.
چادر تو حبل المتین فاطمه فاطمه
رکن امیرالمومنین فاطمه فاطمه
روز قیامت ناقه سواری
بر چشم عالم پا میگذاری
زهرا یا زهرا
****
ای مادر هر سینه زن فاطمه فاطمه
ام الحسین ام الحسن فاطمه فاطمه
در مهربانی تو بی نظیری
دستان ما را محشر بگیری
زهرا یا زهرا
****
در وسط آتش و دود فاطمه فاطمه
صورت تو گشته کبود فاطمه فاطمه
زیر لگدها نقش زمینی
ناله کشیدی فضه خذینی
زهرا یا زهرا
****
تا که دره خانه شکست فاطمه فاطمه
محسن تو رفت ز دست فاطمه فاطمه
در جای تنگی شدی گرفتار
گفتی به گریه لعنت به مسمار
زهرا یا زهرا
#حاج_منصور_ارضی
شب اول فاطمیه اول 1402
@mohjat_net
mohjat.net
.
.
آیینه ات از سنگ پر کینه حذر داشت
آن کوچه ی تاریک برای تو خطر داشت
بی رحمی این قوم به اثبات رسیده
شهر از غم بی یاری تو خوب خبر داشت
یک لشکر و یک طفل هراسیده ی تنها
ای کاش حسن دور خودش چندنفر داشت
تا زد همه ی صورت تو خورد به دیوار
ای وای از آن زخم که ابروی تو برداشت
از شدت سیلی دهن تو پره خون شد
آن ضربه ی سنگین چقدر سخت اثر داشت
مانند گل لاله شده گونه ی سرخت
ای بشکند آن دست که اینقدر شرر داشت
مشغول لگد کردن چادر شده ای بار
آن کس که از آن معبر تاریک گذر داشت
با زور کشید و زد و خندید چه ها کرد
در پای فدک ریخت عدو هر چه هنر داشت
****
بشکنه پایی که زد لگد به در
یکی بودی رد شد از روی در چهل نفر
سه ماهه زنده ای اما شبیه محتضر
آب شد شمع تنت به چشم نمیای
جز مرگ حاجتی از خدا نمیخوای
#حاج_منصور_ارضی
شب چهارم فاطمیه اول 1402
@mohjat_net
mohjat.net
.
.
بسم الله النور تب داری بدجور
رنگت پریده محنت کشیده
چشمات پر اشکن مظلومه ی من
امن یجیب المضطر خرابه حال مادر
غریبونه تو بستر وای
امن یجیب المضطر گل علی شد پرپر
وسط دیوار و در وای
کاش داغ مادر ما اینقده سنگین نبود
کاش دست نامردا اینقده سنگین نبود
ای وای مادرم ای وای مادرم
****
چشماتو وا کن ما رو نگاه کن
دورت نشستیم آشفته هستیم
بابام میخونه زهرام جوونه
امن یجیب المضطر علی شده تنهاتر
یاری نداره حیدر وای
امن یجیب المضطر فاتح جنگ خیبر
حالا شده بی لشکر وای
کاش هیچ وقت تو عمرم نصیبم این غم نبود
کاش سیلی تو کوچه اینقده محکم نبود
ای وای مادرم ای وای مادرم
****
با بال خونی روضه میخونی
این حرف عجیبه بچم غریبه
رفتی تو گودال میری تو از حال
امن یجیب المضطر داره میبینه خواهر
خنجره روی حنجر وای
امن یجیب المضطر نشه حسینم بی سر
نشه حرم بی معجر وای
کاش قدری مهلت به خواهره بی تاب بدن
کاش قبل از جون دادن به حسینم آب بدن
#سید_مجید_بنی_فاطمه
شب دوم فاطمیه اول 1402
@mohjat_net
mohjat.net
.
.
دلتنگم چی بگم از دوری
نمیشه اینجوری ادامه داد
این سخته ببینی اونی که
خیلی دوستش داری تو رو نخواد
رویای حرمت هر لحظه
همه ی روزامو پر میکنه
میدونم خیلی بدم اما
منو یه روز عشقش حر میکنه
یه عاشق که بجز نوکری تو کار نداره
تو زندگیشم از هیچکسی انتظار نداره
الحمدلله نوکرم حسین
امید اول و آخرم حسین
****
هر جا که صحبت عشق باشه
میگم حسین تنها عشق منه
اما خب حرف کرم باشه
زودی سر و کارم با حسنه
کی مثل حسنه تو دنیا
کم و زیاد کرده بی کم و کاست
آقایی که همه ی عمرش
واسه خودش هیچ وقت هیچی نخواست
کریم تر مگه داریم از حسن والله نداریم
کریم تر مگه داریم از حسن بالله نداریم
امید اول و آخرم حسن
الحمدلله نوکرم حسن
#سید_مجید_بنی_فاطمه
شب دوم فاطمیه اول 1402
@mohjat_net
mohjat.net
.
.
همه میگن گریه نکن اما میخوام زار بزنم
همه میگن آروم بگیر ولی دیگه نمیتونم
غروبا همه میگن
غروب اون کوچه رو از یاد ببرم اما نمیشه
پیش چشمای منه برا همیشه
منو آتیش میزنه برا همیشه
کسی نمیدونه من میدونم
که میون کوچه پیش چشام
مادرم مادرم
کسی نمیبینه من میبینم
که کابوس شبام بغض صدام
مادرم مادرم
****
چی بگم از اون شبی که میمیرم به خاطرش
مادرم منو گرفتم تو پناه چادرش
فقط اینو یادمه
صدای یک سیلی تو کوچه ها پیچید مثل یه فریاد
دو تا گوشواره رو خاک کوچه افتاد
دیگه راه خونمونو بردم از یاد
اگه بخوره باز روی زمین
کسی که بدنش زخمی باشه
مادرم مادرم
صورتی که هنوز داغه
آتیش روی کبودی گونه هاشه
مادرم مادرم
****
مادرم از اون به بعد تا نگاه میکنه به من
میگه این راز بزرگ بین منو تو یا حسن
من میگم به مادرم
الهی من فدای غربتت بشم یاس کبودم
کاشکی من با تو – تو اون کوچه نبودم
مگه آروم میشه آتیش وجودم
میون قفسش بستریه
مریضی که دیگه جون نداره
مادرم مادرم
داره میسوزونه چشمامونو
اون دردایی که درمون نداره
مادرم مادرم
#حاج_محمود_کریمی
شب دوم فاطمیه اول 1402
@mohjat_net
mohjat.net
.
.
روزی که شکستند غرور پدرش را
در کوچه بریدند همه برگ و برش را
با خنده گذشتند از این مرد و ندیدند
وقت گذر از کوچه دو تا چشم ترش را
میخواست نفس تازه کند از نفس افتاد
آورد به خانه تن بی بال و پرش را
هرچند که در کوچه قدش حکم عصا داشت
زآن روز دگر راست نکرده کمرش را
این روضه ی جان کندن امثال منو توست
گفتند نمیدید دگر دور و برش را
تنها به حسن داد نشان مادر سادات
در راه رسیدن به حرم زخم سرش را
هر روز انیس نگرانی علی بود
پر کرد غم فاطمه شب تا سحرش را
از خیمه ی غارت زده اش آه چه گوشم
بردند شبانه زره اش را سپرش را
عمریست که دندان به جگر داشته این مرد
حالا شده وقتش که ببیند اثرش را
امروز که جای علی و فاطمه خالیست
بر دامن زینب بگذارید سرش را
ای وای به من از جگر عمه ی سادات
او دید فقط لخته ی خون جگرش را
سخت است به والله به تصویر کشیدن
سوز نفس آخر و وقت سفرش را
یک روز شکستند سر مادر و یک روز
با سنگ شکستند سر گل پسرش را
#حاج_محمود_کریمی
شب دوم فاطمیه اول 1402
@mohjat_net
mohjat.net
.