eitaa logo
🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
897 دنبال‌کننده
3هزار عکس
531 ویدیو
244 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه و شرح حکمت 11) وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ. ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: اگر بر دشمنت قدرت يافتى، بخشودن او را شكرانه قدرت خود بر او قرار ده. ----------------------- تذکر: مطالبی که در بخش کلمات، بین دو پرانتز نوشته می شود، جهت مطالعه آشنایان به ادبیات عرب است. ✅ کلمات: ♦️اذا: زمانی که، هرگاه، هنگامی که. (اذا، ظرف زمان مستقبل است ومتضمن معنای شرط است. این کلمه برسر دو جمله در می آید که اولی را شرط ودومی را جزای شرط گویند.) ♦️قَدَرتَ: قدرت پیدا کردی، دست یافتی. ( قَدَرتَ: فعل ماضی و مفرد مذکر مخاطب است از ریشه ق د ر.) (قَدَرتُ على الشئِ - من باب ضَرَبَ : قويتُ عليه وتَمَكَّنتُ منه.والاسمُ القُدرةُ، والفاعلُ قدير وقادر. والشئُ مَقدور عليه).[المصباح المینر للفیومی. مجمع البحرین للطریحی] ♦️علی: بر، بالای. ( این کلمه از حروف جرّ است و مفید استعلاء میباشد.) ♦️عَدُوّ: دشمن. (این کلمه وصف است. جمعش اَعداء و جمع الجمع اَعادِی. ) ♦️کَ: تو. ( ضمیر متصل مجرور و مفرد مذکر مخاطب است.) ♦️فَ: پس (حرف عطف،و مفید ترتیب و تعقیب است.) ♦️اجعَل: قرار بده. ( فعل امر مفرد مذکر حاضر است. مصدرش جَعل است(هموزن اصل) بمعنای قرار دادن. جَعَلَ یَجعَلُ جَعلاً.) ♦️العَفو: بخشودن، گذشت کردن. (عَفو: مصدر است. عَفا یَعفُو عَفواً.) ♦️عن :از (حرف جر است و برای مجاوزه استعمال می شود. ♦️هُ:او (ضمیر متصل مجرور و مفرد مذکر غائب است. ) ♦️شُکراُ: تشکر، قدر دانی، شکرانه. شکر فقط زبانی نیست بلکه شکر عملی نیز داریم و در اینجا منظور شکر عملی است که همان عفو و گذشت است. (این کلمه،مصدر است. شَکَرَ یَشکُرُ شُکراً و شُکراناً.) ♦️لِ: ( حرف جرّ است) ♦️القُدرة: قدرت، توانایی. (توضیحش گذشت. رک قَدَرتَ.) ♦️علیه: بر او ( جار ومجرور است. وتوضیح دو کلمه "علی" و "ه" گذشت.) [1] ---------------- ❇️ پانویس: [1]- منابع بخش کلمات، کتب اصیل لغوی و کتب بزرگان نحو هستند. این منابع عبارتند از: ۱- صحاح اللغه، اسماعیل بن حماد الجوهری. ۲- المصباح المنیر، الفیومی. ۳-مجمع البحرین، الطریحی. ۴- مغنی اللبیب، ابن هشام الانصاری ۵-البهجة المرضیّة، جلال الدین السُّیوطِی. و...
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه وشرح حکمت11) ✅ بیان: 🪴شکرانه قدرت و پیروزی: هر نعمتى شکرى دارد که اگر انجام گیرد موجب بقاى نعمت و افزایش آن است و اگر انجام نگیرد، آن نعمت به مخاطره خواهد افتاد و چه بسا از بین خواهد رفت. از طرفی، در بسیاری موارد، شکر فقط شکر زبانى نیست، بلکه باید با عمل مناسبى نعمت را شکرگزاری نمود، مثلا آن کس که خدا به او مال و ثروت فراوان داده، شکرش آن است که دیگران را نیز در آن سهیم سازد و آن کس که خدا مقامى به او داده، شکرش آن است که به وسیله آن، مشکلات دیگران را حل کند. و در مورد پیروزى بر دشمن، بهترین شکر آن، عفو و گذشت است، همان گونه که امام علی علیه السلام  در این حکمت مى فرماید:  «هنگامى که بر دشمنت قدرت یافتی، بخشودن را شکر قدرت خود بر او قرار ده»; "اذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ". آرى عفو و گذشت، سیره کریمان، و انتقام، شیوه لئیمان است. در تاریخ زندگى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و امامان اهل البیت(علیهم السلام) جلوه هاى فراوانى از این عفو وگذشت کریمانه دیده مى شود. در جریان فتح مکه هنگامى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بر دشمنانى که یک عمر آن حضرت را خون به دل نموده و یارانش را کشته و مثله کرده بودند، پیروز شد. جمله تاریخى «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»؛[1] "بروید، شما رها و آزادید." را بر زبان جاری نمود.و همه جنایتکاران را مورد عفو کریمانه خویش قرار داد. و شعار «اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ; " امروز روز رحمت است". به فرمان آن رسول رحمت(ص) در هنگام فتح مکه در اوج قدرت وپیروزی آن حضرت، در مکه طنین انداز شد. امام علی علیه السلام نیز در جنگ صفین بعد از آن که لشکریانش بر شریعه فرات مسلط شدند، اجازه نداد به عنوان انتقام، آب را به روى آنها ببندند، بلکه آب را براى لشکریان معاویه آزاد ساخت. وسیره فرزندان آن حضرت و امامان معصوم علیهم السلام نیز مطابق شواهد تاریخی چنین بوده است؛ نسبت به خصم باوجودقدرت بر او با عفو و گذشت کریمانه رفتار می کرد . مضافا بر اینکه، تبدیل انتقام به عفو، اثری مهم و اجتماعى در بردارد و آن این است که بر خلاف انتقام که کینه، قتل و کشتار و ناامنى مى آفریند و هرگز اجازه نمى دهد صلح و صفا و آرامش در جامعه پدید آید، عفو و گذشت به خشونت ها پایان مى دهد و سبب آرامش جامعه می شود. بنابراین افزون بر این که عفو فضیلتى اخلاقى و مهم است، تدبیری ارزشمند و آرامش بخش برای جامعه و افراد آن است.[2] پایان حکمت یازدهم استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه ------------------------- ❇️ پانویس: (1). کافى، ج۳، ص ۵۱۲، ح ۲. (2). سند حکمت 11: از کسانى که پیش از مرحوم سیّد رضى این حکمت را نقل کرده اند، ابوعثمان جاحظ است که یکصد جمله از کلمات امام علی علیه السلام را گردآورى کرده و این سخن را یکى از آنها قرار داده است. راغب اصفهانى نیز در کتاب محاضرات، آن را با تفاوتى که نشان مى دهد از منبع دیگرى اخذ کرده، آورده است، و گروهی دیگر نیز بعد از سیّد رضى ره آن را در کتاب هاى خود،گاه با تفاوت هایى که گواه بر تعدد منبع است آورده اند.[مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص۱۳) از آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده چنین استفاده مى شود که این جمله حکمت آمیز بخشى از نامه اى است که امام علی(علیه السلام) براى فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) نوشته است و در بخش نامه ها در نامه ۳۱ در نهج البلاغه آمده است، گر چه مرحوم سیّد رضى این جمله و بعضى از جمله هاى دیگر را در آن نامه نیاوره است. (تمام نهج البلاغه، ص ۹۷۶). 🌏 مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه وشرح حکمت 12) قسمت اول: و قَالَ (علیه السلام): أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ. ✅ ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: عاجز ترین مردم كسى است كه در دوست يابى ناتوان است، و از او ناتوان تر کسی است که دوستان خود را از دست بدهد. ------------------------- 🔰تذکر: مطالبی که در بخش کلمات، بین دو پرانتز است، جهت مطالعه علاقه مندان آشنا به ادبیات عرب است. ✅ کلمات: ♦️اعجَز: بمعنای عاجز ترین، ناتوان ترین. (افعل التفضیل است. مصدرش "عَجز" است( بسکون جیم)بمعنای عجزو ناتوانی. عَجَزَ الرجلُ عن الشئ - من باب ضرب - وعجِز عجزا من باب تعِب لغة:إذا ضعف منه و لم يقدر عليه.) ♦️ النَّاسَ: مردم (النَّاس: اسم جمع است. مثل قوم و رهط. اسم جمع اسمی است که بر جمع دلالت می کند، ولی مفردی از جنس خود ندارد. برخی گفته اند؛ اصل النَّاس اُناس است و مفردش " اِنس" است، و این جمعی است نادر که با آوردن الف و لام بر سر آن فاء آن حذف شده است.) ♦️مَن: کسی که. (مَن،اسم است و دارای اقسامی است که عبارتند از: شرطية،استفهامية موصولة ونکره موصوفه. مَن در اینجا موصوله است بمعنای الذی. "رک مغنی اللبیب".) ♦️عَجَزَ:عاجز است، ناتوان است. (توضیحش در اَعجَزَ گذشت.) ♦️ عن: از (حرف جرّ است) ♦️اِکتِساب: بدست آوردن، کسب کردن. (اِکتَسَبَ یَکتَسِبُ اِکتِساب.) ♦️الاِخوان: اِخوان، جمع است بمعنای برادران. مفردش اخ است بمعنای برادر. ♦️وَ: و ( حرف عطف است ومفید جمع مطلق است بین معطوف و معطوف علیه در حکم، بدون افاده تر تیب وتعقیب ومهلت.) ♦️اعجز منه: ناتوان تر از او. ( اعجز: توضیحش گذشت. مِن:حرف جر است به معنای از . هُ: ضمیرغائب متصل مجرور است بمعنای او.) ♦️مَن: کسی که (توضیحش گذشت.) ♦️ضَیَّعَ:تضییع کرد، از دست داد. ( ضَیَّعَ یُضَیِّعُ تَضییع.) ♦️مَن: کسی که ( توضیحش گذشت) ♦️ظَفِرَ بِه: وَجَدَها، اورا یافت، آن رابه دست آورد. (ظَفِرَ، یَظفّر. مصدرش ظَفَر است بمعنای یافتن، پیداکردن. بِه: جار ومجروراست.) ♦️مِنهُم: از آنها، از ایشان. (مِن،حرف جر است. هُم، ضمیر غائب متصل مجرور و جمع مذکر است.) پایان قسمت اول --------------------- ❇️ منابع: -صحاح اللغه، الجوهری. -المصباح المنیر، الفیومی -مجمع البحرین، الطریحی -مغنی اللبیب، ابن هشام الانصاری -شرح ابن عقیل، عبدالله بن عقیل.
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه و شرح حکمت 12) قسمت دوم وَ قَالَ (علیه السلام): أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ. 🔰 تذکر: درقسمت اول، ترجمه و توضیح کلمات این حکمت داده شد. ✅ بیان: انسان موجودی اجتماعی است، و دوستان صمیمى، یکی از بزرگ ترین سرمایه های انسان در زندگی هستند; این سرمایه نه تنها براى یارى کردن انسان در برابرمشکلات، بلکه براى انس گرفتن با او لازمه زنگی اجتماعی بشر است. و همچنین بهره مند شدن از تجربه ها و نظرات دوستان، برای انسان لازم وضرورى است. جالب این که به دست آوردن دوستان خوب هزینه ندارد. زیرا نه همچون به دست آوردن مال است که احتیاج به تلاش و کوشش فراون و یا سرمایه  کلان دشته باشد. و نه همچون مقام است که به دست آوردنش نیاز به روابط اجتماعى قوى و مسائل دیگر داشته باشد، بلکه دوست با سرمایه اى که در توان هر کس است به دست مى آید و آن سرمایه، گشاده رویى، ادب و حسن معاشرت است. بر همین اساس، امام علی(ع) در فراز اول از این سخن حکیمانه خویش فرمود: «عاجزترین مردم کسى است که از بدست آوردن دوست عاجز باشد»; "أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الاِْخْوَانِ". در این باره حدیث معروفى دیگری از امیر مؤمنان على(علیه السلام) وارد شده است که خطاب به مردم فرمود: «إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ اللِّقَاءِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلاَقِکُمْ; شما هرگز آن قدر اموال ندارید، تا مردم را باآن، دوست و یار و یاور خویش سازید، پس آنها را با خوشرویى و برخورد نیکو، به سوی خود جذب کنید. زیرا از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود: شما نمى توانید خشنودى مردم را با اموال (محدودتان) به دست آورید بنابراین با اخلاق نیکتان خشنودى آنها را به دست آورید».(1) و در فراز دوم از این حکمت شریف می فرماید: «و از او عاجزتر، کسى است که دوستانى را که دارد از دست بدهد»; (وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ). ضایع نمودن دوستان خوب، نهایت بی عرضگی و ناتوانی است،زیرا در بخش اول، ناتوان از بدست آوردن دوستان خوب بود، ولی در بخش دوم، تضییع و از دست دادن دوستان موجود است. ومسلم است که دومی (تضییع)، از اولی(عدم اکتساب)، اسف بار تر و نهایت عجز و ناتوانی وبی عرضه گی است. بنابراین کسى که دوستان خود را با بى مهرى یا بى اعتنایى و مانند آن از دست دهد، چنین کسی، از آنکه نتوانسته برای خود دوستی انتخاب کند، درمانده تر و ناتوان تر است. در حدیث دیگری ازامیر مؤمنان (ع) در غررالحکم مى خوانیم: مَنْ لا صَدیقَ لَهُ لا ذُخْرَ لَهُ:کسى که دوستی ندارد، هیچ ذخیره اى ندارد. (2) اصولاً دوستان خوب زینت انسانند. امام صادق(علیه السلام السلام) فرمود: «لِکُلِّ شَىْء حِلْیَةٌ وَحِلْیَةُ الرَّجُلِ أوِدّائُهُ; هرچیزى زینتى دارد و زینت انسان دوستان او هستند».(3)(4) پایان حکمت دوازدهم استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه --------------------- ❇️ پانویس: (1). بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۸۴، ح ۲۲. (2). غررالحکم، ح ۹۴۶۰. (3) بحار الانوار، ج۷۱، ص۱۷۶. (4). سنداین حکمت(12): از جمله کسانى که پیش از سیّد رضى"ره" این سخن حکمت آمیز را از امام على(علیه السلام) نقل کرده اند، ابوعلى قالى در ذیلِ کتاب الامالى است. ایشان جمله بالا را بدون هیچ گونه تغییرى از آن حضرت نقل کرده است و ابن ابى الحدید نیز آن را با تفاوتى در الحکم المنثوره نقل مى کند که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته است. [مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۴]. در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله حکمت آمیز را در لابه لاى نامه 31 که امیر المومنین( علیه السلام) برای فرزندش نوشته نقل کرده است.( تمام نهج تلبلاغه، ص ۹۵۶) 🌏 مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه وشرح حکمت 13) قسمت اول ✅متن: وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ. ✅ ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: هنگامی که ابتدای نعمت ها به شما واصل شد،انتهای آنها را با کمیِ شکر وسپاس، مَرَمانید. ------------------------------ 🔰تذکر: مطالبی که در بخش کلمات ، بین دو پرانتز نوشته می شود، جهت مطالعه علاقه مندان آشنا به ادبیات عرب است‌ ✅ کلمات: ♦️اذا: زمانی که، هنگامی که هرگاه (اذا: طرف زمان مستقبل و متضمن معنای شرط است. بر سر دو فعل در میآید، اولی را فعل شرط و دومی را جزای شرط گویند.) ♦️وَصَلَت: متصل شد، پیوند خورد. واصل شد. (وَصَلَت: فعل ماضی و مفرد مونث غائب است. مصدرش وصل است( هموزن نسل) بمعنای پیوند خوردن، متصل شدن.) (وَصَلْتُ: الَیْهِ (أَصِلُ) وُصُولًا. المصباح المنیر) ♦️اِلَیکُم: به شما. (الی: حرف جر است.الی وعلی و لدی هنگامی که به ضمیر متصل می‌شوند الف آنها به یاء تبدیل میشود: الیکم، علیکم، لدیکم. ولی اگر به اسم ظاهر متصل شوند الف آنها قلب نمی شود: الی، علی،لدی زید. ر ک السیوطی) (کُم: ضمیر متصل مجرور وجمع مذکر مخاطب است.) ♦️اطراف: ابتدا، آغاز. (جمع است و مفردش طَرَف است.) ♦️النِّعَم: نعمت ها. (نِعَم: جمع است و مفردش نِعمة است.) ♦️فَ: حرف ربط است. (الفاء المفردة: حرف مهمل... وترد على ثلاثة أوجه: أحدها: أن تكون عاطفة... والثاني: أن تكون رابطة للجواب... الثالث: أن تكون زائدة دخولها في الكلام كخروجها، وهذا لا يثبته سیبویه. معنی اللبیب ، ابن هشام الانصاری.) ♦️لا تُنَفِّرُوا: دور نسازید، فراری ندهید. (لا تُنَفِّرُوا: فعل نهی است، از باب تفعیل، و مصدرش، تنفیر است، بمعنای دورکردن، رمانیدن، فراری دادن. نَفَّرَ یُنَفِّر تَنفیر.) ♦️اقصی: ( انتها). ( وصف تفضیلی است.) ♦️ها:آن (ضمیر متصل مجرور و مفرد مونث غائب است. مرجعش جماعة مقدر است: جماعة الاطراف.) ♦️بِ:بسبب (باء از حروف جرّ است و دارای معانی متعدده است، ودر اینجا بمعنای سببیَّت است.) (الباء المفردة - حرف جر لأربعة عشر معنى: ... الرابع: السببية، نحو:إنكم ظلمتم أنفسَكم باتخاذكم العجلَ. فكلاًّ أخذنا بذنبه. ... مغنی اللبیب.) ♦️قِلَّة: کم بودن، قلیل بودن. ( این کلمه، مصدر است.) (وَ قَد قَّل الشئُ يَقِلُّ قلَِّةً. صحاح اللغه، الجوهری.) ♦️الشُّکر: شکر، سپاس گزاری. (شُکر: این کلمه، مصدر است.) ( شَكَرتُ الله: اعترفت بنعمته، فعلت ما يجب من فعل الطاعة وترك المعصية، ويتعدى في الأكثر باللام فيقال شكرت له شُكرا، وربما تعدي بنفسه فيقال شكرته، وأنكره الأصمعي في السعة. مجمع البحرین) پایان قسمت اول ---------------------- ❇️ منابع: -صحاح اللغه، الجوهری. -المصباح المنیر، الفیومی. -مجمع البحرین، الطریحی. -مغنی اللبیب ابن هشام النصاری. شرح ابن عقیل، عبدالله الله بن عقیل. -و...
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه و شرح حکمت 13) قسمت دوم وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ. تذکر: ترجمه و کلمات، در قسمت اول گذشت. ✅ بیان: امام علی(علیه السلام) در این سخن حکیمانه به نکته ای درباره آثار سوء کاهلی در شکر نعمت، اشاره مى کند و مى فرماید: «هنگامى که ابتدای نعمت ها به شما متصل شد، انتهای آنها را به واسطه کمىِ شکرو سپاس، از خود دور نسازید»; "إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلاَ تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ". نعمت ها غالباً به صورت تدریجى بر انسان وارد مى شود و وظیفه انسان خردمند و هوشیار این است که به استقبال این نعمت ها برود و استقبال از آنها راهى جز شکرگزارى ندارد. و هرگاه با آغاز نعمت ها به شکر قلبى و زبانى و عملى بپردازد ادامه خواهند یافت و تا پایان نصیب انسان مى شوند. به تعبیر دیگر به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه، نعمت ها مانند گروه هاى پرندگان هستندکه وقتى تعدادى از آنها بر شاخه درختى نشستند بقیه تدریجا به دنبال آنها مى آیند و شاخه ها را پر مى کنند; ولى اگر گروه اول صداى ناهنجار و حرکت ناموزونى بشنوند یا ببینند فرار کرده و کوچ میکنند و بقیه هم به دنبال آنها مى روند. این سخن حکیمانه امام علی "علیه السلام". برگرفته از قرآن مجید است که مى فرماید: «"وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ"; و به خاطر بیاورید زمانى را که پروردگارتان اعلام داشت، سوگند یاد می کنم، اگر شکرگزارى کنید، محققا، (نعمت خود را) بر شما افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى کنید، بی تردید مجازاتم حتما شدید خواهد بود».(۱) خداوند درقرآن مجید، سرگذشت عبرت آموز قوم سبأ را نقل مى کند، همان قومی که خداوند نعمت های بسیار وافرى به آنها داد و فرمود: «(کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ); ازروزى پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید; شهرى پاک و پاکیزه، و پروردگارى آمرزنده».(۲) ولى آنها کفران نعمت کردند، و بدین خاطر سد عظیمى که سبب آبادى کشور آنها شده بود بر اثر سیلاب و عوامل دیگر در هم شکست و تمام آبادى، باغ ها و مزارع آنها ویران شد، به گونه اى که نتوانستند در آنجا بمانند و به ناچار در اطراف، متفرق شدند. لذا قرآن مى افزاید: ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَهَلْ نُجازی إِلاَّ الْکَفُورَ ; آن "ویرانی ونابودی نعمتها" بدین جهت بود که ما آنها(قوم سبأ) را بسبب کفرو ناسپاسی مجازاتشان کردیم. و آیا ما جز کفران کننده،کسی را مجازات می کنیم؟».(۳) همچنین روایات فراوانى درباره اهمیت شکر از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و جانشینان آن حضرت یعنی امامان معصوم(علیهم السلام)به دست ما رسیده که اهمیت این فضیلت را برای ما آشکار مى سازد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْعَمَ عَلَى قَوْم بِالْمَوَاهِبِ فَلَمْ یَشْکُرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ وَبَالاً وَابْتَلَى قَوْماً بِالْمَصَائِبِ فَصَبَرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ نِعْمَةً; بدرستی که خداوند عزوجل به گروهی از مردم نعمت داد، اما آنها شکرش را به جا نیاوردند، و آن موهبت ها، مایه وبالشان شد، و گروهى از مردم را به مصیبت هایی گرفتار کرد، و آنها شکیبایی ورزیدند، پس آن مصیبت ها برای آنها به نعمت ها مبدل گردید».(۴) لازم به ذکر است که مطابق روایات وارده، شکر سه مرحله دارد: ۱- قلبى که انسان در قلب خود، به نعمت هاى الهی معرفت پیدا کند ۲- زبانى، مانند الحمد لله و... ۳- شکر عملی، و آن بدین معناست که از نعمت هاى الهى درست بهره بردارى کند و اهداف این مواهب را در نظر بگیرد و به سوى آن اهداف حرکت کند; مثلا اگر خدا، هوش و استعدادی سرشار به او داده، از آن استفاده مثبت کند ودر در مسیر شیطنت استفاده نکند. و اگر او را مشمول موهبت آزادى کرده،از آن براى پیشرفت و تکامل بهره گیرد. نه در مسیر بى بند و بارى و گناه و فساد. همچنین است در مورد اعضاى بدن، مانند چشم، زبان، گوش و... که هر کدام موهبتى عظیم است. وهمچنین مال وثروت، فرزند، همسر، و نعمتهای بسیار دیگر، که هر کدام شکر قلبى، زبانى و عملى، لازم دارند. پایان حکمت سیزدهم استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه ____ ❇️ پانویس: (۱). ابراهیم، آیه ۷. (۲). سبأ، آیه ۱۵. (۳). سبأ، آیه ۱۷. (۴). بحارالانوار، ج ۶۸،ص۳۱ 🌏 مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه وشرح حکمت 14) قسمت اول ✅ متن: وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ، أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ. ✅ترجمه: امام علی(علیه السلام) فرمود: كسى را كه نزديكانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا مى گردد. -------------------------- 🔰تذکر: مطالبی که در بخش کلمات، بین دو پرانتز نوشته می شود، جهت مطالعه ی علاقه مندان آشنا به ادبیات عرب است‌.) ✅ کلمات: ♦️مَن: کسی که. (مَن: اسم موصول است بمعنای الذی.) (مَن: على خمسة أوجه: شرطية نحو "من يعمل سوأ يجز به". واستفهامية نحو "من بعثنا من مرقدنا؟"، "فمن ربكما يا موسى؟". وإذا قيل " من يفعل هذا إلا زيد؟ " فهي من الاستفهامية أشربت معنى النفي، ومنه "ومن يغفر الذنوب إلا الله. وموصولة [في] نحو "لم تر أن الله يسجد له من في السماوات ومن في الأرض". ونكرة موصوفة. مغنی اللبیب) ♦️ضَیَّعَ: واگذاشت (ضَیَّعَ: فعل ماضی است از باب تفعیل. مصدرش تضییع است، بمعنای واگذاردن.) ♦️هُ: او را (هُ: ضمیر متصل منصوب و مفرد مذکر غائب است.) بمعنای او را. ♦️الاَقرَب: نزدیک تر (اَقرَب: اسم تفضیل است. مصدرش قُرب است( بضم قاف و سکون راء) بمعنای نزدیک بودن. ♦️اُتِیحَ:پذیرا شد. (اُتِیحَ: فعل ماضی مجهول است از باب اِفعال. مصدرش "اِتاحه"است بمعنای پذیرفتن) ♦️لَهُ: برای او ( جار ومجرور است متعلق به ُاُتیِحَ.) ♦️الابعَد:دورتر. (اَبعَد: اسم تفضیل است.مصدرش"بُعد"است" بضم باء و سکون عین)، بمعنای دور بودن. پایان قسمت اول -------------------- ❇️ منابع: -صحاح اللغه، الجوهری. -المصباح المنیر، الفیومی. -مجمع البحرین، الطریحی. -مغنی اللبیب، ابن هشام الانصاری. -البهجة المرضیَّة، جلال الدین السیوطی. -و...
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه وشرح حکمت 14) قسمت دوم ✅ متن: وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ، أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ. * 🔰 تذکر: ترجمه و کلمات در قسمت اول گذشت. ✅ بیان: امام علی(علیه السلام) در این سخن حکیمانه، به کسی که بستگان نزدیکش نسبت به او بى مهرى مى کنند و رهایش مى سازند دلدارى و امیدوارى مى دهد که نباید از این جریان مایوس گردد زیراخداوند راه دیگرى به روى او مى گشاید. آن حضرت مى فرماید: «کسى که نزدیکان وخویشانش او را رها سازند، آنها که نسبت به وی بیگانه ودورند، براى (حمایت و یارى اش) آماده و پذیرای او مى شوند»; (مَنْ ضَیَّعَهُ الاَْقْرَبُ أُتِیحَ لَهُ الاَْبْعَدُ). گرچه غالبا انسانها به وسیله بستگان و دوستان نزدیک حمایت می شوند; ولى در مواردی که آنها به وظیفه خود عمل نکنند و به صله رحم و مسئولیت هاى دوستى پشت پا زنند، خدای مهربان این مسئولیت را بر عهده دیگران مى گذارد تا بنده اش در میان توفان حوادث تنها نماند. از باب نمونه، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، طائفه قریش که نزدیک ترین کسان او بودند نه تنها حمایتش نکردند بلکه به دشمنى او برخاستند; اما خداوند دورافتاده ترین قبائل یعنى اوس و خزرج را به حمایت از او برانگیخت و از جان و دل او را حمایت کردند و دین خدا و آئین یکتا پرستی را به رهبری رسول خدا(ص) به پیش بردند. جالب این که اوس و خزرج که تا آن زمان، با هم عداوت و دشمنى دیرینه اى داشتند، اما در حمایت از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) متحد و متفق شدند. مصداق های متعدد این موضوع وسنت الهی در طول تاریخ بسیار دیده شده است. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «کُنْ لِمَا لاَ تَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو; نسبت به آنچه امید به آن ندارى، از آنچه امید به آن دارى امیدوارتر باش» و جالب این که در ذیل این حدیث اشاره به داستان حضرت موسى(ع) کرده و مى فرماید: «موسی(ع) براى به دست آوردن شعله آتشى به دنبال نورى که از درخت بر مى خواست روان شد. ولى در آنجا پیام نبوت را دریافت کرد.»(1) احتمال دیگرى که در تفسیر این حکمت( حکمت ۱۴) وجود دارد این است که امام علی (ع) مى خواهد بفرماید: در صورتى که نزدیکان و بستگان از نیروهاى یکدیگر استفاده نکنند و نسبت به هم بى اعتنا باشند اى بسا دورافتادگان آنها را مى ربایند و از وجود آنان بهره مى گیرند. نمونه این مطلب، مسئله اى است که در عصر حاضر، کشور ما و بسیارى از کشورهای دیگر با آن روبرو هستند که به نام فرار مغزها معروف است; هنگامى که ما از مغزهاى لایق و آماده و افکار بلند و استعدادهاى سرشار مردم خویش، جوانان و نخبگان استفاده نکنیم آنها از میان ما کوچ کرده و بیگانگان و دورافتادگان، از از استعداد، خلاقیت ها ونیروهاى سرشار آنها استفاده مى کنند، که این واقعه، ضایعه اى است بس بزرگ و غیر قابل جبران. در واقع تفسیر اول دلدارى و تسلى خاطرى است به تضییع شدگان و تفسیر دوم سرزنشى است نسبت به تضییع کنندگان. البته تفسیر اول از این حکمت به ذهن نزدیک تر است، گرچه احتمال دوم نیز منتفی نیست، بلکه جمع میان دو تفسیر نیز امکان پذیر است.(2) پایان حکمت چهاردهم استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه --------------- ❇️ پانویس: (1). کافى، ج ۵، ص ۸۳، ح ۲. (2). سند حکمت 14: صاحب کتاب نهایة الارب این جمله را در ضمن چند جمله دیگر به عنوان کلام على(علیه السلام) نقل کرده است که نشان مى دهد به صورت مجموعى از منبعى غیر از نهج البلاغه گرفته است. میدانى نیز در مجمع الامثال آن را در کتاب خود آورده است. درست است که نویسنده نهایة الارب بعد از سیّد رضى مى زیسته ولى نقل آن با جمله هاى دیگر نشان مى دهد منبعى غیر از نهج البلاغه داشته است همچنین میدانى هر چند بعد از مرحوم شریف رضى بوده ولى در آغاز کتاب خود منابع کتاب را ذکر کرده و نهج البلاغه جزء منابع آن نیست. (مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۵). در کتاب تمام نهج البلاغه نیز این جمله ضمن بیان مشروحى که امام(علیه السلام) براى مالک اشتر بیان کرده است آمده و این بیان مشروح در نهج البلاغه نیامده و در آن کتاب منابع دیگرى براى آن ذکر شده است. (تمام نهج البلاغه، ص ۷۴۰). 🌏 مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه وشرح حکمت 15) ✅ متن: وَ قَالَ (علیه السلام): مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ. * ✅ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: هر فریفته و فريب خورده اى در خورِ عتاب و سرزنش نیست. * 🔰تذکر: مطالبی که در بخش کلمات، بین دو پرانتز نوشته می شود، جهت مطالعه علاقه مندان آشنا به ادبیات عرب است‌. ✅ کلمات: ♦️ما: حرف نفی است. (ما: تأتى على وجهين: اسمية، وحرفية، وكل منهما ثلاثة أقسام. فأما أوجه الاسمية........... وأما أوجه الحرفية، فأحدها: أن تكون نافية، فإن دخلت على الجملة الاسمية أعمَلهاالحجازيونَ والتهاميون والنجديون عملَ ليس بشروط معروفة نحو "ما هذا بشرا". "ما هُنَّ أمهاتهِم".وعن عاصم أنه رفَع أمهاتهم على التميمية. وندر تركيبها مع النكرة تشبيها لها بِلا، كقوله: وما بأسَ لوردت علينا تحية * قليل على من يعرف الحق عابها. وإن دخلت على الفعلية لم تعمل نحو (وما تنفقونَ إلا ابتغاءَ وجهِ اللهِ)......... مغنی اللبیب.) * ♦️كُلّ: همه ، تمام ، جميع ، هر . (كُلّ [ك ل ل]: اسمى است كه بر افراد متعدد وضع شده و يا براى همه اجزاء يك واحد است، اين كلمه همواره با اضافه لفظى و يا تقديرى بكار برده مى شود.) (كُلّ: اسم موضوع لِاستغراقِ أفرادِ المُنَكَّرِ، نحو :كلُّ نفس ذائقةُالموتِ" والمُعَرَّفِ المجموعِ نحو "وكلُّهم آتيهِ يومَ القيامةِ فردا" وأجزاءِ المفردِالمُعَرَّفِ نحو "كلُّ زيد حسن" ، ............ مغنی اللبیب) * ♦️مفتون: فریفته، فریب خورده، شیفته، دلباخته. (فَتَنَ: الْمَالُ النَّاسَ مِنْ بَابِ ضَرَبَ "فُتُوناً" اسْتَمَالَهُمْ و "فُتِنَ"فِی دِینِهِ و "افتُتِنَ" أَیْضاً بِالْبِنَاءِ لِلْمَفْعُولِ مَالَ عَنْهُ و "الْفِتْنَةُ"الْمِحْنَةُ وَ الابْتِلَاءُ وَ الْجَمْعُ "فِتَنٌ" و أَصْلُ "الفِتْنَةِ" مِنْ قَوْلِک: "فَتَنْتُ الذَّهَبَ و الْفِضَّةَ، إِذَا أَحْرَقْتَهُ بِالنَّارِ لیَبِینَ الجَیِّدُ مِنَ الرَّدِیءِ. المصباح المنیر.) * ♦️یُعاتَب:ملامت وسرزنش می شود، نکوهش می شود. ( یُعاتَب: فعل مضارع مجهول است از باب مفاعله، از ریشه ی [ع ت ب]. عاتَبَه عِتَابًا و مُعَاتَبَةً على كذا: او را بر چيزى مَلامت و سرزنش كرد - عاتَبَ هُ: او را نكوهش كرد.)[1] * * * ✅ بیان: مفتون ازماده فتنه است وفتنه در کلام عرب، در معانی مختلفی استعمال شده است. اما در این سخن امام علی علیه السلام، دو معنا به ذهن می رسد: اول اینک فتنه بمعنای گرفتاری و مشکلات باشد، دوم اینکه بمعنای فریب وفریفتن باشد، پس شخص مفتون کسی است که دچارمشکلات و گرفتاری شده است ویا کسی است که فریفته شده و فریب خورده است، ونظر به اینکه هر کدام از این دو، علل مختلفی دارد که در برخی از اقسام آن، شخصِ مفتون، مستحقِ عتاب وسرزنش نمی باشد، زیرا علم ما به حوادث محدود است واز تفسیر تمام پدیده ها عاجز هستیم، پس در عتاب وسرزنش، باید جانب انصاف واحتیاط را رعایت کنیم، زیرا که چه بسا، عتاب روا نباشد. استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه --------------- ✅ [1]منابع: -صحاح اللغة، الجوهری. -المصباح المنیر، الفیُّومی. -مجمع البحرین، الطریحی -مغنی اللبیب، ابن هشام الانصاری. -شرح ابن عقیل، عبدالله بن عقیل. 🌏 مجتمع اهل البیت علیهم السلام