eitaa logo
هیات محبان امام حسن مجتبی(علیه السلام)
230 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
275 ویدیو
27 فایل
ادمین کانال : @majideksiri کپی با ذکر #صلوات در تعجیل فرج قائم آل محمد
مشاهده در ایتا
دانلود
ما درد میدهیم و دوا میدهی به ما بیمار می شویم و شفا میدهی به ما بیمار می شویم و گلایه نمی کنیم خیر است هرچه دردوبلا میدهی به ما ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را آباد میکنی و صفا میدهی به ما فهمیدم از سه مرتبه انفاق زندگیت هرچه به تو رسد همه را میدهی به ما لقمه نخورده ایم ز دستان هیچ کس ای سفره دارِ شهر، غذا میدهی به ما؟ در خانه ی تو جای گداصدرمجلس است پیش خودت همیشه توجامیدهی به ما : 💔 شد عاقبتش خیر هر آنکس که در عالم گردید غـلامی ز سرای تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
من را سحر برای خودت انتخاب کن با توبه آمدم روی من هم حساب کن طومار جرم من نکند رو کنی به حشر ستار باش و پرده بپوشان، حجاب کن من مستحق آتشم از کرده های خویش اشک مرا بیار و حساب و کتاب کن   بخشش همیشه کار بزرگان بُوَد، خدا من کرده ام گناه، تو امّا ثواب کن بد کرده ام خدا، تو بسوزان مرا ولی   دوزخ نه، کربلا ببر، از غم کباب کن   روزی که بر سرم لحد آوار می شود خاکم به زیر پای کن عمریست زیر پرچم آن را که نیست اهل ولایت، عذاب کن : اگرچه اهل عذابم ولی خیالم تخت که هرگز عاشق نمیسوزد
ای دلِ خسته ی من همدمِ ویرانیها غرق شو غرقِ خودت غرقِ پریشانیها زَرق و برق بدلیجات اسیرت نکند ماه را گم نکنی بینِ چراغانیها جان به لب آمد و جانانِ جهان بازنگشت جان گرفتند ز بی جانی ما جانیها خسته ام خسته از این بی عملیها خسته خسته از حرف زدنها و سخنرانیها پینه دوزی به بَرَش رفت ولی ما عمریست غَرّه هستیم به این پینه ی پیشانیها ماهمه غمزده و غمزه ی چَشمَش کافیست تا زشادی بشود پُر دلِ زندانیها غم مخور یوسف گمگشته میاید ای دل این خبر را برسانید به کنعانیها : می نویسم که شـب تـار سحـر می گردد یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم شهرمان رنگ تورا کم به خودش دیده و من دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم باز هم جا نشدم بین گـدایانِ حـرم پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و راهی ام کن حرم کرب و بلا خسته شدم : 💔 کار اگر غیر گدایی ز در خیمه ی توست راضی ام من همه ی عمر به بیکار شدن آدینتون معطر بنام
هُرم نجف حرارتمان را زیاد کرد گرمایِ عشق، طاقتمان را زیاد کرد مانند بوذر از کرمش زر گرفته‌ایم مِهر علی‌ست ثروتمان را زیاد کرد عنوان ماست عبد کرمخانه‌ی نجف عبدش شدیم، شُهرتمان را زیاد کرد از وادی السلامِ علی تا که رَد شدیم شوقِ به مرگ جرأتمان را زیاد کرد با زمین و زمان را بِهَم زدیم تأثیر ذکر، قدرتمان را زیاد کرد گفتیم شیعه‌ایم، طرفدار حیدریم این گفته خوب عزتمان را زیاد کرد بودیم مستِ بوسه به دربِ حرم ولی ایوان طلاش، لذتمان را زیاد کرد مارا سحر به صحن رساند و غروب بُرد سهمیه‌ی زیارتمان را زیاد کرد بی قیمت آمدیم به بازارِ مرتضی دستش رسید، قیمتمان را زیاد کرد آری همین مسیر نجف تا به کربلاست هر ساله باز همت‌مان را زیاد کرد : ما را ببر نجف، به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز
میلاد حضرت هادی علیه السلام مبارک 🌸 باز، امشب دل مقیم سامراست مرغ روحم در حریم سامراست شد گدایی کارم از درماندگی دست من سوی کریم سامراست میرسد بویی خدایی بر مشام آری ای دل این شمیم سامراست حضرت هادی عطایش بی قرین لطف او خیرُ العظیم سامراست کی ز پیشش میرود کس ناامید درگـهش بابُ الرّحیم سامراست علم و ایمان را بیا از او بگیر نوکر او خود حکیم سامراست دیگر از جنت مگوئیدم سخن عطر جنت از نسیم سامراست باز برگـو منتظر این نیمه شب دست من سوی کریم سامراست : 🌸🍃 همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست به لطف این که تو هستی امام هادی ما ولادت حضرت (ع)مبارک باد🌹
: گدای جانان گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست «نظر به منظر جانان» مراد و منظور است
•﷽• فکر تواَم و صحن و سرایی که نداری داغ حــــرم و درد بنــایی که نداری له له زده‌ام تا بنشینم لبــــ حوض و فـــواره‌ای و آب‌نمــــایی که نداری زوار تو حیـران که چگونه بنشینند در گوشه ی تنهاییِ جایی که نداری کو کهنه رواقـی که به قلبم بفشارد هفتادودو تا کـرب‌وبلایی که نداری آنقـــــدر غـــریبی که نیفتاده کنارت مشک و علم و دست جـدایی که نداری بگذار که بر سنگ بکـوبم سر خود را با محتشـــــم نوحه سرایی که نداری پس می‌شکنم تکه به تکه دل خود را در تکیه ی لبریز عــــــزایی که نداری سخت است که معصوم زمین باشی و اما عمری بخوری چوب خطـایی که نداری حالا به چه حـالی بگذارم دل خود را در گوشه‌ی ایـوان طـلایی که نداری : نوڪر‌ ز‌ نامِ‌ صاحب ‌خود، شأن ‌می برد منت ‌خداي ‌را که غلام حسن شدیم