eitaa logo
مهندس علیخانی |فرهنگی|سیاسی
77.5هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
7.5هزار ویدیو
38 فایل
مهندس علیخانی | فعال فرهنگی | فعال سیاسی | طنزپرداز کانال های دیگه مون : @akhbar_asli @raz_zabanbadan @khodro_asli 👤 رزرو تبلیغات : @alikhani_ra @mojahed_a 🎖️لینک پیام ناشناس https://daigo.ir/secret/rasoolism
مشاهده در ایتا
دانلود
مهندس علیخانی |فرهنگی|سیاسی
خاطره عجیب از رزمنده ای که داماد بود ولی پایش را به دوشکا بست تا نتواند عقب برگردد! علی‌حسن احمدی،
✍️تاریخ تکرار شدنیه «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» یعنی روز یعنی لحظه سرنوشت ساز که باید کنی بمانی یا که بروی ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، مالک بن نضر ارحبی ※ مالک به حضور امام حسین علیه السلام رسید. این دیدار ظاهراً در کربلا صورت گرفت. امام پس از خوشامدگویی علّت حضور مالک را جویا شد. مالک گفت: برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستارم. مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما در اینباره چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است». او برای امام دعا کرد.... آنگاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی‌کنی؟ مالک بن نضر گفت: من مقروض هستم و عیال وارم، اهل من بدون من چگونه روزگار بگذرانند؟ ✘ مالک دعوت امام را رد کرد و رفت ! ــــــــــــــــــــــ پ . ن : ※ به داستان مالک بن نضر که نگاه میکنی ، متوجه میشی ؛ آدمها قربانیِ ترس‌هایشان می‌شوند! و ترسهای تو، سقف توحید تو را مشخص می‌کنند. و همینطور سقف استقامتت را ! ترس‌ها درست همان که ما به آنها و داریم، و از دست دادنشان، می‌ترساندمان. یکی ترس دارد از فقر خانواده‌اش، یکی ترس دارد از باختن محبوبیتش، یکی ترس دارد از فنا کردن جایگاه اجتماعی‌اش ... یکی ترس دارد از تنهایی ! و .... • همراهی با ، مسیرِ سر بریدنِ ترس‌هاست! یکی یکی یکی، باید همه را کنی، وگرنه امام را به چشم سر هم که ببینی، ترسهایت کورت می‌کنند و مانع همراهی‌ات خواهند شد. ان شاالله روز واقعه بهانه گیر نشیم @alikhani_r
✍️تاریخ تکرار شدنیه «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» یعنی روز واقعه یعنی لحظه سرنوشت ساز که باید کنی بمانی یا که بروی ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، مالک بن نضر ارحبی ※ مالک به حضور امام حسین علیه السلام رسید. این دیدار ظاهراً در کربلا صورت گرفت. امام پس از خوشامدگویی علّت حضور مالک را جویا شد. مالک گفت: برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستارم. مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما در اینباره چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است». او برای امام دعا کرد.... آنگاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی‌کنی؟ مالک بن نضر گفت: من مقروض هستم و عیال وارم، اهل من بدون من چگونه روزگار بگذرانند؟ ✘ مالک دعوت امام را رد کرد و رفت ! ــــــــــــــــــــــ پ . ن : ※ به داستان مالک بن نضر که نگاه میکنی ، متوجه میشی ؛ آدمها قربانیِ ترس‌هایشان می‌شوند! و ترسهای تو، سقف توحید تو را مشخص می‌کنند. و همینطور سقف استقامتت را ! ترس‌ها درست همان که ما به آنها بندیم و داریم، و از دست دادنشان، می‌ترساندمان. یکی ترس دارد از فقر خانواده‌اش، یکی ترس دارد از باختن محبوبیتش، یکی ترس دارد از فنا کردن جایگاه اجتماعی‌اش ... یکی ترس دارد از تنهایی ! و .... • همراهی با ، مسیرِ سر بریدنِ ترس‌هاست! یکی یکی یکی، باید همه را کنی، وگرنه امام را به چشم سر هم که ببینی، ترسهایت کورت می‌کنند و مانع همراهی‌ات خواهند شد. ان شاالله زیرعبــــای "" تا آخـــــــــــــرثابــــت قـدم باشیـــم وبمانیــــــــــــــم 🆔 @alikhani_r