#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۳۵)
هنوز پیامبر زنده بود که نماز را به ابوبکر اقتدا کردند.
✨ابوبکر را گفته بودم با اسامه برود، چرا اینجا مانده است؟
پیامبر میدانست که چرا باید او را روانه کند و هم میدانست که او چرا نرفته است؟
برای چه مانده است.
عایشه به کرات آمده بود و گفته بود:
👈اجازه بدهید پدرم ابوبکر جای شما نماز بخواند.
و چند بار هم حفصه را واسطه کرده بود و پیامبر هر بار «نه» گفته بود و دست آخر تشر زده بود:
✨انَّکُنَّ لاَنْتُنَّ صَواحِبُ یُوسُف
شما همانند زنان یوسفاید.
با این عتابهای سخت باز هم ابوبکر هماکنون در محراب ایستاده بود.
✨علی جان! بیا زیر بغل مرا بگیر و تا مسجد ببر.
پیامبر با آن حال نزار به مسجد درآمد، ابوبکر را در میانهی نماز کنار زد و خود در محراب ایستاد، نه، نتوانست بایستد، نشست و نماز را (صلاه المضطرین) نشسته خواند.
بعد پیامبر، پدرم علی را احضار کرد تا آخرین وصایای خویش را با او بگوید.
عایشه و حفصه با شنیدن این کلام به دنبال پدران خویش، ابوبکر و عمر فرستادند و پیامبر با دیدن آن دو چهره درهم کشید وگفت:
✨فاِنْ تَکُ لی حاجَة اَبْعَثُ اِلَیْکَمْ.
✨اگر نیازی به شما بود، خبرتان میکنم.
مادر! اولین ابرهای تیرهی فتنه، زمانی آشکار شد که پیامبر در بستر ارتحال افتاد
✨پیامبر فرمان داد:
✨کاغذی بیاورید که رهنمای مکتوبی برایتان بگذارم تا پس از من گمراه نشوید.
معلوم بود که پیامبر در چه مورد میخواهد سند بگذارد، عمر ممانعت کرد و کاش فقط ممانعت میکرد، فریاد زد:
👈انّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرْ. و حَسْبُنا کِتابَ اللَّه.
👈این مرد هذیان میگوید. و کتاب خدا برای ما کافی است.
پدرت را میگفت، جدمان را، پیامبر را.
داغت تازه میشود، اما این نسبت را به کسی میداد که وحی مطلق بود، خدا دربارهی او تصریح کرده بود:
✨ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی، اِنْ هُوَ اِلّا وَحْیٌ یوُحی.
✨پیامبر جز به زبان وحی سخن نمیگوید، جز به دستور خدا حرف نمیزند و جز حرف خدا را منتقل نمیکند.
پیامبر به شنیدن این حرف، دلش شکست و اشک در چشمانش نشست ولی ماجرا را پی نگرفت.
«پنجهی انکاری که میتواند حنجرهی وحی را بفشرد، کاغذ را بهتر میتواند مچاله کند.»
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۳۶)
مادر نگو که «مصیبتی چون مصیبت تو نیست.»
✨«لا یَوْمَ کَیَوْمُکَ یااَباعَبْدِاللَّه.»✨
قصهی مصیبت من اگر چه در عاشورا به اوج میرسد اما از اینجا آغاز میشود.
آن خطی که در عاشورا مقابل من قرار میگیرد، آغاز انشعابش از اینجاست.
پیامبر در گوشت چیزی گفت که چون ابر بهاری گریستی و چیز دیگری گفت که چون غنچه سحری شکفته شدی.
از خبر قطعی ارتحالش غم عالم بر دل تو نشست و خبر رفتن خودت، دلت را تسکین بخشید.
آری، شهادتت، مصیبتهای تو را تمام میکند، اما مصیبتهای تازهای میآفریند، آری تو آسوده میشوی، اما بال دیگر ما نیز کنده میشود.
پس از پیامبر و تو، اسلام دیگر قدرت بال گشادن نمییابد.
پیامبر با شنیدن آن نافرمانی، دستور داد اتاق را خلوت کنند. همه جز اهل بیت بروند.
تو و پدر ماندید، من، حسن و زینب و امکلثوم.
به امسلمه هم فرمان داد که بر در اتاق بایستد تا کسی داخل نشود.
به پدر فرمود: علی جان! نزدیکتر بیا، نزدیکتر.
بعد دست تو و پدر را گرفت و بر سینهی خود نهاد. انگار دستهای شما مرهم غمهای تمام عالم بود. خواست سخن بگوید اما گریه مجالش نداد.
تو هم گریستی و پدر هم گریست و ما کودکان هم، همه شیون کردیم.
تو گفتی:
- ای رسول خدا! ای پدر! ای پیامبر! گریهات قلبم را تکه تکه میکند و جگرم را میسوزاند.
ای سرور و سالار انبیاء! ای امین پروردگار! ای رسول حق! ای حبیب و پیامبر خدا.
پس از تو با فرزندانت چه خواهند کرد؟ چه ذلتی پس از تو بر ما فرود خواهد آمد؟
پس از تو چه کسی میتواند برای علی برادر و برای دین تو یاور باشد؟
وحی خدا پس از تو چه خواهد شد؟
و باز هم گریستی آنچنان که گریه شانههایت را میلرزاند و لباسهایت را تر میکرد.
خود را بیاختیار به روی پدر انداختی و او را پیوسته بوسیدی، سر و رو و چشم و دست و دهان و محاسن. انگار میخواستی پیش از رفتنش بیشترین یادگار بوسه را با خود داشته باشی
اشکهای تو و پیامبر به هم میآمیخت و پیامبر هی سختتر تو را در آغوش میفشرد.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
4_5967730055609058516.mp3
5.09M
💠کربلا نرفتن سخته...
◼️ #زمینه
🎤 #سیدرضا_نریمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 توی اَبَرکامپیوتر خدا هیچی گُمنمیشه.
🎙 حاج حسین یکتا
#شهید_مجید_صنعتی
1_105630403.mp3
3.01M
حرف حرم کہ پیش میات
دلم می ریـــزه یاحـــســین😭
خوب می دونی کرب وبلات
برام عـــزیزِ یاحســـــــین💔
🎙#سیـــــب ســــرخی
مداحی آنلاین - بالا بلند بابا گیسو کمند بابا - محمود کریمی.mp3
5.73M
⏯ #زمینه احساسی
بالا بلند بابا
گیسو کمند بابا
🎤 #محمودکریمی
☘ از استاد آیت الله تحریری پرسیدند :
🍁 در مواقعی که کارمان گره خورده چه کنیم ؟ فرمودند :
🌸 در اولین مرحله ، مشکلات را از خودمان ریشه یابی کنیم . به خودمان برگردیم ، در #اعتقادات و #اعمال ، ایرادی داریم یا نه .
🌷 مساله مهم دیگر ، #پدر و #مادر هستند . آیا از ما راضی هستند یا نه .
🌼 خواندن #آیت_الکرسی برای رفع مشکلات خیلی موثر است.
🌴 #اذان گفتن در منزل ، بطوری که در فضای اتاقها شنیده شود ؛ موثر است.
🌸 #تلاوت_قرآن در منزل ، خیلی مهم است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۳۷)
پدر هم بیتاب شده بود و ما کودکان بیتابتر.
همه میخواستیم از گلی که تا لحظههای دیگر از پیش ما میرفت، بیشترین رایحه را استشمام کنیم.
هیچکدام به خود نبودیم، پدر که مظهر وقار و متانت است خود را به روی پیامبر انداخته بود و هق هق گریه تمام بدنش را میلرزاند، انگار کوهی به لرزه درآمده بود.
پیامبر دست تو را در دست پدر نهاد و به پدر فرمود:
✨برادرم! ای ابوالحسن! این امانت خدا و رسول خداست در دست تو. این امانت را خوب حفظ کن.
✨ای علی! والله که این دختر سالار زنان بهشت است.
دستهای منزلت مریم کبری به پای او نمیرسد.
علی جان! سوگند به خدا من به این مقام و مرتبت نرسیدم مگر که آنچه برای خود از خدا خواستم، برای او هم خواستم و خدا عنایت فرمود.
✨علی جان! فاطمه هر چه بگوید، کلام من است، کلام وحی است، کلام جبرئیل است.
✨علی جان! رضای من و خدا و ملائک در گروی رضای فاطمه است.
😭وای بر کسی که به دخترم فاطمه ستم کند، وای بر کسی که حرمت او را بشکند، وای بر کسی که حق او را ضایع کند.
و بعد به کرات سر و روی تو را بوسید و فرمود:
پدرت فدای تو فاطمه جان.
انگار پیامبر به روشنی میدید که چه بر سر دخترش میآید، و با اهلبیتش چگونه رفتار میشود.
نه فقط چشم و رو و محاسن که ملحفهی پیامبر نیز تماما از اشک،تر شده بود.
من و حسن بیتاب خود را به روی پاهای پیامبر انداختیم و با اشکهایمان پاهایش را شستشو کردیم و آنها را به کرات بوئیدیم و بوسیدیم و در آغوش فشردیم.
پدر خواست به رعایت حال پیامبر ما را از روی او بردارد، اما پیامبر نگذاشت:
- رهایشان کن، بگذار مرا ببویند، بگذار من ببویمشان، بگذار آخرین بهرههایمان را از هم بگیریم، آخرین دیدارهایمان را بکنیم.
پس از این بر این دو سختی بسیار خواهد رسید و مصیبت و حادثه، احاطهشان خواهد کرد.
خدا لعنت کند ستمگران بر خاندان مرا.
خدایا! این دو را از این پس به تو میسپارم و به مومنان صالحت.
تنها زبانی که در آن لحظه به کار میآمد، اشک بود که بیوقفه میآمد و چون شمع آبمان میکرد.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۳۸)
علی، عمود استوار حیاتمان بر پا ایستاد و در عین حال که خود در طوفان این حادثه میلرزید، دعا کرد:
✨خدا اجرتان را در مصیبت فقدان پیامبرتان زیاده گرداند، خدای متعال رسولگرامیاش را با خود برد.
فغان همهمان به آسمان بلند شد. تو دائم میگفتی:
✨یا ابتاه! یا ابتاه!
و ما فریاد میزدیم:
✨یا جَدّاه! یا جَدّاه!
پدر که اسوهی صبوری بود، اشک میریخت و زمزمه میکرد:
✨یا رَسولاللَّه! یا خَیْرَ خَلْق اللَّه!
پدر به غسل و حنوط و کفن مشغول شد، تو که میدانستی چه خورشیدی رفته است و چه ظلمتی در راه است، فقط گریه میکردی.
ما که سوز موذی سرمای بیرون از لای درهای بسته، تنهایمان را میگزید و از وقایعی شوم خبرمان میداد، فغان و شیون میکردیم.
در خانه، پیکر مبارک برترین خلق جهان بر روی زمین بود و در بیرون خانههای وهوی جنگ قدرت بر آسمان.
و معلوم نبود آنچه بیشتر جگر تو را میسوزاند حادثهی درون خانه بود یا حوادث بیرون خانه، یا هر دو.
هر چه بود حق با تو بود در گریستن.
آنچه پیامبر، پدر و تو و همهی مومنان خالص از ابتدای تولد اسلام، رشته بودید، در بیرون در پنبه میشد.
ولی من نمیدانم اکنون در کدام مصیبت گریه کنم، در مصیبت غربت اسلام؟ مظلومیت پدر؟ رحلت پیامبر؟ یا شهادت تو؟
این مرثیهی تو در سوگ پیامبر، هیچگاه از خاطرم نمیرود:
✨قلَّ صَبْری وَبانَ عَنّی عَزائی
✨بعْدَ فَقْدی لِخاتَمِ الاَنْبِیاء
✨عیْن یا عَیْنُ اسْکَبی الدّمع سحا
✨ویْکَ لا تَبْخلی بِفَیْضِ الدِماء
✨یا رَسُولاللَّه یا خِیرة اللَّه
✨و کَهْفِ الْاَیتامِ و الضُّعَفاء
✨لوْ تَریَ الْمَنْبَرُ الذّی کُنْتَ تَعْلوُه
✨علاه الظَلّام بَعْدَ الضیاء
✨یا اِلهی عَجِّلْ وَفاتی سَریعاً
✨قدْ بَغضْتُ الْحَیاة یا مولائی
بعد از آن که خاتم پیامبران را از دست دادم
بردباری از کف دادم و خاطرم تسلا نمی یابد
دیده! ای دیده! اشک بریز
وای بر تو! خون گریه کن و دریغ مکن
ای رسول پروردگار، ای برگزیده خداوند،
و ای پناهگاه یتیمان و ضعیفان،
ای کاش منبرت را که از آن بالا می رفتی میدیدی
که چگونه بعد از روشنایی، تاریکی از آن بالا رفته است...
✨بارالها؛ مرگ مرا زودتر برسان
✨که زندگی تیره و تار شده است مولای من!...
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۳۸)
علی، عمود استوار حیاتمان بر پا ایستاد و در عین حال که خود در طوفان این حادثه میلرزید، دعا کرد:
✨خدا اجرتان را در مصیبت فقدان پیامبرتان زیاده گرداند، خدای متعال رسولگرامیاش را با خود برد.
فغان همهمان به آسمان بلند شد. تو دائم میگفتی:
✨یا ابتاه! یا ابتاه!
و ما فریاد میزدیم:
✨یا جَدّاه! یا جَدّاه!
پدر که اسوهی صبوری بود، اشک میریخت و زمزمه میکرد:
✨یا رَسولاللَّه! یا خَیْرَ خَلْق اللَّه!
پدر به غسل و حنوط و کفن مشغول شد، تو که میدانستی چه خورشیدی رفته است و چه ظلمتی در راه است، فقط گریه میکردی.
ما که سوز موذی سرمای بیرون از لای درهای بسته، تنهایمان را میگزید و از وقایعی شوم خبرمان میداد، فغان و شیون میکردیم.
در خانه، پیکر مبارک برترین خلق جهان بر روی زمین بود و در بیرون خانههای وهوی جنگ قدرت بر آسمان.
و معلوم نبود آنچه بیشتر جگر تو را میسوزاند حادثهی درون خانه بود یا حوادث بیرون خانه، یا هر دو.
هر چه بود حق با تو بود در گریستن.
آنچه پیامبر، پدر و تو و همهی مومنان خالص از ابتدای تولد اسلام، رشته بودید، در بیرون در پنبه میشد.
ولی من نمیدانم اکنون در کدام مصیبت گریه کنم، در مصیبت غربت اسلام؟ مظلومیت پدر؟ رحلت پیامبر؟ یا شهادت تو؟
این مرثیهی تو در سوگ پیامبر، هیچگاه از خاطرم نمیرود:
✨قلَّ صَبْری وَبانَ عَنّی عَزائی
✨بعْدَ فَقْدی لِخاتَمِ الاَنْبِیاء
✨عیْن یا عَیْنُ اسْکَبی الدّمع سحا
✨ویْکَ لا تَبْخلی بِفَیْضِ الدِماء
✨یا رَسُولاللَّه یا خِیرة اللَّه
✨و کَهْفِ الْاَیتامِ و الضُّعَفاء
✨لوْ تَریَ الْمَنْبَرُ الذّی کُنْتَ تَعْلوُه
✨علاه الظَلّام بَعْدَ الضیاء
✨یا اِلهی عَجِّلْ وَفاتی سَریعاً
✨قدْ بَغضْتُ الْحَیاة یا مولائی
بعد از آن که خاتم پیامبران را از دست دادم
بردباری از کف دادم و خاطرم تسلا نمی یابد
دیده! ای دیده! اشک بریز
وای بر تو! خون گریه کن و دریغ مکن
ای رسول پروردگار، ای برگزیده خداوند،
و ای پناهگاه یتیمان و ضعیفان،
ای کاش منبرت را که از آن بالا می رفتی میدیدی
که چگونه بعد از روشنایی، تاریکی از آن بالا رفته است...
✨بارالها؛ مرگ مرا زودتر برسان
✨که زندگی تیره و تار شده است مولای من!...
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
هدایت شده از مشاور املاک شهر قم؛ خانههای نقلی و ارزان
◦•●◉✿ڪافہ_دیالوگ✿◉●•◦
گفتہ بودے ڪہ چرا
خوب بہ پایان نرسید؟
راستش زور من خستہ بہ طوفان نرسید
📸✍عڪـــــس نوشتہ زیباترین دیالوگ هـاے ســـــریال هـا
عڪـــــس نوشتہ سریال💕 #شـــــهـرزاد،💕 💕 #مانـــــڪن 💕و......
دنبال پروفایل و متناے خـــــاص ولاکچری هستـــــے بیا اینجا👌👌
http://eitaa.com/joinchat/1248002071C493fa59218
🎥فوری /قیمت بنزین اصلاح شد❗️
اعلام قیمتهای جدید بنزین را اینجا ببینید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3390177306C906c399ce9
🔴فوری 🔴 فوری
واکنش رهبر انقلاب به اعتراضات و تجمعات مردم
👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3390177306C906c399ce9
🔴هشدار/فعال شدن جوخه های ترور منافقین در برخی شهرها/تعداد کشته ها و اخبار تجمعات
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3390177306C906c399ce9
4_6048768434852858299.mp3
2.28M
🎵 #کربلا خبر نداری #عمرم رو به پات سوزوندم
#کربلا_حال_زائرات_چطوره؟!
#حال_نوکرت_خرابه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 جستجو در دنیای درون
⚠️ باید قبل از ظهور این کارو انجام بدیم؛ وگرنه ...
#تصویری
#استاد_پناهیان
✍پیامبر اکرم (ص):
محبوب ترینِ مخلوقات پیش خدا، جوان خوشگلی است که جوانی و زیبایی اش را برای خدا و در راه فرمانبری از او بگذارد. خداوندِ بخشنده به وجود چنین جوانی پیشِ فرشتگان می بالَد و می فرماید: "این، بنده ی حقیقی من است!"
📓میزان الحکمه: ح ۹۰۹۶
5dd1b60d575ac68602616c7d_-3965108603663327874.mp3
7.96M
🎼 امید فردامه حسین ...
🎤 بامداحــے :#کربلایی_حمید_علیمی
#⃣ ســــــــبــــــک: #شور #بسیار_زیبا