#شعر_اعتراضی
حراملقمه چه داند امام یعنی چه
و نورِ عشق، علیه السلام یعنی چه
به سقف کوچکِ فهمش نمیرسد هرگز
مقام حضرت والامقام یعنی چه
چگونه تازه به دوران رسیده میفهمد!؟
اصالت و شرف و احترام یعنی چه
میان روضه به سیراب، از سراب نگو
به درک او نرسد تشنهکام یعنی چه
هزار و سیصد و چند است پرچمش بالاست؟
ببین که سايه شود مستدام یعنی چه
امام آینهی نور و آیهی مهر است
رفیق باش بفهمی مرام یعنی چه
همان که معجزهی مهربانی اش حُر بود
به مکتب کرمش انتقام یعنی چه!
حسین باب نجات است، رحمت محض است
بیا به روضه ببین هرکدام یعنی چه
بیا کتیبهی "باز این چه شورش است" بخوان
بیا ببین که دم "بر مشام" یعنی چه
گریز روضه همین است، مادرش فهمید
به قتلگاه شود ازدحام یعنی چه
بیا بخاطر جسمی که نامرتب شد
سوال کن که سواره نظام یعنی چه
قسم به حرمت پیراهنی که غارت شد
حرامزاده چه داند امام یعنی چه
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
🆔 کانال محبین الائمه علیهم السلام
https://eitaa.com/mohebinalaeme
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
مادربزرگم خانهای از جنس باور داشت
آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت
کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود
گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت
از بیت های بوستانش معرفت میریخت
بر شاخهی سبز گلستانش کبوتر داشت
بوی خوش گلهای قالی بس که میپیچید
چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت
حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد
حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت
آن خانهای که ابرها همسایهاش بودند
از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت
از پنجره همدست باران میشدم هر بار
بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت
قطعا ملائک استجابت را میآوردند
وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت
مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام
هر روز ختم چارقل را با سماور داشت
همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند
روزی که نذر سفرهی موسی بن جعفر(ع) داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
میگفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود
سجادهای در کنج زندانی محقر داشت
با اشکهایش پایه های عرش میلرزید
در سجدهی نیمه شب خود صبح محشر داشت
با یک اشاره خیر و شر را جابجا میکرد
آنقدر که بدکاره دست از کار خود برداشت
هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد
مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت
زنجیرها حتی دخیل دست او بودند
باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت
مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید
بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت
مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند
ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت
او روزهداری که طعام سفره اش غم بود
او روضهداری که همیشه ذکر مادر داشت
بر شانهی شب پیکر خورشید را بردند
تقدیر روی شانههایش دُرّ و گوهر داشت
پای گریز روضه خوان تا کربلا میرفت
میگفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت
از بوریا و نعل تازه زود رد میشد
از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود
باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
#محبین_الائمه_علیهم_السلام
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 کانال محبین الائمه علیهم السلام
https://eitaa.com/mohebinalaeme