسن تبارترین نام کربلا هستی نمی توانمت ای سرو، اذن میدان را پس از تو چشم تر مادری پریشان را نمی توانمت ای ماه سیزده ساله نمی توانمت ای گونه باغ آلاله نمی توانمت ای سرو سرفراز بلند نمی توانمت ای صبح، بعد تو لبخند چرا مدام بر این جان خسته می تازی بگو چگونه کنم قلب خویش را راضی خزان چگونه ببیند بهار باغت را بگو چگونه ببیند حسین داغت را توئی که هست به قامت قیامتت قاسم توئی که نیست زره حد قامتت قاسم بگو چگونه ببیند بلا چشیدن تو ز ضرب سُم ستم، موج قد کشیدن تو بلا کشیده ترین سرو کربلائی تو شکسته آینه ی کرب والبلائی تو @mohammadrezakakaei
سوزانده کام خشک تو جان رباب را اشکت خراب کرده جهان حباب را ای غنچه محمدی گلشن حسین نشکن به بغض، شیشه اشک گلاب را بر ساحل فرات عطش دست و پا نزن سوزی نمانده است لب مشک آب را ششماهه ام بیا و پدر را وداع کن محکم بزن برای رسیدن، رکاب را شیری نمانده است مرا، تا به لطف آن شیرین کنم به کام لبت شهد خواب را آنان که کرده اند ز تو آب را دریغ از یاد برده اند حساب و کتاب را لا لا لا لا لا لا گل لب تشنه ام علی برده است بی قراریت از سینه تاب را آرام گیر بغض مرا بیشتر نکن دامن مزن به جان، عطش التهاب را باید روی که خون تو سازد امیدوار چشمان مانده بر در یوم الحساب را باید روی که حرمله بنشاندم علی تا روز حشر بر لب دل، داغ آب را از دور خیره ام به خیالت که ناگهان غم می دمد درون رگم اضطراب را قنداقه تو است به کف یا گرفته است خورشید روی دست رگ ماهتاب را خاموشی آنچنان که تو گوئی نشانده است دستی به مهر آتش جان کباب را گوشم تمام! تا ز گلوی تو بشنوم فریاد سرخ حنجره های جواب را رفتی میان حادثه تنها گذاشتی با درد و داغ و غصه و حسرت رباب را رفتی و نیستی که ببینی به قتلگاه عریان و پاره پاره تن آفتاب را برخیز باز غنچه شیرین باغ باش کم کن به خنده تلخی حال خراب را @mohammadrezakakaei
دریای عمیق باورم می خوانند آئینه نمای حیدرم می خوانند سرباز حسینم و در اردوی عطش ششماهه علی اصغرم می خوانند @mohammadrezakakaei
از روزی که شدم غلامت، عباس ششدانگ دلم خورد به نامت عباس هر وقت که آب می خورم از ته دل می سوزم و می دهم سلامت عباس @mohammadrezakakaei
با آنکه رسید ساحل شط پایت برهم زد خواب آب را غوغایت از آب گذشتی و به لبهای فرات تا محشر ماند حسرت لبهایت @mohammadrezakakaei
علمدار شه بطحاست عباس امید تشنگان،سقاست عباس ندارد دست،اما در دوعالم کلید حل مشکلهاست عباس @mohammadrezakakaei
آمیخت ترنج و ترمه و کاشی را آبی ، قرمز ، طلائی و ماشی را نقاش لبت کنار سقاخانه باران شد و آفرید نقاشی را @mohammadrezakakaei
بی سبب نیست سرآپا تب عشقی عباس آینه آینه ماه شب عشقی عباس گرچه مردانگی از ساقی کوثر داری تربیت یافته مکتب عشقی عباس نه فقط ماه منیری تو بنی هاشم را بر همه اهل جهان کوکب عشقی عباس نه فقط ساقی طفلان جگر سوخته ای پاسبان حرم زینب عشقی عباس "فاش می گویم و از گفته خود دلشادم" تا جهان هست بپا ، مذهب عشقی عباس باب حاجات فقط نیستی ای باغ بهشت جایگاه شرف و منصب عشقی عباس سوره نور در آیینه ایثار و گذشت جبرئیل کلمه بر لب عشقی عباس قلم از تو چه نویسد بجز اقرار به عجز که به حق ناب ترین مطلب عشقی عباس @mohammadrezakakaei
اکبر که شجاعتش به حیدر رفته در صورت و سیرت به پیمبر رفته میدان میدان چنان رجز می خواند گوئی که علی به روی منبر رفته @mohammadrezakakaei
از سوز تو خاطری پریشان دارم از داغ لبت هوای باران دارم یک عمر اگر سیاهپوشت بودم بر معجزه غم تو ایمان دارم @mohammadrezakakaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◀ آیه های چشمانت، کانالی است برای همه سلایق 📚 خوشحال میشم اونو دنبال کنی 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اول بخون بعد اگر دوست داشتی ازش حمایت کن 👇👇👇👇👇 @mohammadrezakakaei ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @mohammadrezakakaei
در همه عالم ندیدم جز تو نور دیگری با تو باید عشق را فهمید جور دیگری گشته از روز ازل این دل نمک گیر غمت رزق ما را داده اند از اشک شور دیگری آتش عشقست ما را سینه سوزی می کند یا هوای شعله دارد کوه طور دیگری یاد لبهای تو می افتم ، به آتش می کشد برگ برگ خاطراتم را مرور دیگری می چکم درخویش ، قطره قطره باران می شوم زینبی کو تا شود سنگ صبور دیگری جز خیالت نیست در سیر جنون آزاده را کربلا تا کربلا راه عبور دیگری می رود ماه محرم ، می رسد ماه صفر تا از این آتش بسوزم در تنور دیگری @mohammadrezakakaei
آن دل که شد به عشق شما مبتلا حسین جز با گلاب اشک نگیرد شفا حسین موج غمت تلاطم طوفان واژه هاست دریای بی کرانه بی انتها ، حسین نتوان گذاشت در غم تو دست روی دست وقتی که هست خون تو خون خدا حسین «هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» تو زنده ای و زنده به تو روضه ها حسین بی شک تمام عمر ز جان عاشقت شده است هر دل که رفته یک سفر کربلا حسین یک عمر هر چه فتنه و شر کرد دشمنت عشقت نشد ز دامن دلها جدا حسین هر سال دشمنان تو با حیله ای جدید رشتند هر چه را ، همه شد پنبه یا حسین بارید از زمین و زمان هرچه ، کم نکرد از شور و از شکوه عزای شما حسین هر خانه شد حسینیه ، هر دیده شمع راه تا در غمت بسوزد و گیرد صفا حسین داغ غم تو تا به صف حشر آتشی است در جان شیعیان تو ، روحی فدا حسین جان را چه قابل است که قربانیت کنم امی لک الفدا بابی انت یا حسین دارالشفای ماست عزاخانه ای که هست صاحب عزاش حضرت صاحب لوا حسین آنجا که جایگاه هبوط ملائکه است در تسلیت به حضرت خیر النسا حسین آنجا که پای منبر پیغمبر خدا بر سینه می زند علی مرتضی حسین ای آنکه چون شنید الست بربکم شد جلوه جلوه آیه قالو بلی ، حسین تا روز رستخیز جهان از قیام تو در جان عالم است قیامت به پا حسین @mohammadrezakakaei
ز موج تیر، چه زخمی گرفته روی تنت را زسیل خون چه خضابی، سپیدی بدنت را نمانده از تو نشانی مگر نسیم کز این جا برد به جانب یعقوب، بوی پیرهنت را نه سر به تن، که در این معرکه نشان تو جویم نه جامه ای که مهیا کنم به آن کفنت را بغیر دشنه، در این جا کسی نفهمیده است میان این همه لشکر، زبان سرخ تنت را چگونه بی تو سپارم به جاده پای اسارت چگونه بی سر و عریان رها کنم بدنت را بگو چگونه نگرید ز درد و داغ تو زینب که زیر تیغ و سنان دیده پاره پاره تنت را بگو چگونه نسوزد، که در گداز لبانت فرات هم ز عطش سوخت، خشکی دهنت را بگو چگونه افق، خون نگرید از غم داغت که دیده در شط خون، موج دست و پا زدنت را غروب کرده ای ای آفتاب جان، که ببیند جهان، سپیده ی فردا، ز نیزه سر زدنت را کنون زمان جدائی است، بی تو باید رفت که پا به پای سرت خواند سّر آمدنت را @mohammadrezakakaei
گفتند که مو پریش باید بکنیم دل را ز غم تو ریش باید بکنیم در سوگ تو اشک معرفت باید ریخت ما گریه به حال خویش باید بکنیم @mohammadrezakakaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از محمدرضا کاکایی
دارم دلی شکسته تر از شیشه ی گلاب بویـــــی اگر گرفتـــه غزلهــای کهنه ام @mohammadrezakakaei
؛ میان ماندن و رفتن دوباره جا مانده است دلی که بی تو از این کاروان جدا مانده است دلی به ناقه ی عریان سوار ، در ره شام دلی کنار تو در دشت کربلا مانده است دلی شبیه تنت، غرق در توالی زخم دلی به سینه ی صحرای نینوا مانده است درالتهاب غمت شعله شعله می سوزم که از تو داغ به دل ،لاله لاله جا مانده است اگر چه آتش بیداد خیمه ها را سوخت اگر چه بی سر و عریان تنت رها مانده است بروی نیزه هنوز از تو در گلوی زمان هزار حنجره فریاد بی صدا مانده است چه غم؛ که بعد تو ای پاره ی تن زهرا برای دختر شیر خدا؛ خدا مانده است چه غم که بسته شود سمت صبح پنجره ای چه غم دلی به غم و درد مبتلا مانده است برای آن که دلش غرق یازده نوراست هنوز پنجره ای رو به صبح وا مانده است @mohammadrezakakaei