eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
297 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
5.9هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
💠بِسم ِ رب الشهداءِ و الصِّدیقین💠 #خاطرات_شهيد_چمران به روایت غاده جابر همسر شهید #قسمت_پنجم 🍃با
‍ 💠بِسم ِ رب الشهداءِ والصِّدیقین💠 به روایت غاده جابر همسر شهید 🍃تو دیوانه شده ای! این مرد بیست سال از تو بزرگتر است، ایرانی است، همه اش توی جنگ است، پول ندارد، همرنگ مانیست، حتی شناسنامه ندارد! سرش را گرفت بین دستهایش و چشمهایش را بست. چرا ناگهان همه اینقدر شبیه هم شده بودند؟ انگار آن حرفها متن یک نمایشنامه بود که همه حفظ بودند جز او. 🍃مادرش، پدرش، فامیل، حتی دوستانش کاش او در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود، کاش او از خودش ماشین نداشت. کاش پدر او بجای تجارت بین افریقا و ژاپن معلمی می کرد، کارگری می کرد، آنوقت همه چیز طور دیگری می شد.می دانست، وضع مصطفی هم بهتر از او نیست. بچه هایی که با مصطفی هستند اورا دوست ندارند قبولش نمی کنند. آه خدایا! سخت ترین چیز همین است. کاش مادر بزرگ اینجا بود. اگر او بود غاده غمی نداشت. 🍃مادر بزرگ به حرفش گوش می داد، دردش را می فهمید. یاد آن قصه افتاد. قصه که نه، حکایت زندگی مادر بزرگ در آن سالهایی که با شوهر و با دو دخترش در فلسطین زندگی می کرد. جوانی سنی یکی از دخترها را می پسندد و مخالفتی هم پیش نمی آید، اما پسرک روز عاشورا می آید برای خواستگاری، عقد و ... مادر بزرگ دلگیر می شود و خواستگار را رد می کند، اما پدر بزرگ که چندان اهل این حرفها نبوده می خواسته مراسم را راه بیندازد. مادربزرگ هم تردید نمی کند ،یک روز می نشیند ترک اسب و با دخترش می آید این طرف مرز، بصور 🍃مادر بزرگ پوشیه می زد مجلس امام حسین در خانه اش به پا می کرد و دعاهای زیادی از حفظ داشت. او غاده را زیر پرو بالش گرفت، دعاهارا یادش داد و الان اگر مصطفی را می دید که چطورزیارت عاشورا. صحیفه سجادیه و همه دعاهایی را که غاده عاشق آن است و قبل از خواب می خواند در او عجین شده در ازدواج آنها تردید نمی کرد. 🍃 و بیشتر از همه همین مرا به مصطفی جلب کرد، عشق او به ولایت، من همیشه می نوشتم که هنوز دریای سرخ ، هر ذره از خاک جبل عامل صدای ابوذر را به من می رساند. این صدا در وجودم بود.حس می کردم باید بروم ، باید برسم آنجا، ولی کسی نبود دستم را بگیرد، مصطفی این دست بود. وقتی او آمد انگار سلمان آمد، سلمان منا اهل البیت او می توانست دست مرا بگیرد و از این ظلمات ، از روزمرّگی بکشد بیرون ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🍃🌸✨اللهم صلی علی فاطمة الزهرا و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک✨🌸🍃 شهدا، همان مسجود ملائکه هستند و 14 معصوم برترین شهدا🌹... http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 #وقایع_بعد_از_عاشورا #و_شهادت_امام_حسین_ع #قسمت_پنجم به سوی کوفه فرمانده ی سپاه اموی
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه کوفیان با مشاهده کاروان اسرا، منقلب شده و شروع به گریه و زاری نمودند و نوحه ها سر دادند؛ در این حال امام سجاد علی ابن الحسین علیهماالسلام فرمودند: «آیا این شما هستید که نوحه سرایی می کنید و گریه سر داده اید، پس چه کسی ما را کشت؟» حضرت سجاد علیه السلام با اشاره ای به مردم آن ها را ساکت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند، پیامبر را نام برد و چنین فرمود: «ای مردم! هر کس که مرا شناخت که به من معرفت دارد و مرا می شناسد و آنکه نمی شناسد بداند که من علی پسر حسین فرزند علی ابن ابیطالب هستم. من پسر کسی هستم که حرمت او را شکستند، من پسر کسی هستم که او را با کینه در کنار شطّ فرات سر بریدند و همین افتخار برای او کافی است. ای مردم! شما را به خدا سوگند می دهم، آیا شما نبودید که برای پدرم نامه ها نوشتید و در این کارتان حیله و نیرنگ نمودید؟ با او پیمان ها بسته و بیعت نمودید، امّا به جنگ او برخاستید. ننگ بر نظر و رأیتان باد! با چه چشمی می توانید به صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاه کنید؟ آنگاه که آن حضرت از شما بپرسد: «شما از امّت من نیستید؛ زیرا عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید!» راوی می گوید: صدای مردم به هوا برخاست، آن ها خطاب به هم می گفتند: نابود شده اید و بی خبرید! 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━