#رباعی
زخمی که ز دوستان مکرر خوردیم
از دشمن بدنهاد کمتر خوردیم
با هر که ز روی سادگی دوست شدیم
پیوسته و بی شمار خنجر خوردیم
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
آن دست که از گل آفریده است مرا
پا تا به سر از دل آفریده است مرا
تا مونس لحظه های طوفان باشم
جنس تن ساحل آفریدست مرا
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#دوبیتی
دو چشم ساده و جذاب داری
به روی لب شراب ناب داری
میان شام تار گیسوانت
رُخی روشن تر از مهتاب داری
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
غم آمد و پای بست تقدیرم کرد
دنیا دنیا به درد زنجیرم کرد
سرگرم به بازی جوانی بودم
رنج و غم و بار زندگی پیرم کرد
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزل
بر نعش سروهای وطن جان گریستم
عمری بهار دیدم و باران گریستم
داغ خلیج فارس دلم را کباب کرد
زخم خزر چشیدم و عمان گریستم
زاگرس، ستبر سینه مردان مرد شد
روزی که پای پاوه، مریوان گریستم
یک گاو خونی از غم زاینده رود خشک
یک سیستان رَمل، بیابان گریستم
قربانی غروب غم قادسیه شد
زرتشت خنده ای که مسلمان گریستم
نوری نماند دیده قاجار دیده را
از بس میان حادثه کرمان گریستم
تریاک شعر قصه افیون واژه بود
هر مصرعی که بی تو پریشان گریستم
بغضم میان حنجره بختگان شکست
چون شمع قطره قطره و عریان گریستم
دریاچه ارومیه لب تشنه بود و من
زرینه رود مانده ز جریان گریستم
سمت طلوع قصه صبحی دوباره را
با چشمهای خیس خراسان گریستم
از اصفهان درد به تهران رسیدم و
یک پایتخت سینه سوزان گریستم
در طالعم نبود جز این سرنوشت تلخ
در خویشتن شکستم و ویران گریستم
هر روز سینه چاک غم دیگران شدم
هر شب غریب و سر به گریبان گریستم
پرچم به اهتزاز درآمد میان باد
عاشق شدم بخاطر ایران گریستم
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
ساحل شده ای که بی قرارت باشند
امواج همیشه در کنارت باشند
ماه شبهای بی قراران شده ای
تا فوج پلنگها شکارت باشند
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei