eitaa logo
محبـّــاݩ بقیـّــةاللّھ ؏‌ڄ
231 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3هزار ویدیو
32 فایل
بِسم‌ِࢪَب‌ِّالمَهدےعڄ ‌" لبیڪے بہ #جهاد_تبیین " ⏪ این‌کانال‌زیرنظریکی‌ازطلاب‌حوزه‌علمیه‌قم اداره‌می‌شود. ✴ کپی‌مطالب‌همراه‌بالینک‌کانال‌بلااشکال‌است. " اݪݪّهـم‌ّعجّڵ‌لولیّڪ‌الفـࢪڄ " به امید گوشه نگاهی🥀
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ ✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ چکمه‌ی بیت‌المال احد بنده تعریف می‌کرد: « بعد از عملیات والفجر ۸ ، روزی تعدادی از بچه‌های واحد آموزش نظامی لشکر جمع شده بودیم و می‌خواستیم به شهر فاو برویم و آنجا را از نزدیک ببینیم. یکی از قایقرانها که از قبل ما را می‌شناخت، قبول کرد ما را به آن طرف اروند ببرد. اسماعیل وکیل زاده(پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی) از نیروهای گردان حبیب نیز که جلیقه نجات هم پوشیده بود، با ما همراه شد. در میانه راه، قایق دچار اشکال شد و به زیر آب رفت. هر کس شناکنان خود را به سمتی کشاند. یکی از رزمندگان بسیجی که هیکل درشتی داشت و شنا هم بلد نبود، برای اینکه غرق نشود از اسماعیل آویزان شد و هر دو را آب با خود برد. با داد و فریاد ما، نیروهای لشکر ۲۵ کربلا با دو قایق به کمک آمدند و ما را یکی یکی از آب بیرون کشیدند. جریان آب، آن رزمنده و وکیل زاده را تا دهانه خلیج فارس کشانده بود. یکی از قایقها آنها را نیز با خود به ساحل آورد. رزمنده بسیجی از همه بیشتر آب خورده بود و حالش بد بود. من وقتی قفسه سینه او را با دست فشار می‌دادم، آب از دهانش مانند دهان تلمپه بیرون می‌ریخت. حالش که کمی بهتر شد، دیدیم چکمه‌های پلاستیکی او هنوز به پایش است! گفتم: مرد حسابی مگر نمی‌دانی وقتی چکمه از آب پر بشود سنگین می‌شود؟ چرا این‌ها را نکندی؟! همین‌ها باعث شده این همه آب بخوری! رزمنده در حالی که هنوز می‌نالید گفت: آخر چکمه‌ها بیت‌المالند ٬ من که صاحبشان نبودم تا دورشان بیندازم! 📚 برگرفته از کتاب "کمی موجی هستم"؛ داستان‌ها و حکایت‌هایی از هشت سال دفاع مقدس به روایت یوسف صارمی، ص ۹۹ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال ما را به دیگران هم توصیه کنید 👇 💠 ڪاناڵ‌ محبّــاݩ‌ بقیّــةاللّھ ؏ڄ @mohebbane_baghiyatallah