eitaa logo
محبان حقیقت
159 دنبال‌کننده
37.6هزار عکس
51.6هزار ویدیو
134 فایل
🔸🔶 بسم الله الرحمن الرحیم 🔶🔸 🔸سلام علیکم ✨حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: 🌿🌷بزرگترین‌ثروت‌“عقل‌“ وبزرگترین‌فقر“جهل‌‌“ است.🌷🌿 🙏 لطفا درخواست تبادل.،تبلیغات یا عضویت در کانال و گروه نفرمایید. باتشکر ✌🕊🇵🇸🇮🇷🌷 @mohebbe14
مشاهده در ایتا
دانلود
🕗 ۹ | گره راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین احمد عجمین 🔸گفتم:«حاج آقا خیلی عجیب است!» نگاهم کرد که حرفم را ادامه بدهم. گفتم:«شما هر وقت به مشکل مالی یا گره بزرگی می رسید، به شکل غیر عادی ماجرا حل می شود.» 🔹لبخند زد. گفت:«خدا به دین خودش لطف دارد. ما تا زمانی که در مسیر یاری دین خدا باشیم، گره کارمان باز می شود. این اصلا عجیب نیست». 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
🕗 ۱۰ | دست ها راوی ◀️ عروس فرزند علامه مصباح یزدی 🔸ظرف می شستم که یکهو دست هایی از پشت آمد روی چشم هایم. خنده ام گرفت. فکر کردم همسرم یا خواهر شوهر کوچکم باشد و دست گذاشتم روی دست ها. گرم بود و مهربان. دست های او بود. تازه عروس این خانواده شده بودم و سن زیادی نداشتم. چند روز بیشتر نبود که محرم شده بودیم و کمی خجالت می کشیدم. این را فهیمده بود. با دستی که به روی چشمم گذاشت، همه خجالتم را برد. قند توی دلم آب شد. دلم می خواست زمان متوقف شود و دست هایش همان طور بماند. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
🕗 ۱۱ | هم بازی راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح 🔸سال های آخر نمی توانست به راحتی بنشیند؛ حتی برای نماز. ولی آن روز تا بچه ها را دید، درد پا یادش رفت و ناخود آگاه بدون کمک نشست کنارشان. عرق چینش را گذاشت سر یکی از بچه ها و بعد گفت:«کلاه بابا رو نمی دی؟» 🔹این را گفت که ندهد. عرق چین بین بچه ها دست به دست می شد و او با صدای بلند می خندید. از شوخی با بچه ها کیف می کرد. بچه های کوچک تر را بغل می گرفت و با همان حال آن قدر قرآن می خواند و مطالعه می کرد که خوابشان ببرد. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
🕗 ۱۵ | لبخند راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین مجتبی مصباح یزدی 🔸رفتم بالای سرش چهره اش گرفته بود به خود می پیچید. گفتم:«درد دارید؟»گفت:«از فرق سر تا نوک پا.» 🔹کمی بعد مادرم آمد توی اتاق. می دانستم هنوز فرق سر تا نوک پایش درد دارد، اما لبخند زد. نمی توانست نگرانی و ناراحتی مادرم را ببینید. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
🕗 ۱۶ | تا آخرین لحظه راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح یزدی 🔸«از طرف من دست و پای ایشان را ببوسید.» 🔹این را به کسانی می گفت که از او درباره رهبری سؤال می کرد. ولایت فقیه فقط موضوع منبر و کرسی تدریسش نبود. در عمل پای دفاع از ولایت فقیه می ایستاد. فرقی برایش نمی کرد که زیر سؤالش ببرند و تخریبش کنند. همین که باور داشت باید از ولایت فقیه دفاع کند، کافی بود سپر بلا شود. 🔸آخرین لحظه های عمرش که روزی یک یا دو جمله می توانست حرف بزند، اطرافیانش بارها شنیدند که می گفت:«هرچه بگردید، کسی مانند آقای خامنه ای پیدا نمی کنید.» 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
🕗 ۱۸ | نه نومید، نه سرمست 🔸«نه به خوشی ها باید دل بست و نه از مشکلات نومید شد. این ها همه برای این است که ما غافل شویم.» 🔹این را می گفت و ناراحت بود که آدم ها برای چند روز خوشی بیشتر در دنیا تلاش می کنند. دلش می خواست آدم ها همه دنیا را همان طور ببینند که خدا آفریده. می گفت نه خوشی و نه غم، هیچ مخلوق خدا نیستند؛ مخلوق آدم ها هستند. 🔸خودش این طور بود: نه نومید، نه سرمست؛ درست مثل دنیایی که خدا آفریده. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
🕗 ۱۹ | گل های باغچه 🔸وقت هایی را هم می گذاشت برای گل های توی باغچه و گلدان ها و آن ها را آب می داد. این لحظه ها و تمام لحظه ها و تمام لحظه های دیگری را که با بچه ها حرف می زد و بازی می کرد، همه یادشان میرفت که او یکی از بزرگترین فیلسوف های قرن است؛ دیگر نه استاد بود، نه مفسر و نه یک اندیشمند اجتماعی؛ فقط پدر یا پدربزرگ یا مرد دل نازکی بود که با تمام وجود غرق بچه ها و نوه هایش شده بود. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
🕗 ۱۹ | گل های باغچه 🔸وقت هایی را هم می گذاشت برای گل های توی باغچه و گلدان ها و آن ها را آب می داد. این لحظه ها و تمام لحظه ها و تمام لحظه های دیگری را که با بچه ها حرف می زد و بازی می کرد، همه یادشان میرفت که او یکی از بزرگترین فیلسوف های قرن است؛ دیگر نه استاد بود، نه مفسر و نه یک اندیشمند اجتماعی؛ فقط پدر یا پدربزرگ یا مرد دل نازکی بود که با تمام وجود غرق بچه ها و نوه هایش شده بود. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 📱 @mesbahyazdi_ir
«ما» چه نقشی در فرهنگ بی‎حجابی داریم؟! 🔺️ خاطره حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح از نوعِ مواجهه علامه مصباح یزدی(قدس‎سره)، با معضلات حجاب 🔸️وقتی به همراه فامیل، در منزل حاج‎آقا جمع می‎شدیم، ایشان هم در گعده‎های خانوادگی حاضر می‎شدند. در این گفت‎وگوها، از هر دری سخنی گفته می‎شد. در خلال مباحث، سکوت و کلام حاج‎آقا، بیش‎تر از هر چیزی، ‎برایمان درس‎آموز بود. 🔸️در یکی از دورهمی‎های منزل حاج‎آقا، درباره فرهنگ غلط بدحجابی در ایران، بحثی مطرح شد. هرکس، مطلبی می‎گفت. بعضی به دنبال عوامل داخلی و خارجی این ناهنجاری بودند و بعضی دیگر، از عواقبش سخن می‎گفتند. به هر حال، همه به نحوی از این فرهنگِ غلط، اظهار تاسف می‎کردند. 🔸️نگاهم به حاج‎آقا بود. کنجکاو بودم، عکس‎العمل ایشان درباره موضوع و نظرات مطرح شده را بدانم. مشخص بود تمرکز کرده‎اند و در حال تفکر درباره این مسئله هستند. مثل همیشه، لبخند دلنشینی بر لب داشتند. بعد از اندکی تامل، فرمودند: «آن چیزی که «ما» باید درباره‎اش فکر کنیم، این است که: هرکداممان فکر کنیم، «ما» چه نقشی در ترویج این فرهنگ غلط داریم؟ هر چند با صد واسطه، آیا نقشی در این مسئله داریم؟» (تاریخ ثبت خاطره: ۱۴۰۲/۰۳/۱۵) 🌐 @mesbahyazdi_ir
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
✅️ | «اخلاص در علم» 🔺️ واکنش علامه مصباح یزدی(قدس سره) به سرقت علمی از ایشان 📱 @mesbahyazdi_ir
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
«صاحب کار را بشناس!» (عجل الله تعالی فرجه) ✅️ @mesbahyazdi_ir
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
«صاحب کار را بشناس!» (عجل الله تعالی فرجه) ✅️ @mesbahyazdi_ir