این میتونستیم ما دوتا باشیم ولی هیچکدوممون اژدها نداریم

وقتی میرم باهاش حرف بزنم یارو خودشو یه طوری میگیره انگار من از فرط تنهایی پناه بردم بهش بدبخت من اگر‌ برای سرگرمی میخواستم با یکی حرف بزنم که توی باقالیو انتخاب نمیکردم، هزارن تا هزار تا اشنای ادم حسابی تر از تو دارم

یکی از فوبیاهام زانو انداختن شلوارای مورد علاقمه

علائم شستشوی مغزیش هنوز هم رومه

وای دلم میخواست از این دخترای جیگیلی پیگیلیه صورتی و اکلیلی باشم ولی از این دختر داش مشتیام

چرا خندم گرف-

نخند میخوام گریه کنم

مثلا دلم میخواست از اینا باشم که چون کوچولوعن نمیتونن در بطری باز کنن ولی از اونام که در بطری رو برای دوستاشم باز میکنه

هر دفعه خواستم برم باهاش در مورد مشکلاتم صحبت کنم یه طوری منصرفم کرده بعد میاد میگه واااا چرا به من هیچی نمیگی؟

وای بله عزیزم من هم دارم توی سیل مشکلاتم غرق میشم ولی حداقلش برای اروم کردن خودم نمیرم دست بزارم رو نقطه ضعفای بقیه و اذیتشون کنم

من هردفعه واسه ارتمیس عکس میفرستم: ببین اینجا گریه کردم اینجا ژستم زشت بود اینجا اینطوری بود اونجا اونطوری بود به ولله من انقدر هم زشت نیستممممممشنطحثتینثت

بیدار شدم دیدم اسرائیل حمله کرده منم رفتم حموم و فیزیک خوندم