eitaa logo
『 رُوضَةُ الحُسيݧ 』
1.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
•°❥|خیلے حسیݧ زحمتـ‌ ماراڪشیده استـ|•°❥ •✿•مدیـــــࢪ ↯ ‌➣ ﴾؏﴿ حضࢪتـــــ اربابـــــ •✿•خادم کانال💌↯ بھ یادشھیداݩ؛ #حاج‌قاسم‌سلیمانے #مصطفےصدرزادھ •|تیتر خواهد شد بہ زودے بر جراید مـطلبے شیعیان مشغول احداث ضریح حسن اند|•
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
『  💚✋ 』 ✨بالم شکسته بود و هوایی نداشتم ❣️از دست روزگار رهایی نداشتم ✨بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم ❣️مشهد اگر نبود که جایی نداشتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『  ✌️🇮🇷』 💢یکی گفت من رای نمیدم!❗️ 🔰گفتم من ولی رای میدم...!وجدانم نمیذاره❗️ 🔺یکی واسه احساس مسئولیت دینی و اجتماعیش زنده زنده دفن بشه و من در حد رای دادن از دستام استفاده نکنم... نمیذارم خائن ها و وطن فروش ها رای بیارن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『  🇮🇷 』 💠 تکفیری ها و داعشی ها ، شما را به حمایت از اصلاح طلبان فرا می خوانند! کسانی که به خون قاسم سلیمانی تشنه بودند ، در اصلاح طلبان چه پتانسیلی می بینند؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『  • • 』 『  • • 』 『امیرالمومنین علے علیہ السلام 』 ✅دعوت عمومی پیامبر پیامبر اسـلام به مدت سه سال، از دعوت عمومی‌خودداري می ورزید و تنها در تماس هاي خصوصی با افرادي که زمینه پذیرش را در آنها احساس میکرد، آنها را به اسـلام دعوت میکرد. پس ازسه سال‌فرشـته وحی نازل شـدو فرمان خـدا را ابلاغ کردکه پیامبر، دعوت همگانی خود را ازطریق دعوت خویشان و بستگان آغاز نماید. فرمان خداچنین بود: «بسـتگان نزدیک خود را از عـذاب الهی بیم‌ده، و پر و بال مهر و مودت خود را براي مؤمنانی که از تو پیروي می کننـد، فروگستر، پس اگر با تواز در مخالفت واردشوند، بگو من ازکارهای(بد)شما بیزارم». علت اینکه دعوت خویشان براي نقطه شـروع دعوت همگانی انتخاب شد، این است که تا نزدیکان یک رهبر الهی و یا بشری به او ایمان نیاورندو از او پیروي نکنند، هرگز دعوت او درباره بیگانگان مؤثر واقع نمی شود، زیرا نزدیکان همواره از اسـرار و رازها و ملکات خوب و بـد وی کاملاواقف و مطلع هسـتند، از این‌رو ایمان آنان نشانه وارسـتگی مدعی رسالت به شـمار می رود،چنـانکه اعراض و رويگردانی اکثریت قریب به اتفـاق آنها نشانه دوري مـدعیان از خلوص وصـفا وصـدق در ادعاءاست. از این نظر پیامبر به علی(علیه السـلام)دسـتور دادکه چهل وپنـج نفر ازشخصـیت هاي بزرگ بنی هاشم‌را برای ضـیافت ناهار دعوت کندو غذایی ازگوشت همراه باشیر آماده سازد. مهمانان همگی‌در وقت معین به حضور پیامبر آمدند. پس ازصـرف غذا «ابولهب» عموی پیامبر، باسـخنان سبک خود مجلس را از آمادگی براي طرح سـخن و تعقیب هدف، انداخت و مجلس بدون اخذنتیجه به پایان رسیدو مهمانان‌پس ازصرف غذاوشیر،خانه رسول خدا را ترك‌کردند. پیامبر تصمیم گرفت که فرداي آنروز،ضـیافت دیگري ترتیب دهـد و همه آنـان‌راجز ابـولهب به خـانه خـود دعوت نمایـد. بـاز علی(علیه السـلام) به دستور پیامبر غذا وشیر آماده نمود وازشخصیت هاي برجسته وشناخته شده بنی هاشم‌براي صرف ناهار و استماع سخنان‌پیامبر، دعوت به عمل آورد. مهمانان همگی باز در موعد مقررحضور بهم رسانیدند.
مداحی آنلاین - از اون شب که رسیدی تو - عینی فرد.mp3
7.72M
『 ♡ 🎧 ♡ 』 از اون شب که رسیدی تو به دنیایی که من دارم 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『  ✌️🇮🇷 』 🎥 پاسخ به ۲ شبهه‌ی مربوط به تحریم انتخابات 🔻 اونایی که نمیخوان رای بدن حتما گوش بدن
『  🙏 』 🍃💔قرائت زیارت عاشورا هـدیہ بہ روح پاڪ سردار دلهـا و
Ziyarat-Ashura.mp3
15.25M
🥀 『  🙏 』 🎤 🍃💔قرائت زیارت عاشورا هـدیہ بہ روح پاڪ سردار دلهـا و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت۹:۵۵دقیقه شد ۵ دقیقه بعد سجادی میومد اما من هنوز مشغول درست کردن لبه ی روسریم بودم که بازی در میورد از طرفی هم نمیخواستم دیر کنم ساعت ۱۰:۰۰ شد زنگ خونه به صدا دراومد واااااای اومد من هنوز روسریم درست نشده گفتم بیخیال چادرمو سرکردم و با سرعت رفتم جلو در تامنو دید اومد جلو با لبخند سلام کرد و در ماشین رو برام باز کرد اولین بار بود که لبخندشو میدیدم سرمو انداختم پایین و سلامی کردم و نشستم داخل ماشین تو ماشین هر دومون ساکت بودیم من مشغول ور رفتن با رو سریم بودم سجادی هم مشغول رانندگی اصن نمیدونستم کجا داره میره باالخره روسریم درست شد یه نفس راحت کشیدم که باعث شد خندش بگیره با اخم نگاش کردم نگام افتاد به یه پلاک که از آیینه ماشین آویزون کرده بود اما نتونستم روشو بخونم باالخره به حرف اومد نمیپرسید کجا میریم منتظر بودم خودتون بگید بسیار خوب پس باز هم صبر کنید حرصم داشت درمیومد اما چیزی نگفتم جلوی یه گل فروشی نگه داشت و از ماشین پیاده شد از فرصت استفاده کردم پلاک رو گرفتم دستم و سعی کردم روشو بخونم یه سری اعداد روش نوشته اما سر در نمیوردم تا اومدم ازش عکس بگیرم از گل فروشی اومد بیرون ... هل شدم و گوشی از دستم افتاد و رفت زیر صندلی داشت میرسید به ماشین از طرفی هرچقد تلاش میکردم نمیتونستم گوشی رو بردارم در ماشین رو باز کرد سرشو آورد تو و گفت مشکلی پیش اومده دنبال چیزی میگردید لبخندی زدم و گفتم:نه چه مشکلی فقط گوشیم از دستم افتاد رفت زیر صندلی خندید و گفت:بسیار خوب چند تا شاخه گل یاس داد بهم و گفت اگه میشه اینارو نگه دارید. با ذوق و شوق گلهارو ازش گرفتم وبوشون کردم و گفتم: من عاشق گل یاسم اصن دست خودم نبود این رفتار خندید و گفت:میدونم خودمو جمع و جور کردم و گفتم:بله از کجا میدونید جوابمو نداد حرصم گرفته بود اما بازم سکوت کردم اصن ازش نپرسیدم برای چی گل خریده حتی نمیدونستم کجا داریم میریم مثل این که عادت داره حرفاشو نصفه بزنه جون آدمو به لبش میرسونه ضبط رو روشن کرد صدای ضبط زیاد بود تاشروع کرد به خوندن،،، من از ترس از جام پریدم سریع ضبط رو خاموش کرد، ببخشید خانم محمدی شرمندم ترسیدید دستمو گذاشتم رو قلبم و گفتم: بااجازتون ای وای بازم ببخشید شرمنده خواهش میکنم. گوشیم هنوز زیر صندلی بود و داشت زنگ میخورد بازم هر چقدر تلاش کردم نتونستم برش دارم سجادی گفت خانم محمدی رسیدیم براتون درش میارم از زیر صندلی به صندلی تکیه دادم نگاهم افتاد به آینه اون پلاک داشت تاب میخورد منم که کنجکاو... همینطوری که محو تاب خوردن پلاک بودم به آینه نگاه کردم ای وای روسریم باز خراب شده فقط جلوی خودمو گرفتم که گریه نکنم سجادی فهمید رو کرد به من و گفت: دیگه داریم میرسیم دیگه طاقت نیوردم و گفتم: میشه بگید کجا داریم میرسیم احساس میکنم که از شهر داریم خارج میشیم دستی به موهاش کشید و گفت بهشت زهرا.... پس واسه همین دیروز بهم گفت نرم،، حدس زده بودماااا اما گفتم اخه قرار اول که منو نمیبره بهشت زهرا...
با خودم گفت اسماء باور کن تعقیبت کرده چی فکر میکردی چی شد با صداش به خودم اومدم رسیدیم خانم محمدی... _ نزدیک قطعه ی شهدا نگه داشت از ماشین پیاده شد اومد سمت من و در ماشین و باز کرد من انقد غرق در افکار خودم بودم که متوجه نشدم - صدام کرد بخودم اومدم و پیاده شدم خم شد داخل ماشین و گوشیو برداشت گرفت سمت من و گفت: بفرمایید این هم از گوشیتون دستم پر بود با یه دستم کیف و چادرم و نگه داشته بودم با یه دستمم گلا رو - گوشی تو دستش زنگ خورد تا اومد بده به من قطع شد و عکس نصفه ای که ازپلاک گرفته بودم اومد رو صفحه از خجالت نمیدونستم چیکار کنم سرمو انداختم پایین و به سمت مزار شهدا حرکت کردم سجادی هم همونطور که گوشی دستش بود اومد دنبالم و هیچ چیزی نگفت همینطوری داشتم میرفتم قصد داشتم برم سر قبر شهید گمنامم اونم شونه به شونه من میومد انگار راه و بلد بود و میدونست کجا دارم میرم _ رسیدیم من نشستم گلها رو گذاشتم رو قبر سجادی هم رفت که آب بیاره گوشیم هنوز دستش بود _ از فرصت استفاده کردم تا رفت شروع کردم به حرف زدن باشهیدم سلام شهید جان میبینی این همون تحفه ایه که سری پیش بهت گفتم کلا زندگی مارو ریخته بهم خیلی هم عجیب غریبه عادت داشتم باهاش بلند حرف بزنم یه نفر از پشت اومد سمتم و گفت: من عجیب و غریبم سجادی بود وااااااای دوباره گند زدی اسماء از جام تکون نخوردم اصلا انگار اتفاقی نیوفتاده روی قبر و با آب شست و فاتحه خوند سرمو انداخته بودم پایین... خانم محمدی ایرادی نداره بهتره امروز دیگه حرفامونو بزنیم تا نظر شما یکم راجب من عوض بشه حرفشو تایید کردم _ خوب علی سجادی هستم دانشجوی رشته ی برق تو یه شرکت مخابراتی مشغول کار هستم و الحمدالله حقوقم هم خوبه فکر میکنم بتونم.... _ حرفشو قطع کردم ببخشید اما من منتظرم چیزهای دیگه ای بشنوم با تعجب سرشو آورد بالا و نگام کرد بله کاملا درست میفرمایید دفه اول تو دانشگاه دیدمتو.... حدودا یه سال پیش اون موقع همراه دوستتون خانم شایسته بودید(مریم رو میگفت) همینطور که میبینید کمتر دختری پیدا میشه که مثل شما تو دانشگاه چادر سرش کنه حتی صمیمی ترین دوستتون هم چادری نیست البته سوتفاهم نشه من خدای نکرده نمیخوام ایشونو ببرم زیر سوال _ خلاصه که اولین مسئله ای که توجه من رو نسبت به شما جلب کرد این بود.... اما اون زمان فقط شما رو بخاطر انتخابتون تحسین میکردم بعد از یه مدت متوجه شدم یه سری از کلاسامون مشترکه - با گذشت زمان توجهم نسبت به شما بیشتر جلب میشد سعی میکردم خودمو کنترل کنم و برای همین هر وقت شمارو میدیم راهمو عوض میکردم و همیشه سعی میکردم از شما دور باشم تا دچار گناه نشم _ اما هرکاری میکردم نمیشد با دیدن رفتاراتون و حیایی که موقع صحبت کردن با استاد ها داشتید و یا سکوتتون در برابر تیکه هایی که بچه های دانشگاه مینداختن _ نمیتونستم نسبت بهتون بی اهمیت باشم دستمو گذاشته بودم زیر چونم با دقت به حرفاش گوش میدادم و یه لبخند کمرنگ روی لبام بود به یاد سه سال پیش افتادم من وروزهای ۱۸-۱۷سالگیم و اتفاقی که باعث شده بود من اینی که الان هستم بشم اتفاقی که مسیر زندگیمو عوض کرد _ اما سجادی اینارو نمیدونست برگشتم به سه سال پیش و خاطرات مثل برق از جلوی چشمام عبور کرد یه دختر دبیرستانی پرشر و شوروساده و در عین حال شاگرد اول مدرسه _ واسه زندگیم برنامه ریزی خاصی داشتم در طی هفته درس میخوندم و آخر هفته ها با دوستام میرفتیم بیرون....
b763c016167cc6332cc3c1291e70116bcc73da3a.mp3
4.46M
『 ♡ 🎧 ♡ 』 🏴هر طرفی به پا شده غرش طوفانی 🏴شور قیامت است در ملک سلیمانی ✌️ 🎤
💯 لیست نهایی وحدت + ۳ یامین پور و رسایی و جعفری را جایگزین کنید ✌️
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
『  :⇣ یادتـ بآشه ها اول امام زمآن {؏ـج} یآد تو میکنھ . . . بعد تو یاد امآم زمآن{؏ـج} مي‌افتی!💚
『  💥 』 ♦️لیست جبهه انقلابی در سراسر کشور 📡 ✌️